فراتاب: بلاگری کتاب موریانهی نوینی است که فرهنگ کتابخوانی و اندیشه را از درون میخورد. این پدیدهی نوین که چند سال است رواج یافته، تنها تأثیر مثبتش بر جیب دلالانی بهنام «بلاگر کتاب» بوده است. به لطف این افراد، با اینکه سرانهی مطالعه بالاتر از پیش رفته، کیفیت کتابخوانی و اندیشهی انسان کاهش چشمگیری داشته است.
آسیب این دلالان به فرهنگ کتابخوانی
مهلکترین آسیبی که این دلالان به فرهنگ کتابخوانی زدهاند ترویج و تبلیغ کتابهایی بوده است که از هیچ نظر ارزش ندارند. معیار این دلالان تنها سودی است که از کتاب حاصل میشود. بنابراین، بیشتر کتابهایی را تبلیغ میکنند که هیجانات مخاطب را به وجد آورد تا اینگونه، بیشتر پول به جیب زنند. بسیاری از آنان نه پشیزی دربارهی ادبیات میدانند، نه نقد ادبی. حتی به خود دستکم زحمت نمیدهند دربارهی کتابی که قرار است تبلیغ کنند چند مقاله بخوانند. در بهترین حالت، کتابخوانهای خوبی هستند، ولی کتاب بسیار خواندنْ سواد نقد ادبی به کسی نمیدهد.
روش تبلیغات این دلالان کتاب
نخست، پستها و استورهایی میسازند که محتوای کتاب را بهشکل تصویری به مخاطب القا کند. سپس، خلاصهای از داستان را به مخاطب ارائه میکنند؛ معمولاً قسمتی حساس از داستان را برمیگزینند تا هیجان مخاطب را شعلهور کند. پساز آن، سرگذشتی از نویسندهی داستان شرح میدهند، اینکه انگیزهاش از نوشتن کتاب چه بوده، در چه موضوعهایی قلمفرسایی کرده، چه موفقیتهای ادبی در دوران زندگیاش داشته و... اگر هم که کتابش پرفروشترین نیویورک تایمز یا پابلیشرز ویکلی باشد (که معمولاً هم همینگونه است) دیگر نورعلینور! در پایان هم، به قول خودشان، نخستین پیجی هستند که فلان کتاب را میفروشند و با گذاشتن تخفیفکی، بهای کتاب را اعلام میکنند.
رویکرد این افراد نسبت به کتاب و فرهنگ کتابخوانی
این دلالان بهگونهای رفتار میکنند که انگار تمامی کتابهایی که نوشته میشوند «حداقل یک بار ارزش خواندن را دارند!» انگار در جهان نویسندهی بدقلمی وجود ندارد. بدتر از همه این است که بسیاری از آنها میدانند دارند چه میکنند و چه بلایی بر سر فرهنگ کتابخوانی میآورند، ولی گویا بوی پول وسوسهگرتر از این سخنهاست! البته، ناشرانی هم هستند که شریک جرم این بلاگرانند، ولی نوشتن دربارهی آنان خود گزارشی دیگر میطلبد. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که ریشهی این رویکرد بلاگران از آنجاست که آنان سواد ادبی بالایی ندارند و میکوشند با چربزبانی دربارهی کتابهای گوناگون - اعم از اینکه ارزش خواندن داشته باشند یا نه - جبران بیسوادیشان را کنند تا کاسبیشان از رونق نیفتد.
دو آسیب بزرگ بلاگری کتاب به اندیشهی انسانی
بهخاطر کتاببلاگران، سرانهی مطالعه افزایش چشمگیری داشته است، ولی متأسفانه پیشرفتی در اندیشه و آگاهی افراد دیده نمیشود. پس میتوان نتیجه گرفت بسیار کتاب خواندن لزوماً برابر با آگاهی بیشتر نیست؛ اگر کسی هزاران کتاب بخواند، ولی جز مطالب زرد یا ادبیات پست چیزی عایدش نشود، این نوع کتاب خواندن نهتنها باعث بهبودی اندیشه نمیشود بلکه زوال اندیشه را به دنبال خواهد داشت. بلاگران کتاب نیز به این هوده رسیدهاند که مردم دنبال اندیشیدن نیستند؛ دنبال سرگرمیاند. بنابراین، هرچه کتابی بیشتر سر مردم را گرم کند، بهطبع، فروش بیشتری نیز خواهد داشت. به همین خاطر است زمانیکه دربارهی مسائل اساسی زندگی از مردم پرسیده میشود، یا پاسخشان سطحی است یا تقلیدی.
آسیب دوم بلاگری کتاب جا انداختن معیارهای خطرناک است. در رمانها و داستانهای امروزی معمولاً مردانی را میبینیم که یکی از سه ویژگی شخصیتی را دارند: خودشیفتگی، ماکیاولیسم و سایکوپاتی و این سه، مثلثی را تشکیل میدهند که بهعنوان «مثلث تاریک شخصیت» در روانشناسی نامگذاری شده است. از آنجاییکه نویسندگان هم اینگونه شخصیتها را در داستانشان جذاب جلوه میدهند، زمانی که دختران با مردانی در این رمانها برمیخورند که هر سه یا یکی از سه شخصیت را بروز میدهند، ناخودآگاه در دنیای واقعی هم جذب مردی میشوند که یکی یا هر سهی این ویژگیها را داشته باشد، چون این سه شخصیت بهنوعی نماد نیرو و عرضه است و زنان دنبال مردی باعرضه و نیرومندند. مردان هم، ازآنجاییکه دختران جذب فردی با چنین ویژگیهایی میشوند، ناخودآگاه میکوشند هر سه (یا یکی از) این ویژگیها را در خود پرورش دهند تا در دید زنان، مردی نیرومند و باعرضه به حساب بیایند.
در پایان، میتوان از این گزارش به این نتیجه رسید که بلاگری کتاب سه آسیب بزرگ در پی داشته است:
۱- سطحی شدن ادبیات
۲- سطحی شدن اندیشه
۳- رواج معیارهای اشتباه
که هر کدام از این آسیبها در طولانی مدت عواقب وحشتناکی به بار خواهند آورد.
نویسنده: نیما نادی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.