فراتاب- سرویس بین الملل: بیش از یک سال و اندی است که فرزند محبوب سلمان بن عبدالعزیز به مقام ولی ولیعهد رسیده است. محمد که وزارت دفاع عربستان را نیز بر عهده دارد، از همان هفته های نخستین عهده دار شدن مقام خود، سودای بزرگتری در سر داشت و به دنبال به اثبات توانمندیها ویا تثبیت قدرت خود و حتی برداشتن گامهای بزرگتر بود به نحوی که همزمان سه پست کلیدی در عربستان را بر عهده گرفت و تصمیمات مهمی را در این سه پست اتخاذ کرده است. با نظر به این مقدمه نسبتا کوتاه در قالب چند الگو سبک رهبری محمد بن سلمان فهد را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم.
واژگان کلیدی: محمد بن سلمان، عربستان سعودی، ملک سلمان، الگوی رهبری.
تحلیل رخداد
الگوی هدایت و رهبری اقتدارگرا
در پنجاه سال گذشته بیش از شصت و پنج طبقه بندی سیستمی مختلف برای تعریف موازین هدایت و رهبری ارائه شده است. رابرت تنن بام، رهبری را به عنوان تاثیر گذاری بین افراد تعریف میکنند که در شرایطی اعمال میشود که به وسیله فراگرد ارتباط به سوی تحقق هدف یا هدف های خاصی معطوف گردد.
برخی دیگر نیز رهبری را عبارت از ارتباط بین گروهی از افراد دانسته است که در آن یک نفر میکوشد تا دیگران را به سمت هدف معینی سوق دهد. اما اینکه دولتمردان چگونه تصمیم می گیرند و چه عواملی ،تصمیم و اندیشه آنان را هدایت می کند ، موضوع بس پیچیده و تابع جغرافیا ، فرهنگ و متغیر های متعدد عمدتاٌ داخلی یک کشور است .از این روی بسیاری از اندیشمندان حوزه مدیریت به دسته بندی سبک های هدایت و رهبری پرداخته اند و چارچوب های خاصی را برای آن ارائه کرده اند.
عربستان سعودی اکنون در یک گرفتاری جدید قرار گرفته است. بزرگترین شرکت ساخت و ساز این کشور، یعنی گروه بن لادن، پنجاه هزار کارگر خود را اخراج کرده است. اقدامی که موجب خشم بسیاری از این کارگران مهاجر و تنش زایی البته محدود آنان شد.یکی از انواع سبک های رهبری که این اندیشمندان از آن نام می برند، "زنجیره رفتار رهبر" است. مدل زنجیره رفتار رهبری به دو دسته تقسیم میشود: دموکراتیک و اقتدارگرا که در نوع اقتدارگرا ابتدا رهبر ایدههایی را مطرح و دعوت به پرسش میکند، بعد از آن رهبر تصمیم را میقبولاند و در نهایت رهبر تصمیم میگیرد و آن را اعلام میکند. در واقع در این نوع از رهبری، عامل اصلی یعنی رهبر و تصمیم گیرنده با تغییرات در می آویزد و به دنبال ایجاد تحول و تغییر جهت است.
در واقع در يک رهبرى اقتدارگرا، اقتدار قانونى و قدرت در انحصار رهبر مجموعه است و رهبر يا شوراى رهبرى همه تصميمهاى مهم را بدون مشورت با زيردستان و یا حتی مشورت نمایشی اتخاذ مىکند. نکته جالب توجه در این نوع رهبری را می توان سرعت در تصمیمات و ناگهانی بودن آنان دانست. به عبارتی در شرایط بحرانی همواره نوعی شتابزدگی فاقد نگاه استراتژیک و یا حتی تصمیمات یکباره و خارق العاده و بدون همخوانی با شرایط موجود اتخاذ می شود.
نشانگان سبک رهبری
عربستان سعودی یک نظام سلطنتی است و شاهزاده محمد بن سلمان از توجهات پادشاه برخوردار است چرا که فرزند همسر محبوب سلمان است. اما توانمندی های او توسط پادشاه اندازه گیری شده است نه مردم وآنها باید شیطنت های او را تحمل کنند.
قدرت محمد بن سلمان نسبت به ولیعهد متمرکزتر است. در واقع او اولین پسر از همسر سوم و البته محبوب سلمان است و هنگامی که پدر حاکم استان ریاض بود، به او نزدیک شد و نقش میانجی را در خانواده داشت که به او احساس قدرت بخشید. هنگامی که ملک سلمان از سال 2011 تا 2015 وزیر دفاع عربستان سعودی بود، محمد به خاطر زورگویی نسبت به وزرا بدنام شده بود. از آوریل 2013 تا ژوئن 2014، چهار شاهزاده که پست داشتند، در آن زمان، پست خود را از دست دادند. از طرفی بن سلمان در بسیاری از جلسات و استقبال از مهمانان خارجی به جای پدر حاضر شده و حتی بسیاری از مقامات خارجی به جای محمد بن نایف به دنبال برقراری ارتباط با وی هستند.
تنها یک ماه بعد از اتخاذ پست وزارت دفاع بود که هدایت حمله بی پروا و بدون چشم انداز، به یمن را به عهده گرفت. جنگی که با هدف عقب نشینی جنبش انصارالله به صعده، حمایت از خطوط نفتی و تجارت دریایی، به دست آمدن دست آوردهای ویژه برای سلمان بن عبدالعزیز و محمد بن سلمان به راه افتاد. نه تنها این اهداف محقق نشد بلکه حملات عربستان به یمن تاکنون حدود 8500 کشته و دستکم 16 هزار زخمی بر جای گذاشته و زیرساخت های این کشور را نابود کرده است.
بن سلمان در بسیاری از جلسات و استقبال از مهمانان خارجی به جای پدر حاضر شده و حتی بسیاری از مقامات خارجی به جای محمد بن نایف به دنبال برقراری ارتباط با وی هستند.اخیرا نیز طرح 2030 را اعلام کرده و هدایت آن را نیز بر عهده دارد. طرحی که قرار است تنها طی 14 سال اقتصاد عربستان را به اقتصاد غیرنفتی سوق دهد و وسعی دارد تا با اقداماتی همچون برکناری وزیر 20 ساله نفت این کشور، النعیمی، آن را مصمم به اقدام توصیف کند. اما از همان روزهای آغازین اعلام این طرح بسیاری از کارشناسان به دلیل ریشه دار بودن مشکلات اقتصادی عربستان آن را تقریبا به رویا پردازی شاهزاده جوان تشبیه کردند و امکان انجام چنین برنامه ای در تنها 14 سال را غیرممکن خواندند. برخی حتی آن را تلاشی پیشدستانه برای ممانعت از اعتراضهای احتمالی ناشی از نارضایتی خزنده میان مردم این کشور خواندند. آیا فردی که هدایت گر شکست تحقیرآمیز در یمن بوده است باید مسئول این برنامه گذار اقتصادی باشد؟
مجموعه این اقدامات، نوع سبک "زنجیره رفتار رهبری اقتدارگرا" را نشان می دهد، یعنی شتابزدگی در تصمیم، فقدان نگاه استراتژیک، قبولاندن تصمیم و تلاش برای تغییر، همه در رفتار و اقدامات بن سلمان دیده می شود.
چالش های ملک سلمان در رهبری
هنگامی که ملک سلمان سال گذشته بر سر کار آمد، یک کشور کاملا در مضیغه را به ارث برد. بیش از 95 درصد خزانه این کشور بر درآمد حاصل از فروش نفت تکیه دارد. مردم این کشور مالیات نمی پردازند؛ بنابراین تنها راه افزایش درآمد افزایش فروش نفت است. همانطور که نفت از بشکه ای 100 دلار به 30 دلار افت کرد، درآمدهای عربستان نیز افت قابل توجهی داشت. در واقع عربستان 390 میلیارد دلار از از درآمدهای پیش بینی شده نفتی خود را از دست داد و کسری بودجه به حدود 100 میلیارد دلار رسید. اینکه این کشور با یک صندوق ذخیره ارزی بزرگ، برای پوشش حساب های خود به وام نیاز دارد، نشانگر بنیان های شکننده آن است.
عربستان سعودی اکنون در یک گرفتاری جدید قرار گرفته است. بزرگترین شرکت ساخت و ساز این کشور، یعنی گروه بن لادن، پنجاه هزار کارگر خود را اخراج کرده است. اقدامی که موجب خشم بسیاری از این کارگران مهاجر و تنش زایی البته محدود آنان شد. احتمال ناآرامی در این کشور بالا رفته است. در ماه آوریل ملک سلمان، عبدالله حصین وزیر آب و برق را برکنار کرد، همان کسی که نرخ بالای برق و آب و کاهش یارانه انرژی مورد انتقاد قرار گرفته بود.
این وزرت خانه بازسازی شده قرار بود تا برای این کشور 30 میلیون دلار پس انداز کند. هشتاد و شش درصد سعودی ها همچنان خواهان ادامه یارانه های آب و برق هستند و آماده حذف این مبالغ نیستند و آن را حق خود می دانند. در واقع معتقدند که یک کشور غنی به لحاظ انرژی چرا نباید به افراد تحت حکومت خود انرژی ارزان و یا رایگان فراهم کند.
بن سلمان تنها یک ماه بعد از اتخاذ پست وزارت دفاع بود که هدایت حمله بی پروا و بدون چشم انداز، به یمن را به عهده گرفت. جنگی که با هدف عقب نشینی جنبش انصارالله به صعده، حمایت از خطوط نفتی و تجارت دریایی، کسب دستآوردهای ویژه برای سلمان بن عبدالعزیز و محمد بن سلمان به راه افتاد.ما اگر یک کشور وارد دوره بحرانی خود شود، چه کار خواهد کرد؟ احتمالاٌ به سراغ موسسه مشاوره مک کینزی می رود. این دقیقا کاری است که بن سلمان سعودی انجام داد. مک کینزی هم کارشناسان نرم افزار خود را به این کشور فرستاد. این کارشناسان در دسامبر 2015 با "عربستان بدون نفت" بازگشتند یعنی سرمایه گذاری و انتقال بهره وری. در واقع گزارشی که آنان نوشتند تمام کلیشه های نئولیبرالیسم را داشت: انتقال اقتصاد از دولت محور به بازار محور، قطع یارانه ها و پرداخت های انتقالی، و فروش دارایی های دولت برای تامین مالی این گذار. این گزارش خواستار کاهش در اشتغال بخش دولتی عربستان سعودی و یک برش در دستمزد سه میلیون نفری کارگران خارجی است.
اما کل اقتصاد سیاسی عربستان سعودی و فرهنگ سعودی ها بر استخدام دولتی و و دستمزد پایین برای کارگران خارجی قرار دارد. اما تغییر این دو رکن بقای رژیم را زیر سوال می برد. در واقع مک کینزی باید با صراحت می گفت عربستان بدون نفت، عربستان بدون پادشاهی است.
محمد بن سلمان یا به عبارتی یکه تاز کنونی این کشور ، این گزارش را در طرح 2030 خود کپی پیست کرد به نحوی که بیانیه او تنها کمی با طرح مک کینزی تفاوت دارد. اما اشتیاق محمد بن سلمان برای این اصلاحات خود نشان دهنده بی تجربگی او است.
بعید است که او دکترین شوک نائومی کلاین را خوانده باشد، یک حمله تمام عیار به ایده گذار اقتصادی است. بنا کردن آینده یک کشور بر اساس گزارش مک کینزی بی پروایی محض است. اما شاهزاده محمد بن سلمان که رگه های بی مبالاتی را داراست، به این مسئله بی توجه بوده است.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این حجم از اقدامات طرح بلند پروازانه 2030 تا قبل از این زمان امکان پذیر است؟ آیا عربستان به زودی مردم خود را از اقتصاد متکی به نفت به کار کردن در محیط بازار نا ایمن انتقال می دهد؟
تاریخ عربستان دوره های نارضایتی را در میان عموم طی چنین تغیرات بزرگی نشان می دهد، بنابراین خانواده بنی سعود چگونه خشم تحریک شده توسط این گذار را کنترل خواهد کرد؟
مسئله دیگر حوزه اشتغال است. نیروی کار این کشور به شدت میان یک بخش دولتی به شدت انبوه شده و یک بخش خصوصی توسعه نیافته تقسیم شده است. بیش از دوسوم مردم عربستان در بخش دولتی کار می کنند در حالی که بیش از 50 درصد بخش خصوصی را کارکنان خارجی تشکیل می دهند. از این رو در طرح اخیر خود عربستان قصد دارد تا به نام کاهش پروسه بروکراسی، بخش زیادی از هزینه های دولت را کاهش دهد. با درنظر گرفتن اینکه مشاغل پردرآمد دولتی برای عربستانی ها به یک هنجار تبدیل شده است، کاهش دسترسی به مشاغل دولتی، موجب افزایش بیکاری در میان اتباع خواهد شد. مسکن یک دیگر از حوزه هایی است که عربستان با چالش جدی مواجه است و بنابر آمار اعلام شده خود وزارت کشور عربستان، تنها 47 درصد مردم عربستان دارای مسکن هستند.
چشمانداز پیش رو
به طور کلی می توان گفت محمد بن سلمان در حال حاضر شاید مهمترین و تاثیرگذارترین شخصیت سیاسی عربستان است اما با تصمیمات خود نشان داده است از الگوهای مدیریت راهبرد سیاسی اطلاعات کافی را ندارد. همچنین، شناخت کافی از اصول حاکم بر عرصه سیاست و قواعد بازی در منطقه و جهان را ندارد و تلاش می کند، نقش «پیشوا یا رهبر کاریزماتیک» را در خاندان سلطنتی و کشور عربستان بازی کند؛ در مجموع می توان عنوان نمود محمد بن سلمان ویژگی های لازم برای تعریف در سبک "زنجیره رفتار رهبری اقتدارگرا" را دارد. از این رو، هر چند در شرایط کنونی محمد بن سلمان پرقدرتترین شخصیت سیاسی کشور عربستان است و رویاهای بزرگی را برای تغییر در این کشور در سر می پروراند؛ اما در آینده می توان موجی از مخالفت های طیف محافظه کار خاندان سلطنتی را در برابر او پیش بینی بود. همچنین، در سطح منطقه ای بلند پروازی های محمد بن سلمان در تحولات آتی خاورمیانه نمی تواند قابلیت تحقق داشته باشد؛ از این جهت که دیگر قدرت های منطقه ای و بین المللی حفظ تعادل قدرت در منطقه را بر یکه تازی کشور عربستان اولویت خواهند داد و برای کنترل حوزه نفوذ عربستان تمام تلاش خود را بکار می گیرند.
فاطمه جلیلیان (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)