بازی خوانی قدرتهای بزرگ در رقابت و تعارضات تهران، آنکارا و ریاض! | فراتاب
کد خبر: 9645
تاریخ انتشار: 29 مرداد 1398 - 03:03
گفتگوی اختصاصی فراتاب با استاد دانشگاه ریجِنتس لندن
آمریکا همواره سعی در شکاف ایجاد کردن در حکومت های به گفته خود سرکش دارد تا حکومت دشمن، قدرت این کشور را درک کند. این یک الگوی رفتاری است. این طرح روی محمد جواد ظریف انجام شده اما در این مورد کارایی نداشته است.

 فراتاب-گروه بین الملل: در هفته های اخیر تنش ها بین واشنگتن و تهران به طرز کم سابقه ای بالا رفته و این موضوع نگرانی های بسیاری در مورد وضعیت امنیتی خلیج فارس به وجود آورده است. تلاش آمریکا برای تشکیل ائتلافی در واکنش به آنچه که این کشور نا امنی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز خوانده بود، با عدم استقبال کشورهایی که برخی از آنها از نزدیک ترین متحدین واشنگتن به شمار می آیند، شکست خورد. از سوی دیگر اقدام خارج از عُرف بین الملل دولت آمریکا در تحریم محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران باعث شده که روزنه های امیدی که ممکن بود به کاهش تنش ها بین ایران و آمریکا منجر شود حداقل برای مدتی بسته شود.

دکتر نیوِن آنجلیچ (Dr Neven Andjelic ) استاد روابط بین الملل و حقوق بشر در دانشگاه ریجِنتس لندن (Regent's London) است. وی از سال 2014 تا 2018 در کمیته مشورتی کنوانسیون چارچوب حمایت از اقلیت های ملی - شورای اروپا (Advisory Committee on the Framework Convention for the Protection of National Minorities - Council of Europe) خدمت کرده است. وی پیش از این در کالج بیربِک لندن (Birkbeck College) و مرکز مطالعات بین المللی بادر در کینگستون کانادا (Bader International Studies Centre) سابقه تدریس دارد. از آثار او می توان به کتاب بوسنی و هرزگوین: پایان یک میراث (Bosnia-Herzegovina: The end of a Legacy) اشاره کرد که در مورد تحولات منطقه بالکان و به خصوص بوسنی است. وی در گفت و گویی با فراتاب در مورد تحولات و تنش های اخیر بین ایران و آمریکا نظرات خود را بیان کرده و شایان ذکر است که این گفت و گو از طریق مکتوب انجام شده است.

 

تنش بین ایران و آمریکا در هفته های اخیر به طرز بی سابقه ای بالا رفته است. به نظر شما ریشه این تنش ها کجاست؟

این تنش ها از دو جا نشات می گیرند. تلاش برای ایجاد نظم نوینی در جهان یکی از این عوامل است. نظام جدید بین المللی جدیدی باید جایگزین نظام کوتاه مدتی شود که در حال حاضر بر جهان حاکم است. پس از گذشت نیم قرن دنیای دو قطبی در طول جنگ سرد، نظام بین الملل دوره ی كوتاه مدتی را به صورت تک قطبی و با محوریت آمریکا تجربه کرد.

حملات یازده سپتامبر ضعف های این نظام را نشان و تمایل قدرت برتر را برای تبیدل شدن به پلیس جهانی را تغییر داد.ظهور چین، بازگشت دوباره روسیه، آزاد شدن قدرتهای منطقه ای مانند ترکیه، عربستان سعودی، هند، جاه طلبی ایران، همه اینها در بروز وضعیت فعلی نقش داشته اند. این کشمکش ها برای ایجاد نظم جهانی جدیدی در حال انجام است و این یک نظام چند قطبی خواهد بود. با این حال، هنوز کسی نمی داند که این نظام جدید جهانی چند قطبی است. این موضوع ما را به منبع دوم تنش ها - خاورمیانه سوق می دهد.

بیشتر قطب های بالقوه در نظم جدید منافع خود را در خاورمیانه دارند. آنها دارای روابطی با کشورهایی در این منطقه هستند که با تنش های مختلف دست و پنجه نرم می کنند. در این شرایط در خاورمیانه چهار الگوی مختلف سیاسی را در میان کشورهای منطقه می توانیم ببینیم: الگوی لیبرال دموکرات غربی، الگوی نیمه استبدادی روسی، الگوی تک حزبی چینی و الگوی حکومت های اسلامی. 

مشکل فعلی فقدان یک کشور الگو در جهان اسلام است. اینجاست که جدال بین عربستان سعودی، ایران و ترکیه شکل می گیرد و بقیه جهان به دنبال منافع خود از این درگیری ها در جهان اسلام هستند. این کشورها غالباً نه تنها تلاشی برای ایجاد صلح بین این کشورها، بلکه ظاهراً تمام توان خود را برای طولانی کردن این درگیری انجام می دهند. این یک فاجعه است که مردم عادی قربانی می شوند در حالی که نخبگان سیاسی، تا زمانی که بی رحمانه مقام خود را حفظ کنند، در امان و در قدرت هستند.

 

آمریکا در اقدامی بی سابقه وزیر امور خارجه ایران را تحریم کرد این اقدام آمریکا چه معنایی دارد؟

در این مورد این اقدام جز سنت های سیاست خارجی آمریکا است: لیستی از رهبران جهانی که نمی خواهید ایجاد کنید، دارایی ها و حساب های بانکی آنها را مسدود کنید، آنها را از سفر به ایالات متحده آمریکا منع کنید، خانواده های آنها را درگیر کنید و کمک های نزدیک به این لیست ببندید، اما در نهایت تغییر خیلی ناچیزی را شاهد باشید. این تحریم ها همیشه در گذشته هم گزینشی بوده و بدین ترتیب جایی را برای شخصی در قدرت مقابل فراهم می کنند تا بتواند با آنها مذاکره کند. آمریکا همواره سعی در شکاف ایجاد کردن در حکومت های به گفته خود سرکش دارد تا حکومت دشمن قدرت این کشور را درک کند. این یک الگوی رفتاری است. این طرح روی محمدجواد ظریف انجام شده اما در این مورد کارایی نداشته است. احتمال دیگر این است که این اقدام به نوعی براساس هوس رئیس جمهور ترامپ بوده باشد. وی غالباً مانند شخصی که امپراتوری وسیع تجاری را به ارث بُرده، رفتار کرده و  معتقد است که استعداد و قدرت لازم را برای حکومت کردن دارد. اما در پایان، به همه ثابت می کند که به شدت دچار عدم آگاهی از نحوه عملکرد سیستم است. با این همه آمریکا به شخص دیگری نیاز خواهد داشت تا در آینده با آنها مذاکره کند و فقط یکی از مذاکره کنندگان بالقوه را از لیست، حداقل به طور موقت حذف کردند.

 

با وجود همه این اقدامات، از طرف دیگر رئیس جمهور آمریکا بارها از مقامات ایرانی برای مذاکره دعوت کرده است. با این همه مقامات ایران به وی پاسخ منفی داده اند. به نظر شما دلیل اصرار ترامپ به مذاکره با مقامات ایرانی چیست؟

همه نشانه ها بر این اساس است که ترامپ آرزوی دریافت جایزه صلح نوبل را دارد. همه نشانه ها نشان می دهد که او آرزو می کند که به هر قیمت نوبل برای صلح را دریافت کند. باید سعی کرد که با حذف نکردن هیچ توضیحی غیرمنطقی از رفتار او، این شخص را بطور جدی درک کنیم. دلایل زیادی برای اثبات بسیاری از رفتار غیرمنطقی وی در هنگام حضور در ریاست جمهوری وجود دارد. اگر اوباما این جایزه را برده باشد، ترامپ می خواهد او را شکست دهد.

کره شمالی به نوعی نقش کوبا را برای  ترامپ بازی می کند. ترامپ، اگر تحریم ها علیه روسیه را نادیده بگیریم، قدرت درگیری با روسیه را ندارد زیرا وی شخصاً به پوتین احترام می گذارد. بنابراین به قدرت دیگری نیاز بود. ایران با توجه به بلند پروازی های روزافزون خود هدف قابل دسترسی است. نفوذ و حضورافرادی مانند جان بولتون در دفتر رئیس جمهور مطمئناً این مسیر سیاست خارجی آمریکا را اثبات می کند.

نقش وی را هنگامی که سفیر آمریکا در سازمان ملل بود را فراموش نکنیم. در آنجا به نظر می رسید ماموریت وی حمله به عراق و تغییر رژیم بوده است.یکی از اولویت های بولتون حذف محمد البرادعی که ریاست آژانس بین المللی انرژی اتمی را بر عهده داشت و نقش وی در اثبات مدارک (منظور برنامه هسته ای عراق و تلاش این کشور برای داشتن بمب اتم- مترجم) بود.از آنجا که هیچ مدرکی علیه عراق وجود نداشت ، بولتون اصرار داشت رئیس سازمان را برکنار شود . درعوض ، البرادعی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. امروز جان بولتون حتی قدرتمندتر از گذشته است. بنابراین به نظر می رسد بازی اصلی "چماغ و هویج" است. بولتون چماغ را تکان می دهد و ترامپ با تلاش برای جلب توجه مقامات ایرانی برای مذاکره ، هویج را پیشنهاد می کند.امیدواریم کمیته جایزه نوبل این موضوع را متوجه شود.

 

نقش کشورهایی مانند عربستان و اسرائیل در افزایش این تنش ها چیست؟

من قبلاً به نقش عربستان سعودی اشاره کردم. آنها قدرت خود را نشان می دهند، حمایت از غرب را حفظ می کنند و سیاست خارجی منطقه ای بسیار بلندپروازانه ای دارند. ثابت شده که منابع طبیعی ابزاری قدرتمند در این نظام حکومتی  هستند. منابع طبیعی منابع مالی را به ارمغان می آورند که بعدا در تجارت با تولید کنندگان سلاح و فناوری غربی استفاده می شوند. رهبران غربی می دانند كه متوقف كردن چنین تجارت سودآوری موجب بیكاری در كشورهایشان می شود و نتیجه آن به خطر افتادن موقعیت های آنها در قدرت است. همه این ها به نوعی دورویی نظام های غربی منتهی می شود. سیاست های خارجی مبتنی بر اصول حقوق بشر است در حالی که شرکای اصلی تجارت آنها رژیم هایی هستند که چنین حقوقی را سرکوب می کنند.

این باعث می شود عربستان سعودی به عنوان یک قدرت منطقه ای از اعتماد غرب به خود اطمینان حاصل کند. بنابراین، سعودی ها به طور فزاینده ای سیاست خارجی مستقل را دنبال می کنند. اسرائیل در بیشتر تاریخ خود در چنین موقعیتی قرار دارد. و این موضوع باعث برخی اتحاد های «نامقدسی» خواهد شد که دشمن مشترکی در منطقه دارند. همه اینها باعث نمی شود سیاست خارجی ایران بهتر باشد اما سؤال درباره عربستان و اسرائیل بود. تمام قدرت های منطقه ای در خاورمیانه و خلیج فارس رفتار درستی ندارند، نظم موجود را نابود می کنند و در تلاشند تا خود را به عنوان قدرت پیشرو به دیگران تحمیل کنند.

در این بین حضور بوریس جانسون به عنوان نخست وزیر بریتانیا چه تاثیری بر روابط ایران و بریتانیا دارد؟ با توجه به شباهت دیدگاه  های جانسون با ترامپ، آیا بریتانیا هم در نهایت از معاهده هسته ای با ایران خارج خواهد شد؟

بوریس جانسون دو بار علناً با ترامپ مخالفت کرد. وقتی ترامپ دیدگاه های انتقادی، که واقعیت نداشت، راجع به لندن و جمعیت مسلمان آن ابراز داشت جانسون علناً با او مخالفت کرد و او را به چالش کشید. مورد دوم، سیاست در قبال ایران است. جانسون، حداقل تاکنون، از سیاست اروپا در قبال ایران حمایت کرده و به نفع زنده نگه داشتن این توافق، دلایل خود را مطرح کرده است.

مشکل ممکن از آنجایی پیش بیاید که جانسون خود را بدون متحد ببیند و این احتمال وجود دارد در این شرایط ترامپ را تنها راه حل ببیند. موارد اخیر در مورد نفت کش ها که در جبل الطارق و خلیج فارس رخ داده از این دسته است و موضع گیری بریتانیا نشان داد که این کشور مانند گذشته قدرت ندارد. سیاست آمریکا در قبال ایران چیزی نیست که دولت لندن حداقل در حال حاضر از آن حمایت کند و برگزیت باعث شده همبستگی اروپا از بین برود. این امر باعث شده است كه وزرای دولت برای دریافت حمایت با پاریس و برلین تماس تلفنی برقرار كنند. این را در نظر بگیرید که در مورد برگزیت، دولتی که در این زمینه سرسخت و از بسیاری جهات افراطی در این زمینه در لندن صحبت می کنیم.

فرصت طلب بودن نخست وزیر جانسون خطرناک است زیرا ایدئولوژی او کاملاً ثابت نیست. جانسون در چندین مورد ثابت کرد که واژگان جذاب و رفتار غیرمعمول وی نمی تواند او را برای عنوان نخست وزیری گزینه مناسب کند. جانسون احتمالاً خود را در موقعیتی چالش برانگیز می بیند که در نهایت او را به سمت حرکات ناامیدانه سوق می دهد. جانسون فردی خطرناک است.

یکسال بعد از خروج آمریکا از برجام، تمام اقدامات اتحادیه اروپا برای زنده نگه داشتن این توافق تنها به کانال مالی اروپا (اینس تکس) محدود شده که از نظر مقامات ایرانی نمی تواند نیازهای اقتصادی این کشور را تامین کند. چرا اروپا تا این اندازه در مقابل آمریکا منفعل بوده است؟

الگوی غربی لیبرال دموکراسی هر دو در سطح جهان از خارج، یعنی روسیه، چین، ترکیه، هند، برزیل، فیلیپین و ... از درون به چالش کشیده شده اند. نخبگان سنتی توسط نیروهای رادیکال تر در اروپا و ایالات متحده در معرض خطر هستند. ارزش های اساسی حکومت های مبتنی بر لیبرال دموکراتیک مورد تردید قرار گرفته است. نخبگان سنتی اروپای غربی در موضع ضعف هستند و به ایالات متحده آمریکا، حتی آمریکای تحت رهبری ترامپ احتیاج دارد. به همین دلیل آنها نمی توانند مستقلانه رفتار کنند. اروپایی ها احساس می کنند مورد حمله قرار گرفته و برخی ممکن است قدرت خود را از دست بدهند.

فقط به ائتلاف بزرگ در آلمان به عنوان تنها راه برای نادیده گرفتن ناسیونالیست های تندرو نگاه کنید یا دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه که دو نامزد غیرسنتی را به خود دید که هیچکدام از آنها از راست گالیست یا چپ سوسیالیست نیستند. دولت بریتانیا یک دولت رادیکال است. ائتلاف راست گرای پوپولیستی قبلاً بر ایتالیا حاکم شده و سوسیالیست های اسپانیایی نمی توانند دولت را تشکیل دهند. ناسیونالیست های تندرو بر مجارستان و لهستان حاکم هستند. دولت اتریش فروپاشید و این دولت قبلاً ناسیونالیست های افراطی را به عنوان شرکای کوچک خود داشت. اینها مشکلاتی است که اروپا با آن روبرو است و آنها به حمایت آمریکا احتیاج دارند. در اینجا ایران و سیاست که نسبت  به ایران  اروپا باید داشته باشد تقریباً بی ربط است و این به نوعی خسارت جانبی در سیاست خارجی اروپا به شمار می آید.

به نظر شما در چه صورت روابط بین ایران و آمریکا می تواند به حالت عادی بازگردد؟

دیپلماسی پینگ پنگ روابط بین چین و ایالات متحده را در دهه 1970 پایدار کرد.با این حال، وزیر امور خارجه ایالات متحده در آن زمان ، فردی استخوان خرد کرده در سیاست های واقع گرایانه و سیاستمدار عملگرا، هنری کیسینجر بود.در اینجا در مورد شخصیت کسینجر صحبت نمی کنم و من هرگز فکر نمی کردم که این را بگویم اما ریچارد نیکسون در مقایسه با رئیس جمهور فعلی سیاستمدار معقولی بود. بنابراین در این طرف فاقد افراد کارآمد هستیم و این در حالی است که در طرف مقابل هم اوضاع بدون تغییر مانده است. بنابراین در واشنگتن به رهبرانی عملگرا و تغییر در سیاست های تهران نیاز داریم که بتواند روابط دو کشور تغییر دهد.

بیشتر نامزد های حزب دموکرات برای انتخابات 2020، اعلام کرده اند که در صورت پیروزی آمریکا را به برجام بازمی گردانند. به طور کلی شانس پیروزی دموکرات ها را در انتخابات سال آینده چه قدر است؟

بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و مهمتر از همه ، بسیاری از رأی دهندگان ، ذهنیتی انزواطلب دارند.بنابراین، سیاست خارجی به جز نشان دادن قدرت ایالات متحده آمریکا به طور کلی ، از اهمیت کمتری در انتخابات برخوردار هستند. به همین دلیل سیاست خارجی در بین چند نفر از نامزد های دموکرات چندان اهمیتی ندارد.

سخنان ترامپ، وعده های توخالی و بیانیه های خصمانه فرمول برنده وی در بین رای دهندگان سفید پوست کم سواد است. دو قطبی شدن جامعه انتخابات را غیرقابل پیش بینی می کند. من مطمئن هستم که هر کاندیدای دیگری در سال 2016 به جز هیلاری کلینتون ترامپ را شکست می داد. با این حال، او نمادی از نخبگانی است که تا مدت ها در قدرت هستند و اگر او برنده می شد، از سال 1988 تا 2024 در کاخ سفید یک کلینتون یا بوش وجود داشت. تنها وقفه 8 ساله اوباما خواهد بود که بسیاری از رای دهندگان ناسیونالیست عقیده دارند که او از اقلیت سیاه پوستی بود که نباید انتخاب می شد. آنها در حالی که بسیاری از لیبرال ها از حمایت کلینتون امتناع ورزیدند، از ترامپ حمایت کردند.

انتخاب کاندیدای دموکرات بسیار مهم است. ساندرز کاندیدای تفرقه افکن است و بیش از حد برای رای دهنده طبقه متوسط آمریکایی چپگراست. آنها باید به این دلیل یک مرد میانسال خسته کننده سفید را انتخاب کنند و لیبرال های نیویورک یا ساحل غربی باید بسیج شوند تا از این امر خودداری کنند.

 

گفت و گو از محمد حسن گودرزی

(برگردان به فارسی: محمدحسن گودرزی) 

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

 

نظرات
آخرین اخبار