کد خبر: 5094
تاریخ انتشار: 5 دی 1395 - 01:50
اکبر حاج علیپور
نتخاب در شرایطی معنا پیدا می کند که تحت فشارهای درونی و بیرونی نباشد؛ البته اعمالی که برای رفع نیازها انجام میشود یک ضرورت ودغدغه اساسی است .اساسا انتخاب در شرایطی معنا دارد که دغدغه های حیاتی بقای انسانهای انسانهای جامعه مرتفع شده باشد.در این صورت فرد می

فراتاب - گروه اندیشه: اول اینکه؛ انتخاب در شرایطی معنا پیدا می کند که تحت فشارهای درونی و بیرونی نباشد؛ البته اعمالی که برای رفع نیازها انجام میشود یک ضرورت ودغدغه اساسی است. اساسا انتخاب در شرایطی معنا دارد که دغدغه های حیاتی بقای انسانهای انسانهای جامعه مرتفع شده باشد. در این صورت فرد می تواند به انتخاب های منطقی دست بزند. در جامعه ما بخاطر مشکلات اجتماعی و اقتصادی، زیربنای تحرکات و خلاقیت فردی با مشکل مواجه است.

دوم؛ «ویلیام گلاسر» به این نکته توجه نمی کند که انتخاب در خلا شکل نمیگیرد؛ هر انتخابی از پیش شرط ها واز زمینه های لازم باید برخوردار باشد؛وگرنه نمی توان شکست ها وناکامی ها رو صرفا به عوامل فردی فروکاست؛عوامل اجتماعی،سیاسی واقتصادی هر جامعه ای ممکن است شرایط وفضا رو برای عملکرد فردی وانتخاب وی تسهیل ویا تخریب نمایند،تئوری گلاسر در جامعه ای(آمریکا) مطرح میشود که فلسفه پراگماتیک ودموکراسی لیبرال ستون محکم آن جامعه است ؛که به  دولت اجازه دخالت در حریم خصوصی افراد وافکار و حتی اقتصاد نمیدهد و فضای اجتماعی باز بوده و هرکسی می تواند بر طبق استعداد وخلاقیت خود نوآوری وپیشرفت داشته باشد؛چون در جامعه آزاد  فقط شایسته سالاری مبنای دستاوردهاست، طبیعتا افراد تشویق وانگیزه پیدا میکنند،چون شرایط سیاسی واقتصادی جامعه تسهیل کننده خودشکوفایی افراد است.

در جامعه خودمان با یک اقتصاد دولتی و رانتیر که شونات مختلف زندگی مردم را تحت هدایت وفرمان خود قرار میدهد؛  و دولت  تبدیل به مهمترین ویگانه نهاد توزیع وتولید ثروت و ایجاد اشتغال میشود، فضای اجتماعی رو کنترل میکند ومحدودیت های قانونی وساختاری جلوی پیشرفت های فردی  قرار میدهد؛ ارادت سالاری و نوکر پروری محوریت ابقای افراد در سمت های مهم می شود ومناسبات کشور بر مبنای رابطه شکل میگیرد نه شایسته سالاری؛ در این فضای سیاسی واجتماعی خاص تئوری انتخاب ویلیام گلاسر مقداری با ضعف وبحران مواجه میشود؛افرادی بدلیل بیکاری و عدم اشتغال که متاثر سیاست های اقتصادی دولت است،  به اعتیاد روی می آورند و دست به ناهنجاریهای اجتماعی میزنند ویا افسرده وگرفتار اختلالات مختلف روانشناسی میشوند،پس نمی توان بروز این مشکلات را به انتخابهای فرد نسبت داد؛ گلاسر ساختارها وشرایط اجتماعی محدودکننده رفتار انسان را در نظریه خود بیان نمی کند.این تئوری گویای وضعیت اجتماعی جامعه آمریکا  که بهشتی دموکراسی وآزادی هست می باشد.

سوم؛رفتارهای بشر از سه گزینه متاثر هستند؛ الف؛کنش های عقلی ،ب؛ کنش های عاطفی واحساسی  و ج؛  رفتارهای متاثر از سنت که می توان مذهب وفرهنگ وآداب ورسوم اجدادی را در مقوله سنت جای داد. هر انتخابی تحت تاثیر این سه مقوله هست، تئوری گلاسر را فقط می توانیم در مورد گزینه اول بکار بگیریم یعنی وقتی وشرایطی که انسانها متاثر از عقلانیت دست به تصمیم وانتخاب بزنند؛ در حالی که تصمیم گیری وانتخاب عقلانی همیشه با محدودیت های همراه است؛اول اینکه احساسات وعواطف هم نیروی قوی در انسان هستند که برخی اوقات با عقل ومنطق سازگاری ندارند.انتخاب در شرایط هیجان باعث عدم کارایی ذهن میشود. دوم اینکه سنت وشیوه های ناخودآگاه که آموزش داده شده است در فرایند انتخاب ها نقش مهمی را بازی میکند؛ به عبارتی با وجود تظاهر به مدرن بودن ولی رفتارها وکنش های  سنتی وقدیمی نقش تعیین کننده ای در انتخابها ایفا میکند؛که بعضا آمیخته با بدیهیات قدسی است که انسان را محدود ومقید به چارچوب های خاصی می نماید. با توجه به موارد فوق زمینه کاربرد تئوری انتخاب در همه جوامع از قدرت تبین برخوردار نیست.بخصوص در شرایط حاضر جامعه ایران،  تقلیل دادن مشکلات به عوامل فردی و روانشناختی باعث میشود که از ریشه یای و فهم علت اساسی  مششکلات دور بمانیم.

 

 

اکبر حاج علیپور، کارشناس ارشد علوم سیاسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار