فراتاب-ايران در زمان رژيم گذشته در زمره نخستين كشورهايي بود كه ضمن داشتن روابط حسنه با اغلب كشورهاي اروپايي، در سال 1963 با جامعه اقتصادي اروپا موافقتنامه تجارت و همكاري منعقد كرد. گستره اين موافقتنامه به صادرات چند كالاي سنتي ايران و واردات اقلام مورد نياز ايران محدود ميگرديد.
موافقتنامه مزبور در سالهاي 1972 و 1978 تمديد و نهايتا دستخوش فراموشي شد اما روابط اتحاديه اروپا و ايران به مجموعه روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي ميان ايران و اتحاديه اروپايي، از زمان تاسيس اين اتحاديه گفته ميشود. اين روابط همواره تحت تاثير تحولات سياسي و اجتماعي ايران يا ساير كشورهاي خاورميانه بودهاست. كشور ايران با توجه به نفوذش در خاورميانه و همچنين منابع متعدد و متنوع انرژي و همچنين بازار خوبي كه براي كالاهاي اروپايي است، براي اين اتحاديه، داراي اهميت بودهاست. موضوعاتي نظير حقوق بشر و همچنين برنامه اتمي اين كشور، از جمله موضوعات مناقشهانگيز بين دو طرف در سالهاي اخير بودهاست.
در خلال مذاكرات هستهاي، نماينده اتحاديه اروپا سعي داشت با نزديكتر كردن مواضع ايران و آمريكا كه سابقه تخاصم درازمدتي با يكديگر داشتند، حصول توافق را تسهيل نمايد. همچنين اتحاديه اروپا پيشقدم شد و با ارائه يك قطعنامه در شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي كه در نهايت به تصويب اعضا رسيد، شروع فاز عملياتي برجام را پايه نهاد.
اتحاديه اروپا بر اساس چارچوب توافق برجام، سعي دارد روابط سياسي و تجاري خود را با ايران بازسازي نمايد. لغو تحريمهاي يكجانبهاي كه اتحاديه اروپا در زمان تنش هستهاي عليه ايران وضع كرده بود، كمك به ايران براي پيوستن به سازمان تجارت جهاني و گشايش دفتر اين اتحاديه در تهران، از جمله اقدامات عملي ميباشد كه در دوران پسابرجام از جانب اين اتحاديه در دستور كار قرار گرفت.
با گذشت حدود چهل سال از پيروزي انقلاب اسلامي، روابط ايران و اروپا فراز و نشيبهاي فراواني را طي كرده است. با توجه به تعامل جمهوري اسلامي ايران با اتحاديه اروپا در چارچوب روابط دوجانبه، منطقهاي و بينالمللي و برگزاري چندين دور گفتوگو ميان طرفين، كشف دلايل اين فراز و نشيبها و ناكاميها در اين مسير ميتواند ايران را در ادامه راه خود ياري نمايد.در اين راستا«آرمان» با مهدي ذاكريان استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل سياسي به گفتوگو پرداخته كه در ادامه ميخوانيد:
**با توجه به اينكه اتحاديه اروپا به عنوان يك سازمان منطقهاي مهم محسوب ميشود، اين سازمان چه جايگاه و اهميتي در سياست خارجي ايران به خود اختصاص داده است؟
اتحاديه اروپا يك سازمان منطقهاي بينالمللي محسوب ميشود. اين سازمان در نظام بينالملل از جايگاه وسيع و گسترده اي برخوردار است. بايد توجه داشت كه ريشه شكلگيري اين سازمان اقتصادي بوده، بنابراين اتحاديه اروپا از اهميت اقتصادي بسياري بالايي برخوردار است اما در طي زمان اين سازمان به سازمان بينالمللي چند وجهي تبديل شده كه ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و حقوقي دارد.
به جرات ميتوان گفت اتحاديه اروپا بعد از سازمان ملل متحد در حل بحرانهاي بينالمللي ايفاي نقش و اظهارنظر ميكند. فرانسه و انگليس دو عضو دائم شوراي امنيت از اعضاي اتحاديه اروپا هستند. آلمان، انگليس، ايتاليا و فرانسه به عنوان چهار قدرت اقتصادي دنيا عضو اتحاديه اروپا هستند. اتحاديه اروپا وسيعترين سازمان منطقهاي اروپا محسوب ميشود و با توجه به اهميتي كه در نظام بينالمللي دارد طبعا براي بسياري از كشورها مي تواند نقشآفرين و بااهميت باشد.
لذا اين سازمان ميتواند براي ايران به عنوان كشوري مهم در منطقه خاورميانه با اهميت محسوب شود. به لحاظ تاريخي ايران با كشورهاي اروپايي و اتحاديه در تعامل و تماس بوده است. از زمان تاسيس جامعه ذغال و فولاد تاكنون روابط پرفراز و نشيبي ميان اين سازمان و اتحاديه اروپا وجود داشته است. اوج اين روابط را در مسائل 1+5 شاهد بوديم كه مديريت و رهبري برعهده نماينده عالي اروپا در روابط خارجي بوده است. بنابراين به طور مدام اتحاديه اروپا در سياست خارجي ايران ديده مي شود.
**همواره رقابت بين ايران و عربستان وجود داشته اما در ماههاي اخير سياست هاي ضد ايراني آلسعود عليه كشورمان تشديد شده و روابط بين تهران و رياض بهشدت تيره شده است، اكنون به باور شما همراهي ايران و اتحاديه اروپا ميتواند در تغيير رفتار عربستان نسبت به ايران موثر باشد؟
به باور من اين امر ميتواند موثر باشد. در عربستان سعودي جناح تندرو و افراطي قدرت را در دست دارند. البته افراد عاقل نيز در اين كشور حضور دارند. بنابراين به ميزاني كه ايران بتواند روابط و تعاملات خود را در سطح جهان گسترش دهد اين امر بر روابط كشورمان با كشور ثالث از جمله تركيه، پاكستان و عربستان اثرگذار است.
وقتي تعامل و آمد و شد مثبت فراواني در كشوري مشاهده شود، به طور حتم كشورهاي ثالث براي تعامل با آن كشور تشويق ميشوند و انگيزه پيدا ميكنند. اتحاديه اروپا سازمان منطقهاي مهمي است كه نوع تعامل ايران با اين سازمان ميتواند انگيزه اي براي عربستان ايجاد كند و از سوي ديگر عاملي است كه اتحاديه اروپا به ساير كشورها از جمله عربستان توصيه و فشار مبني بر ايجاد روابط حسنه منطقه اي با ايران وارد سازد.
**برخي تحليلگران معتقدند براي كاهش سياست هاي تخريبي عربستان، ايران با برخي كشورهاي جديد وارد تعامل و گفتوگو شود. حال به نظر شما آيا در پيش گرفتن اين سياست مي تواند نتايج مثبتي به همراه داشته باشد؟
ايران در تعريف روابط و سياست خارجي خود بايد فراتر از بحران و مسائل با يك كشور تعاملات خود با ساير كشورها و سازمانها تنظيم كند، نبايد چنين باشد كه اگر در منطقه با كشوري يا مجموعهاي از كشورها اختلاف دارد به دليل همين مشكلات به اتحاديه اروپا، روسيه و آمريكا روي آورد، بلكه بايد توجه داشت كه منافع و مطالبات ما در دنيا چگونه تعريف ميشود و كدام بازيگر در نظام بينالملل ميتواند خواسته كشورمان را تامين سازد و بهواسطه آن با كشورها وارد مذاكره، تعامل و روابط حسنه شويم.
اين همان نوع نگاهي است كه اميركبير و مصدق در سياست خارجي دنبال ميكردند و نوع موازنه مثبت و منفي بوده است. براي اينكه كشور ثالث را تحت فشار قرار دهيم كه به ما امتياز دهد وارد رابطه و تعامل با كشور ديگري ميشديم.
در زمان دولت مصدق وي در روابط خارجي خود اين سياست را دنبال ميكرد كه براي مقابله با انگليس وارد تعامل با كشورهاي شوروي و آمريكا شد. اين مشي انفعالي در روابط بين الملل است و نوعي سياست خارجي واكنشگراست و نه كنشگر. اگر به دليل مشكلاتي كه با عربستان داريم پاي اتحاديه اروپا را به روابط خارجي باز كنيم نگرشي كاملا اشتباه است. چنين نگرشي به شكل سنتي در مقاطعي از تاريخ روابط خارجي ايران وجود داشته است.
**آيا دستگاه سياست خارجي كشورمان توانسته به شكل سازنده در توافق هسته اي عمل نمايد؟
ايران بايد مسائل و تعريف خود از دنيا را در كميته تخصصي مشخص و روشن سازد. اينكه به دنبال چه كارهايي است و آيا خواهان كارهاي اقتصادي، سياسي، نظامي يا فرهنگي است؟ بايد براي انجام امور مختلف برنامه و استراتژيهايي داشت.
در دوران رياست جمهوري احمدينژاد با سياست خارجي بعضا شعارگرا و عوامگرا مواجه بوديم و اين دولت در سياست خارجي به صورت علمگرا و تخصصمحور عمل نميكرد. اما خوشبختانه دولت روحاني در سياست خارجي به سمت علمگرايي و تخصصگرايي حركت كرده و علت آن را بايد تخصص وزير امورخارجه و مشاوران وي دانست. چنانكه آقاي ظريف براي مديران الگوي خوبي تعريف كرده است.
وي بيان كرد برنامه نظام را در مساله هستهاي قرار دهيم تا مشخص شود در مسائل هستهاي چه چيزي ميخواهيم؛ هر آنچه به فعاليت صلحآميز هسته اي كمك كند، بهدست ميآوريم و آنچه مسبب تحريم كشورمان شده است كنار بگذاريم و تعطيل كنيم. به تعبير ديگر تحريمها تعطيل و فعاليت صلحآميز هستهاي مجاز است و با اين تعريف با گروه 1+5 و رهبري اتحاديه اروپا وارد تعامل و مذاكره شدند و به نتايج مثبت و درخشاني در مساله هستهاي دست پيداكرديم.
اكنون پس از اين مدل و تجربه موفق بايد به وزارت خارجه اجازه ورود به مسائل ديگر از جمله تعريف كار اقتصادي و سياسي داده شود. البته اين امر منوط به دسته بندياي است كه در اين دسته بندي اتحاديه اروپا در اولويت اقتصادي قرار مي گيرد. البته اين سازمان در محورهاي ديگر از جمله سياسي و فرهنگي كارآمد است. ايران مي تواند در زمينه هاي زيادي با اين سازمان اروپايي كار كند چراكه قرابت فراواني بين كشورمان با اين سازمان اروپايي وجود دارد.
**سطح روابط ايران را با اتحاديه اروپا از ابتداي انقلاب تاكنون چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در چند مقطع تنش بين اتحاديه اروپا و ايران وجود داشت. نخست در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي و اشغال سفارت توسط دانشجويان بود و اين اتفاق كشورمان را با مشكل روابط سياسي با جامعه اروپا مواجه ساخت. ماجراي ميكونوس سطح روابط كشورمان با اروپا را در سطح مناسبي قرار نداد. همين طور در گفتوگوي هستهاي روابط خوبي بين ايران و اتحاديه وجود نداشت. در حادثه حمله به سفارت انگليس اتحاديه اروپا در برابر ايران موضع تند و سختي برگزيد.
بنابراين نميتوان تاريخ روابط خارجي ايران پس از انقلاب را با اروپا تاريخ شفاف و روشني دانست بلكه روابط پرفراز و نشيبي بوده است. البته در مساله هستهاي شاهد مذاكرات و گفتوگوهاي مثبت بين ايران و اين سازمان بودهايم و نمايندگان روابط خارجي اتحاديه اروپا در اين مذاكرات نقش سازندهاي داشتند. البته بايد به روابط خوب ايران در دوران رياست جمهوري رئيس دولت اصلاحات با اتحاديه اروپا اشاره داشت كه منجر به گفتوگوي انتقادي، سازنده و فراگير شد و فرايند مثبتي را طي كرد.
**به دنبال افزايش و اعمال تحريمهاي ظالمانه سطح روابط ايران و اتحاديه اروپا كاهش پيداكرد، حال اين امر چه پيامد و آثاري را براي دو طرف به همراه داشت؟
بايد گفت سطح روابط كشورمان با اين سازمان روند افزايشي و كاهشي داشته است. چنانكه زماني كه فرايند افزايشي را طي كرد هر دوطرف بهرهمند ميشدند. ايران منبع فراوان انرژي و بازار مصرف كالا و منشا تفكرات حقوقي و سياسي است كه مي تواند با اين سازمان در گفتوگوهاي جهاني وارد گفتوگو و مذاكره شود. بنابراين كاهش سطح روابط دو كشور باعث محروميت و آسيب طرفين ميگردد.
در ضمن در شرايطي كه روابط كاهش مييابد كشورمان نميتواند به تكنولوژي و منابع پيشرفته دست پيدا كند. در نظام بينالملل كشورها ميتوانند برخي شاخصها را به سادگي تامين كنند. اما درمقابل برخي كمبودهاي موجود را نميتوانند به راحتي جبران نمايند. زماني كه به دليل تحريمها مساله عدم صدور نفت ايران به اتحاديه اروپا مطرح شد، در مقابل وزارت كشور بيان داشت كه ما به اين سازمان نفتي نميفروشيم. اين سخنان و موضعگيري خوبي نيست چراكه وقتي عدم فروش نفت را مطرح ميكنيم زماني موثر است كه فروشندهاي ديگر وجود نداشته باشد.
بنابراين زماني كه اين سخنان طرح گرديد، به راحتي فروشندههاي ديگر جاي ايران را گرفتند. كشورهاي اروپايي از تكنولوژي پيشرفته در بخش هاي مختلف از جمله صنعت هواپيماسازي، خودور و غيره برخوردار هستند، لذا ساير كشورهايي نميتوانند اين تكنولوژي را به كشورمان عرضه كنند. بنابراين كاهش روابط ايران با اروپا زيانهايي را نيز متوجه ايران ساخته است.
**ايران در چه حوزه هايي ميتواند با اتحاديه اروپا وارد تعامل شود؟
اتحاديه اروپا تنها از منظر اقتصادي داراي اهميت نيست بلكه حوزههاي سياسي، فرهنگي و حقوقي آن بايد مورد توجه كشورمان قرارگيرد، چرا كه در بعد حقوقي ديوان حقوق بشر و عدالت اداري و نيز دادگاه حقوق بشري و دولتها در اين سازمان فعاليت ميكنند.
لذا اتحاديه اروپا سازمان بسيار وسيعي است. اكنون اقتصاد اين قاره براي ايران بسيار جذاب است. اگر خواهان كار اقتصادي هستيم اين سازمان گزينه خوبي است و بايد با اتحاديه اروپا شروع به كاركنيم. البته تكنولوژي اين قاره نسبت به ايالات متحده عقب مانده است اما در مقايسه با كشورهاي آسيايي از جمله چين، هند، كره و پاكستان در رتبه بالاتري قرار دارد.
اگر مذاكره و گفتوگوي جدي بين ايران و اتحاديه صورت گيرد و دو طرف ديدگاه خود را مطرح سازند قطعا وارد تعامل با سازمان پايداري شدهايم كه در آينده ايران ميتواند به صورت عضو ناظر در اين سازمان فعاليت كند.
**حضور هياتهاي اروپايي در ايران چه تاثيراتي در حوزه اقتصادي كشورمان به همراه دارد؟
حضور هيات اروپايي داراي آثار مثبت و موثري براي كشورمان است اما بايد چشمها باز باشد تا از اين فرصت ايجاد شده نهايت استفاده را داشته باشيم و حداكثر امتيازات نصيب طرف ايراني شود. شايد سوال شود كه با اين حضور و رفت و آمد و قراردادها چه چيزي نصيب ايران مي شود كه بايد پاسخ داد اين رفت و آمدها جرقه و انگيزهاي بسيار بالا در پيشرفت و گسترش روابط اقتصادي ايران و كشورهاي اروپايي است.
اما بايد تجار، بازرگانان، صنعتگران و متخصصان حوزه اقتصاد و صنعت به نوع قرارداد توجه داشته باشند. در گذشته و دوران اصلاحات كه موفقترين دوره بود بعضي قراردادها به لحاظ حقوقي ضعيف تنظيم شد. اكنون در جامعه بينالمللي قراردادهايي كه بين كشورها بسته ميشود حتما بايد با نظارت متخصصان حقوق و روابط بين الملل تنظيم شود كه روابط و منافع ملي آن كشور يا كارخانه دچار آسيب نگردد و ابعاد قرارداد از سوي آنان مورد بررسي قرار گيرد. بنابراين نوع قرارداد و مذاكره بسيار حائزاهميت است.
**از نظر شما در حوزه مذاكره و گفتوگوهاي بينالمللي با چه آسيبهايي مواجه هستيم؟
اكنون سياست خارجي كشورمان به سوي تخصصگرايي حركت كرده و ما ميتوانيم صداي خود را بهتر و راحتتر به گوش نخبگان و تصميمگيران كشور برسانيم. در روابط بينالمللي مدل و شيوه تخصصي شبيهسازي مذاكرات و گفتوگوهاي بين المللي را داريم كه به نخبگان و متخصصان در حوزه مذاكرات سياسي، اقتصادي، صنعتي و بازرگاني آموزش لازم داده مي شود. اما طرف ايراني در اين راستا بعضا آموزشهاي لازم را دريافت نكرده است و آمادگي كافي در گروه مذاكره كننده مشاهده نميشود.
فرد در وزارت صنعت تنها در حوزه صنعتي تخصص دارد اما از لحاظ مذاكره و نحوه قرارداد نوشتن از تخصص لازم برخوردار نيست. موارد ذكر شده از جمله آسيبهايي هستند كه در اين زمينه ميتوان به آنها اشاره كرد.
**كشورهاي اروپايي بر چه اساس و مبنايي روابط خارجي خود را با كشورها تنظيم ميكنند؟
اروپاييان سياست خارجي و نگاه خود را براساس يك واقعه تغيير ميدهند. اتحاديه اروپا و كشورهاي اين قاره روابط خود را تا حدود زيادي همانند ايالات متحده بر پايه منافع، خواسته و اولويت تنظيم ميكنند. اروپاييان مسائل را در سطح وسيع و كلان مي نگرند. نگاه آنها به يك كشور به اين صورت است كه در كجاي دنيا قرار دارد، منافع اين كشور چيست و داشتن روابط يا عدم روابط چه پيامدهايي براي آنان به همراه دارد. بنابراين بر اين مبنا روابط خود را با كشورها تنظيم مي كنند.
**آيا حملات تروريستي ماههاي اخير در اروپا در تغيير رويكرد كشورهاي اروپايي نسبت به عربستان به عنوان كشور اصلي حامي تروريسم ميتواند تاثيرگذار باشد؟
در كشورهاي بزرگ اتحاديه اروپا از جمله آلمان، انگليس، ايتاليا و فرانسه دو لابي فعال است. لابي سعودي كه در اين لابي قطر، امارات و سعوديها پولهاي كلاني را هزينه مي كنند و تلاش لابي عربي در راستاي معرفي ايران به عنوان خطري براي نظام بينالملل است و از سوي ديگر كشورهايي از جمله عربستان، امارات و كويت تلاش ميكنند امنيت را در نظام بين الملل به وجود آورند. آنها ادعا مي كنند كه اين كشورها از مخالفان تروريسم و مهاركنندگان اين گروهها هستند. لذا لابي عربي به دنبال تقويت ضرورت روابط كشورهاي عربي در داخل اروپاست. از سوي ديگر يك جريان فكري در اروپا وجود دارد كه معتقدند منشا تروريسم و خشونت به انديشه وهابيت بازميگردد و اينكه بايد با توليدكنندگان اين انديشه به رويارويي پرداخت و بر اين پايه نتيجهگيري ميكند كه عربستان سعودي، امارات و كويت همسو و همفكر با جريان وهابيت و سلفيگري قرار دارند.
بنابراين منشا خطر براي صلح و امنيت جهاني اين كشورها هستند. اين جريان فكري معتقد است داشتن روابط گسترده يا وسيع به سود اروپا نيست. البته لازم به ذكر است اين جريان به دليل نداشتن منابع مالي در اقليت قرار دارد و در اين قاره به شكل مستقل عمل مي كند. اين جريان از زاويه معيارهاي حقوق بشر و دموكراسي اين كشورها را زير سوال مي برد. اعتقاد دارند كه كشورهاي عربي ذكر شده مطمئن نيستند كه در درازمدت بتوان با آنها روابط داشته باشيم.
در مقابل جريان عربي بسيار مسلط در مسائل منافع دائمي و تنظيم روابط اتحاديه اروپا با قطر، امارات و عربستان عمل ميكند. اما جريان دوم در اين زمينه ضعيف است. زماني كه اتفاقات تروريستي در اروپا رخ داد تا حدودي جريان فكري دوم مورد توجه قرار گرفت اما همچنان جريان دوم در اروپا غالب است. با چنين رخدادهايي نميتوان لابي عربي را تضعيف نمود بلكه نيازمند اقدامات وسيعتر و موثرتر است.
**از چه طريقي ميتوان نقش و نفوذ لابيهاي ضدايراني در اروپا را به حداقل رساند؟
ايران و كشورهايي همانند كشورمان بايد به دنبال سلسله نشستهاي گفتوگومحور باشند. اگر جلسات گفتوگو محور بين ايران و اتحاديه اروپا صورت گيرد قطعا ميزان نفوذ جريان پولمحور در اين قاره كاهش مييابد و جريان فكري دوم ميتواند عاملي در تجديدنظر در روابط اتحاديه با اين كشورهاي عربي باشد.
*منبع: روزنامه آرمان