راهکارِ سه دولتی برای منازعه اسرائیل و فلسطین | فراتاب
کد خبر: 9153
تاریخ انتشار: 3 اسفند 1397 - 21:04
شلومو بن‌امی
هم اکنون سه «دولت» درگیر منازعه اسرائیل و فلسطین هستند: حماس در غزه، تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و اسرائیل! هر گونه ابتکاری برای پیشبرد فرایند صلح باید این واقعیت را لحاظ کند.

فراتاب - گروه بین الملل: آرمان دو دولت برای دو ملت، زندگی در کنار با مرزهایی امن، از هنگام انعقاد توافق اسلو در سال 1993، سنگ بنای فرایند صلح اسرائیل و فلسطین را تشکیل داده است. اما این توافق به معنای واقعی کلمه مرده و مدفون شده است. شاید بتوان گفت عدم تناظر آرمان دو دولتی با واقعیت های میدانی مهم ترین شاهد این مدعاست.

مطمئناً سازمان آزادی بخش فلسطین، همچنان حامی راهکار دو دولتی است. اما دیگر علاقه ای به توافقات موقت ندارد، زیرا تجربه ثابت کرده ائتلاف دست راستی اسرائیل می تواند مدت زمان پیش بینی شده برای دوران گذار در این سنخ توافقات را تا هر زمان که بخواهد تمدید کرده و از فرایند بی فرجام صلح به مثابه افزار سیاسی برای تداوم بخشیدن به اشغال زمین های فلسطینیان استفاده کند.

اما برای حماس در مقام دومین بازیگر کلیدی فلسطینی، مبدل شدن به دولت، هدفی ثانویه و در ذیل تضمین چیرگی اسلام بر سراسر منطقه معنا می یابد. عدم تمایل مطلق حماس برای پذیرش موجودیت دولت یهود در ارض مقدس فلسطین مانع هر نوع پایبندی به راهکار دو دولتی می شود.

از این منظر، موضع حماس با مواضع حکومت راست افراطی (مذهبی – ملی گرا) اسرائیل در تناظر کامل قرار دارد، زیرا آن ها واگذاری هرگونه امتیازی در راستای راهکار دو دولتی را خیانت به ایدئولوژی بنیادگرای خود می دانند. در واقع از این منظر حکومت اسرائیل می تواند، ترتیباتی موقتی را در راستای صلح تمهید کند، اما نمی تواند توافق صلح جامعی را منعقد سازد. به همین ترتیب حماس نیز ایده «هدنه طولانی» (متارکه جنگ) که ممکن است به صلح با «صهیونیسم» منجر شود اما شناسایی موجودیت آن را در پی نخواهد داشت.

با وجود شباهت های مواضع حماس و اسرائیل، این سازمان آزادیبخش فلسطین و به خصوص حکومت تشکیلات خودگردان به ریاست «محمود عباس» است که در حوزه امنیت با اسرائیل همکاری می کند. این همکاری آخرین خط دفاع در برابر سلطه حماس است. در واقع موج حملات حماس به اهداف اسرائیلی در ماه های اخیر برای تضعیف حاکمیت سازمان آزادیبخش فلسطین، از رهگذر افشای استراتژی همدستی این سازمان با اشغالگر است.

در حالی که تشکیلات خودگردان عمدتاً برای حفظ قدرت به نیروهای اسرائیلی متکی است، بخاطر موضعش که دقیقاً نقطه مقابل حماس به شمار می آید از مشروعیت بین المللی برخوردار شده و این امر منجر بدان می شود که حامیان مالی زیادی از مناطق مختلف جهان به آنها کمک کنند. محمود عباس نیز از این جایگاه استفاده کرده و چندین تحریم مالی علیه غزه وضع کرده است. این تحریم ها نیز به نوئبه خود در تشدید پیامدهای تا همین جا شدید بحران انسانی این منطقه که در نتجیه محاصره اسرائیل به وقوع آمده، موثر واقع شده است.

به نظر می رسد عباس در محاسبات خود اینچنین تصور کرده که جنگ تمام عیار میان اسرائیل و نوار غزه به حکمرانی حماس در آنجا خاتمه می دهد و لذا تلاش می کند آنها را به تشکیل دولت متحدی با تشکیلات خودگردان مجبور سازد. اما حماس نیز بی تردید چنین دولتی را به مثابه فرصتی برای تسلط بر کل جنبش ملی می نگرد.

با این وجود تحقق چنین طرحی نامحتمل به نظر می رسد. در واقع شانس اینکه حماس وادار به تسلیم کردن ظرفیت های نظامی مستقلش شود، بسیار کم است. ظرفیتی که از توانمندی بالایی برای مقابله با نیروهای نظامی اسرائیل برخوردار است چه رسد به اینکه برای خود حق مستقر کردن نیروها را قائل باشد. رهبران حماس امیدوارند که موفق به تقلید از مدل لبنانی یعنی حزب الله شوند که نیرویی نظامی را نیز برای خود حفظ کرده که می تواند اقتدار سیاسی نهایی را برایش تضمین کند.

آنها هرچه در توان دارند انجامی می دهند تا مبادا ناچار از تسلیم کردن کنترل غزه شوند که تحت سلطه حماس است و مانند یک دولت اسلامی سُنی که دارای نهادهای حکومتی، خدمات عمومی و شبکه متحدان منطقه ای خود عمل می کند. این متحدان (یعنی حزب الله، ایران، قطر و ترکیه) همگی یک مدل آلترناتیو از «دموکراسیِ» اسلامی را ارائه می کنند و با وضع موجود در منطقه مخالفند (و همچنین با تشکیلات خودگردان غرب گرا که وضع موجود را بازتولید می کند.) هم از این روست اگرچه هر دوی آن‌ها صراحتاً از آرمان فلسطین حمایت می کنند، اما نسبت به راهکار دو کشوری نظرات متفاوتی را ابراز می کنند. توافق صلحی که مرزهای آن از سوی غرب لیبرال ترسیم شده باشد میان اسرائیل و فلسطین، می تواند مشروعیت منطقه ای دولت یهود را تأمین کرده و آن را به یکی از متحدان کلیدی رژیم های محافظه‌کار عربی منطقه مبدل سازد.

اگرچه هیچ یک از دولت های عربی به طور ویژه دوست اسرائیل به شمار نمی آیند، اما حمایت آن‌ها از حماس تا اندازه ای هم‌راستا با منافع کابینه نخست وزیر بنیامین نتانیاهو است و نتانیاهو هم به خوبی به این امر واقف است. برای مثال اسرائیل به قطر اجازه داده با پرداخت های مداوم حقوق کارکنان حوزه خدمات عمومی را تأمین کرده و دولت حماس را در غزه سرپا نگه دارد و بدین ترتیب استراتژی محمود عباس برای وادار ساختن حماس به اتخاذ مواضع مصالحه جویانه تر   را ناکام گذاشته است.

در مقیاسی وسیع تر می توان گفت در حالیکه حکومت نتانیاهو هرچه در توان داشته برای تضعیف و تحقیر تشکیلات خودگردان به کار بسته، از طریق طرف های ثالث اقدام به مذاکره محترمانه با حماس بر سر موضوعاتی نظیر تبادل زندانیان و آتش‌بس می کند. دلیل چنین سیاستی هم روشن است: وجود دولت اسلامی بنیادگرا با مدیریت حماس به اسرائیل این بهانه نهایی را می دهد تا از پیشرفت مذاکرات صلح جلوگیری کند.

با وجود چنین پیچیدگی ها و دینامیک های متنازعی، اکنون سه «دولت» درگیر منازعه اسرائیل و فلسطین هستند: حماس در غزه، تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و اسرائیل. دیوارها و فنس هایی که دولت یهود از طریق آن خود را از غزه و بیشتر مناطق کرانه باختری جدا کرده این واقعیت را بیش از پیش تثبیت می کند.

از منظر اسرائیلی ها یک جنبش ملی فلسطینی برآمده از گروه های سازش ناپذیر هیچ گاه قادر نخواهد بود به هدف آزادسازی فلسطین جامه عمل بپوشاند؛ از سوی دیگر اکنون فلسطینی ها باید فکری به حال «آلتالنا»ی خود کنند (کنایه از اختلافات داخلی تشکیلات خودگردان و حماس).در سال 1948، ارتش دولتِ تازه تأسیس اسرائیل به فرمان نخست وزیر «دیوید بن‌گوریون»  کشتی آلتالنا که پر از تسلیحات متعلق به گروهک ایرگون بود را در دریا غرق کرد. ایرگون یک گروه یهودی رادیکال شبه نظامی بود و «مناخیم بگین» رهبری آن را برعهده داشت. بگین در پی این واقعه اقدام به تلافی نکرد و به رویارویی خشونت آمیز میان دو طرف خاتمه داد.

«یاسر عرفات»، بنیان‌گذار سازمان آزادی‌بخش فلسطین اعلام کرده بود با توافقی که تفرقه افکن باشد و خطر وقوع جنگ داخلی در فلسطین را تشدید کنه مخالف است، عباس نیز همین نظر را دارد. البته از سوی دیگر عباس همچون بن‌گوریون درک می کند فرماندهی یکپارچه که اقدام به اجرای استراتژی واحد و مشترکی کند برای تشکیل یک دولت متحد در فلسطین چقدر حیاتی است. اما اسرائیل، که به خوبی در حال اجرای استراتژی تفرقه بنداز و حکومت کن است، هیچ گونه مسیر مشخصی برای صلح پایدار مشخص نمی کند.

با چنین پس‌زمینه ای، بروز جنگ داخلی در فلسطین به مثابه خودکشیِ ملی است و رویای حکومت راست‌گرای اسرائیل را به واقعیت مبدل می سازد.بدین ترتیب راهکار دو‌ دولتی دیگر احیا نمی شود و این ماجرا سه طرف دارد.

 

 شلومو بن‌امی، وزیر امور خارجه پیشین رژیم صهیونیستی

برگردان به فارسی: مائده دوست

منبع: پراجکت سیندیکیت

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار