«فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش» در مقابله با تروریسم | فراتاب
کد خبر: 9355
تاریخ انتشار: 7 مرداد 1398 - 22:53
بررسی نظریه کتابِ
علی شهبازی

هدف این مقاله آن است که با تشریح نظریه کتاب «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش» الگوی رادیکالیسم شدن انسان را شرح دهد. بر طبق مفروض این کتاب، رادیکالیزه شدن انسان، طبق الگویی جهان شمول شکل می گیرد و مدعای کتاب نیز «کشف الگوی رادیکالیزه شدن انسان هاست». براین اساس در این کتاب نویسنده به این پرسش ها پاسخ می دهد؛ «چگونه انسان ها رادیکالیزه می شوند؟ چگونه از یک شهروند عادی به جنگجوی راه خدا مبدل می شوند؟ چگونه حس نفرت و انتقام خود را در مسیر انجام فرامین الهی قرار می دهند؟»

نویسنده این کتاب با تشریح و ریشه یابی ترور، و بررسی تحولات سیاسی اجتماعی عراق و سوریه بدان صورت که منتهی به ظهور داعش شد، توانسته است این الگوی جهان شمول را استنباط کند. بی تردید این الگو می تواند شاخص تئوریک بسیار مفیدی برای سیاستمداران باشد زیرا به لطف آن می توان مناطقی که در شرف خیزش های رادیکالیزه هستند را پیشاپیش کشف کرده و تهمیدات سیاسی جهت جلوگیری از ظهور آن را طرح ریزی نمود.

 

ملاحظات کلی؛

برای مقابله موثر با رشد تروریسم در جهان ابتدا باید این پدیده را عمیقاً شناخت. واژه تروریسم، ترکیبی از «ترور» بعنوان پدیده ای هیجانی و «ایسم» بعنوان وصفی از تبدیل شدن ترور به گرایشی سیاسی اجتماعی است. با توجه به این نگرش این وظیفه بر دوش روانشناسی خواهد بود که شناختی درست از این پدیده ارائه کند. زیرا ترور از اساس موضوعی در حیطه روانشناسی است.

ترور پدیده ای کاملا ذهنی است. بسیاری بر این باورند که تروریسم محصول فقر است. اما اگر این گزاره درست باشد می بایست در نقاطی از جهان که فقر حاکم است شاهد ظهور تروریسم باشیم. یا در برهه های تاریخی هر ملتی، آنجا که فقر چیره شده و بر حیات مردمان سایه می افکند، لازم می بود که شاهد ظهور کنش های تروریستی باشیم. اما هرگز نمی توان نسبتِ پایداری بین فقر و تروریسم یافت. برخی نیز این پدیده را محصول ترکیبی از معضلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می دانند که بنظر می رسد این نگرش نیز بیش از آنکه ذهن مخاطب را در شناخت تروریسم و منشاء های آن راهنمایی کند بر تشتّت و گنگی مطلب می افزاید.

 

اما چگونه می توان به فهم این مطلب رسید که؛ «تروریسم پدیده ای ذهنیست»

برای این موضوع باید به گزاره ای انسان شناسانه که در ادامه می آید به حد کافی التفات کرد. «آگاهی، همواره آگاهی از چیزیست». این عبارت صرف ادعایی فلسفی نیست که توسط هوسرل فیلسوف آلمانی مطرح شده است. بلکه راهیست برای فهم خاستگاهِ واقعی کنش های انسان. آدمی هر لحظه آگاه از چیزیست، و این آگاهی در پس خود شرایطی از اطلاعات تاریخی و تجارب زیسته را نگه داشته است. بدین خاطر آگاهی ابژه ایست که ابژه وارگی اش در التفاتیت آن است، و این البته بخاطر نگه داشت آن اطلاعات تاریخی است. با این وصف می توان گفت، آگاهی گمارده می شود، آماده می شود، محدود می شود، مشخص می شود و در آنی تبدیل می شود به آگاهی از چیزی آن هم به دلیل آنکه خود محصولی است از شرایط تاریخی و تحولاتی که یک نگرش ناخودآگاه را ساخته است. در این معنا آگاهی، تاریخ و تجارب زیسته فرد یا ملت را بازنمایی می کند.

اگر بتوان تحلیل فوق را مبنای تفسیر چگونگی «خود-آگاهی تروریست ها» در نظر داشت. در این صورت تجارب زیسته ایشان، منشاء گرایششان به ترور خواهد بود. و نیز، خودِ گرایش به ترور، به حکم آنکه التفاتی است در جهت فرافکنی ترس و اضطراب در جان مردمان، ریشه در  تجارب زیسته و تاریخ تروریست ها دارد.   

پس اگر ترور را به درستی از تروریسم استنباط کنیم و آن را مبنای کنش های تروریستی بگیریم، با نظر به خاستگاهش، پدیده ای روانشناختی و ذهنی خواهد بود.

نظریه کتاب «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش»

در کتاب فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش، فصل آخر، صاحب این قلم کوشیده است با ترکیب نظریه روانکاوی و روانشناسی قرن نوزدهم، دیدگاهی تازه درباره کشف ریشه های تروریسم پدید آورد، به گونه ای که می تواند برای سیاستمداران جهان بسیار نافع باشد و نیز به محققان این حوزه بینشی خاص ارائه کند.

در این اثر، نظریه کین توزی نیچه پس از ادغام با پیشفرضهای روانکاوی به ساختاری نظری تبدیل شده است که می تواند پیش از ظهور تروریسم در هر منطقه، پیشاپیش، زمینه های رویش قطعی آن را تشخیص دهد. بدین خاطر این نظریه هرگز به درمان تروریسم می اندیشد، بلکه از پیشگیری از ظهور دوباره یا تکثیر آن سخن می گوید. این بدان خاطر است که سخن رانی از درمان تروریسم امریست ناممکن و  افسانه ای. زیرا همانطور که در وصف خود-آگاهی تروریست ها گفته شد، آن را نتیجه ای از تجارب تاریخی دانستیم. پس نبرد با تروریسم با فرض درمان آن، نبرد با زمان و تاریخ زیسته است. و در این نبرد نیرومندترین ذهن های بشری نیز مغلوب خواهند شد.

اما هنگامی که در باب پیشگیری از گسترش آن می اندیشیم جای بسی امیدواری است، زیرا نظریه کتاب «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش» راه را برای بررسی دقیق کمی و کیفی نحوه رشد تروریسم در هر منطقه از جهان، به خصوص مناطق حاصلخیز آن مشخص می کند.

 

سه مفهوم اساسی نظریه «کین توزی»: خود، دیگری و «فرهنگ»

تروریسم پدیده ایست تاریخی، یعنی ریشه در تراکمی از تجارب زیسته دارد که در آگاهی تروریست ها رسوب کرده است. همچنین پدیده ایست زمانمند، یعنی خود زمانیست ناخوش یمن برای جماعتی از انسان ها که همان ایشان از تشخص یافتن به آن ابراز تنفر می کنند. همچنین پدیده ایست کاملا ذهنی، یعنی ریشه در روانشناسی و پدیده های درونی همچون ترس و اضطراب و تحقیر دارد. در نهایت پدیده ایست تدریجی، یعنی ظهور آن استوار بر روندی منظم و مدت دار است و لذا نمی تواند قطعی، دفعی و آنی ظاهر شود.

بر مبنای این پیشفرض ها صاحب این قلم نظریه کین توزی را در کتاب «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش» سامان دهی کرده است، که در ادامه به شرح مختصری از آن خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است که این نظریه هرگز متکی بر دیدگاه های روانکاوی و روانشناسی نیچه نیست. بلکه فرآورده ای بدیع، از ترکیب هر دوی آنهاست.

بر طبق این نظریه، کین توزی محصول واپس روی نیروی زندگیست. در ابتدای حیات روانی بنابر سرشت انسان نیروی روانی متوقف در درون است. اما با تکامل ساختار عصبی، ادراک انسان نیز به محیط و دیگران گسترش خواهد یافت و با کشف دیگری رشد روانی وارد مرحله پیچیده ای می شود. در این حالت، که نیروی زندگی به سمت دیگری میل می کند و قصد بر سرمایه گذاری بر آن را دارد احتمال واپس روی نیروی زندگی  و شکل گیری میل انتقام نیز ممکن می شود. اگر این حالت به شکل وسیعی در یک جامعه واقع شود، جماعتی از انسان ها در میل انتقام مشترک خواهند شد. زیرا واپس روی نیروی زندگی از دیگری به سمت درون(خود)، به آفریدن احساسات منفی همچون انتقام، نفرت، خوارداشتن ارزش های والای انسانی و.. می انجامد.

اما حس انتقام در ادامه راه زمانی کیفیتی کین توزانه به خود می گیرد که آفریننده شود. برای تصریح این نکته از مرحله رشد نفرت، نویسنده کتاب، مفهوم «سرمایه گذاری روانی بر فرهنگ» را ابداع کرده است. بر طبق این مفهوم، نیروی زندگی، پس از آنکه از خود(درون) به سمت دیگری متمایل می شود، و واپس می خورد و سپس دوباره به درون بازگشته و به بازپروردن نفرت اشتغال می ورزد، برای کسب رضایت خاطرِ مطابق با کیفیت ذاتی خود، یعنی حس انتقام ورزی اش، یا به آفریدن فرهنگی خصمانه میل می کند یا آنکه فرهنگی خصمانه که از پیش موجود بوده است را ابزار ارضای میل انتقام قرار می دهد. در برخی کیس های تروریسم نیز می توان ترکیبی از هر دو حالت را نیز یافت.

                                                                                              

این الگو، منطبق با زمانبندی و تحولات سیاسی اجتماعی عراق است که منجر به ایجاد تروریسم داعش شد. اما این الگو مختص این پدیده نیست بلکه می تواند ورای داعش، هر پدیده ی تروریستی که در شرف ظهور است را تشخیص دهد. زیرا بر طبق این الگو و توضیحات آن مراحل ظهور تروریسم به گونه ای شرح داده شده که می توان با در اختیار داشتن داده هایی از وضعیت فرهنگی یک ملت یا جماعت انسانی، تشخیص داد که در کدام مرحله از کین توزی هستند. کین توزی در نظریه «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش» عبارت است از، (1) گسترش نیروی زندگی از خود به سمت دیگری(فاز نرمال) (2) واپس روی نیروی زندگی از دیگری به سمت خود(فاز ایجاد) (3) سرمایه گذاری بر فرهنگ خصمانه یا ایجاد آن(فاز تعمیق و عمل). در این چارچوب نظری، دیگری می تواند یک فرهنگ مهاجم، دولت مستقر یک کشور، گروه سیاسی مسلط یا حتی ثروتمندان یک کشور باشند.

براین اساس نظریه کین توزیِ کتاب «فراسوی سازمان و ایدئولوژی داعش»، می تواند نافع تمام سیاستمداران و اصحاب قدرت باشد. آنانی که در مقابله با گسترش تروریسم نیاز به معیاری برای کشف مناطق تروریسم خیز و نیز تشخیص وضعیت سلامت روانی و روند ظهور تروریسم در آن مناطق دارند. بنابراین ناگفته پیداست که پیش فرضِ نظریه این کتاب، آن است که؛ «تروریسم پدیده ای تدریجیست و می توان با در اختیار داشتن مدل ظهور آن در یک کیس خاص(داعش)، به الگویی جهانشمول دست یافت که وضعیت رشد و گسترش آن را در سایر مناطق حاصلخیز نیز بلحاظ کمی و کیفی تشخیص دهد».

نظرات
آخرین اخبار