فراتاب – گروه سیاسی: داستان نفت و مبارزه ملی نهضت نفت، اینگونه و شاید از این نقطه آغاز شد که دکتر محمد مصدق در جلسه ۱۱ آذر ماه ۱۳۲۳ طی نطق مفصلی، به مخالفت با تقاضای شوروی مبنی بر واگذاری امتیاز نفت پرداخت و با نصب العین قرار دادن موازنه منفی، دادن امتیاز به بیگانگان را اینگونه تعبیر کرد که «مقطوع الیدی برای حفظ موازنه راضی شود که دست دیگر او را هم قطع کنند.»
طی همین سیاست وی در مجلس پانزدهم علیرغم آنکه به نمایندگی مجلس انتخاب نشده بود مقاوله نامه قوام - سادچیکوف درباره نفت شمال را در جلسه ۲۹ مهر ۱۳۲۶ كأن لم یکن شناخت و با تشکیل جبهه ملی، موضوع ملی شدن نفت را مطرح نمود. طرح با استقبال مردم و جناحهای سیاسی مختلف روبرو شد و لایحه آن در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی تصویب شد.
مصدق به قهرمان ملی ملت ستمدیده آن روزهای ایران تبدیل شد. در این شرایط سیل پیشنهادات انگلیس، آمریکا و مجامع بینالمللی جهت حل اختلافات ایران و شرکت نفت انگلیس آغاز شد؛ انگلیس که دست خود را از نفت ایران و امتیازات آن کودتاه میدید، از هر تلاش مذبوحانه ای جهت اعاده امتیازات قبل استفاده نمود. اما مصدق زیر بار هیچکدام از پیشنهادات نرفت و با پیروزی در قیام 30 تیر 1331 مصممتر و مغرورتر از قبل، به نهضت خود ادامه داد. اما ماه عسل مصدق در قدرت چندان طولانی نبود و با بروز اختلافات میان او و برخی از حامیانش همچون مظفر بقایی، آیتالله کاشانی، حسین مکی و ... ناقوس شکست تدریجی او به صدا درآمد. مصدق دیگر یک نوحه سرا نبود، اکثر طرفداران موثرش وی را رها کرده بودند زیرا یا با آنها اختلاف فکری داشت و یا نتوانسته بود پاداشی را که در مقابل حمایت از او انتظارش را داشتند به آنها بدهد.
مصدق برای حل مشکلات به آمریکا و حتی شوروی متوسل شد. او به آمریکا اعتماد داشت و «هفتهای یك شب با «ویلز»، مستشار سفارت آمریكا و دكتر «گرنی» و «ویشر» از اعضای سفارت، دیدار میكرد.» چون اساساً معتقد بود استبداد زاییده استعمار نیست؛ اما واقعیت سیاست فراتر از خوشبینیهای مصدق بود. مصدق همچنین حمایت حزب توده را رد کرد ولی در برهه ای از زمان بیش از پیش بر مسکو متکی شد؛ اما این اعتماد هم دستاوردی نداشت. با این حال پیشنهادات از سوی شاه و واسطهگران خارجی همچنان ادامه داشت. شاه بارها با مصدق قرار مذاکره گذاشت، اما «شیر پیر» پرداخت هر گونه غرامت و هر گونه مذاکرهای را رد کرد.
در این شرایط آنتونی ایدن در کنفرانسی با شرکت وزرای خارجه انگلیس و آمریکا به این نتیجه رسید که چون حکومت مصدق اصرار دارد نظریاتش را به کرسی بنشاند، لذا ارائه پیشنهادهای دیگر و ادامه مذاکرات با دولت ایران بیفایده است. در حقیقت آنها تصمیم گرفتند از راه زور و طرح کودتا حکومت مصدق را ساقط کنند. طرح کودتا ریخته شد. کودتا در آمریکا با نام آژاکس شناخته شد. کرمیت روزولت رهبر عملیات کودتا، با نام مستعار «مردی که در طرف راست پیشانیش یک جای زخم دارد» وارد ایران شد. عملیات در چند مرحله از جمله تبلیغات گسترده علیه مصدق و ترتیب تظاهرات مردمی علیه مصدق طراحی شد.
در روز 28 مرداد عوامل کودتا با تطمیع برخی از افراد داخلی، تظاهرات وسیعی در ضدیت با مصدق ترتیب دادند. خانه مصدق محاصره و گلوله باران شد، مصدق ناچار به فرار شد و کودتاگران پیروز شدند تا بدین ترتیب انگلیسیها باز هم «شاه بلوطهای داغ را به دست دیگران از تنور در آوردند.» بعدها بسیاری با روایتهای مختلف از این حادثه مصدق را مقصر اصلی ماجرا خواندند و عنوان کردند او با نقض قانون اساسی، طی دوران نخستوزیری خود خواهان افزایش قدرت بود. اما واقعیت آن است که مصدق حقوق خوانده بود. او طبق مر قانون عمل میکرد. چنانچه وقتی بعد از قیام 30 تیر عدهای درصدد توقیف اموال قوام برآمدند در واکنش به این اقدام گفت: «نه با این قانون [بخشودگی خلیل طهماسبی] و نه با قانونی که راجع به ضبط املاک قوام از مجلس گذشت هیچکدام موافق نبودم. چون که این دو قانون بر خلاف اصول و تجزیه و تفکیک قوای ثلاثه از مجلس گذشته بود.» با این حال نمیتوان مصدق را از هر گونه اشتباه مبرا دانست. او با اعتماد نابجا به شوروی و آمریکا و رد برخی از پیشنهادات معقول همچون پیشنهاد بانک جهانی اشتباهات بزرگی را مرتکب شد.
طبق پیشنهاد بانک جهانی مقرر شد مؤسسهای از طرف بانک تعیین شود و سرمایه، کار و فروش نفت هم از طریق مؤسسه صورت بگیرد و درآمدها هم به یک حساب خاص ریخته شود. هرچند در این مورد نیز برخی، نوک حملات را متوجه آیتالله کاشانی کرده و معتقدند مخالفت او باعث شد تا مصدق از قبول این پیشنهاد سر باز زند. با این حال مصدق در اعتماد به آمریکا افراط کرد و به بیراهه رفت. او بر آن بود تا سیاست موازنه منفی را از طریق آمریکا اعمال نماید و توسط این کشور انگلیس را از ایران بیرون کند و وقتی از آمریکا ناامید شد اشتباه دوم خود را مرتکب شد و به سمت شوروی رفت. او با یکه تازی بسیاری از دوستان و همراهان خود را از دست داد، به گونه ای که در روز کودتا هیچ یک از طرفدران مصدق در حمایت از او به خیابانها نیامدند. از همین رو بعد از کودتا فضل الله زاهدی به عنوان نخست وزیر جایگزین مصدق شد. مصدق دستگیر و روانه زندان شد تا فصلی جدید در تاریخ سیاسی معاصر ایران آغاز گردد.
نویسنده زهرا سعیدی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است