«روستای کمب آب لوله‌کشی ندارد. برای تأمین آب مدرسه مجبوریم هر ماه از بچه‌ها پول جمع کنیم؛ نفری ۵۰۰ تومان که بسیاری از دانش‌آموزان همین مبلغ را هم ندارند. خیلی از خانواده‌ها حتی پول این را ندارند که برای فرزندان‌شان کتاب و دفتر بخرند...»

خیلی تلاش کردم به جایی برسم اما نشد. با کولبری مقطع لیسانس را به پایان رساندم. خانواده‌ام نمی‌توانستند هزینه تحصیل من را پرداخت کنند.

...چطور می‌شود از یادم برود. تمام‌شان را به‌خاطر دارم، حتی آن روز‌هایی که هیچ‌کسی جرأت نمی‌کرد حرکت کند حتی مردها، اما تو به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌دادی و جلوتر از همه حرکت می‌کردی.