الزامات زیست مسلمانی در قاره سبز | فراتاب
کد خبر: 9144
تاریخ انتشار: 18 بهمن 1397 - 13:52
سیدرضا حسینی
با مواجهه با سيل مهاجرين مسلمان به اروپا در سالهاي اخير و بحران سوريه مسائل مسلمانان را بايد به دو گونه تفكيك كرد: ١.مسلمانان اروپايي و ساكن ، ٢. مسلمانان مهاجر.. هر دوگونه مستلزم شناخت منفكي از يكديگر هستند.

فراتاب - گروه اندیشه: امروزه بیش از 25 میلیون مسلمان در اروپا زندگی می کنند. عقاید، سبک زندگی، هویت و تعاملات اجتماعی آنها همواره محور تأملات و پرسش صاحبان فکر و اندیشه بوده است. از میان موضوعات پرشمار پیرامون این مسأله به نظر می رسد «هویت» و کنکاش در این باب از جایگاه ویژه ای برخوردار است تا جایی که شاید بتوان گفت هویت بستر اصلی طرح موضوعات دیگر را فراهم می کند. به نظر می رسد نقطه عزیمت تلاش برای هویت یابی و پاسخ به پرسش من کیستم، در قدم اول تحلیل وضعیت باشد. اساسا آنچه که اولین تکاپوهای اندیشه را سبب می شود این است که شرایط و وضعیت زندگی خود را چگونه تحلیل می کنیم؟ روشنفکران و اندیشمندان عرب بسیاری همچون جابری، ابوزید، برهان غلیون، هشام شرابی و... بر موضوعاتی چون عقل، نص، هویت، ساختارهای پدرسالار و... در جامعه عربی-اسلامی تمرکز نموده اند. در این مجال به اختصار به تأملات طارق رمضان و بسّام طیبی خواهیم پرداخت که آثار آنها باتوجه به پیشینه عربی- اسلامی و زندگی در جامعه اروپا آنها را از دیگر اندیشمندان نامبرده متمایز کرده است. نظریه اسلام اروپایی[1] در سال های اخیر برای محافل آکادمیک ایران نظریه ای آشنا است؛ لکن تلاش داریم بر دو خصیصه این نظریه تأکید بیشتری نماییم.

  1. مسائل زیست مسلمانی در جهان عربی-اسلامی غیر از مسائل زیست مسلمانی در اروپا است.
  2. چارچوب نظری چندفرهنگ گرایی و احقاق حقوق اقلیت ها برای مسلمانان اروپا نمی تواند راهگشا باشد.

زیست مسلمانی در اروپا

در دستگاه فکری اندیشمندانی چون طارق رمضان و بسّام طیبی در نظریه اسلام اروپایی ( و هویت های هم عرض) مسائل انسان مسلمان در اروپا غیر از انسان مسلمان در جهان عربی-اسلامی و خاورمیانه است. زیست مسلمانی در اروپا و در اقلّیت بودن موجد مسائل و دغدغه های خاص خودش است. می توان گفت این نظریه بیشتر بر «گسست» تجربه زیسته انسان مسلمان در اروپا و جهان اسلام نسبت به «تداوم» آن باور دارد.  تعریف مسلمانی در چارچوب این نظریه بیشتر ناظر به ابعاد هویتی و فرهنگی است نه عمل صرف به مناسک شرعی. به عبارت دیگر رمضان همدلی چندانی با تقسیم بندی مسلمان متشرع و غیرمتشرع نداشته، درعوض وی هویت مسلمانی را ناظر به احساس مسلمانی می داند. به عبارت دیگر مسلمان کسی است که مسلمان زاده باشد و بخشی از پاسخ به پرسش من کیستم را بر وجه مسلمانی اش اختصاص دهد. این وجه از مسلمانی به هیچ عنوان متصلّب و غیرانعطاف پذیر نیست و به همین دلیل فرد مسلمان می تواند برای همزیستی مسالمت آمیز و ادغام در جامعه اروپایی از بخشی از اصول عقیدتی خود چشم پوشی کرده و به این طریق راه برای تشکیل هویت جدیدِ اسلامِ اروپایی و نه اسلام در اروپا باز شود. او به خصوص تاکید دارد که چون ما در بسیاری از موارد نص صریح نداریم و بر فقه و «آموزه های تدوینیِ ثانویه» تکیه می کنیم، می توانیم آنها را به نفع هویت جدید «شهروندی اروپا» تعدیل کنیم. البته او اعتقاد دارد که در این تعدیل، «اولویت ها» هم اهمیت دارند. او اشعار می دارد، مسلمانان باید بین مسائل اساسی و ثانوی تفاوت قائل شوند. برای مثال، مسئله عبادات مهم تر از اکل اغذیه حلال و حرام است. در برخورد با اصول، لازم است بدانیم ثابت و متغیر یا اصل و فرع کدام اند. همه چیز در حال تغییر است و مسلمانان باید خود را با این تحولات وفق دهند. عقلانیت مورد تأکید اسلام، حکم می کند که مسلمانان با حفظ ایمان و اصول مبنایی خویش، با محیط سازگار شوند. این موضوع همان بخش چالش برانگیز نظریه وی است که بسیاری از آن زبان به انتقاد گشوده اند.

بسّام طیبی نیز به زبانی دیگر بر این موضوع تأکید دارد. به نظر وی بحران معنا و هویت و متعاقب آن خشونت زمانی متولد می شود که فرد میان لایه های هویتی خویش تقدم و تأخر قائل شود. فرض کنید از یک عرب مسلمان ساکن در فرانسه بخواهیم از هویت خویش برایمان بگوید و او در پاسخ بگوید من اولا مسلمان، ثانیا عرب و نهایتا فرانسوی هستم. طیبی توضیح می دهد این تقدم و تأخر یا رابطه طولی میان بخش ها و لایه های هویتی موجد عدم سازگاری است. به عقیده او صحیح است که گفته شود من یک عربِ مسلمانِ فرانسوی هستم. این لایه ها باید در عرض یکدیگر  قرار گیرند.  اما آنچه که به نظر می رسد در پس این نظریه ها و کندوکاوهای فکری نهان است، همان وجه آنتاگونیستی لایه های هویتی است. به عبارت دیگر رمضان و طیبی اگرچه تلاش دارند هویت مسلمانی را با هویت اروپایی سازگار کنند اما در عین حال بر وجه غیریت ساز هویت اذعان دارند و آن را مفروض می گیرند. به همین دلیل در قدم بعدی برای رفع این وجه و حصول به هویت آگونیستی جهد می نمایند.

 

ادغام در جامعه اروپایی نه تمایز

در چارچوب این نظریه بر لزوم ادغام مسلمانان در جامعه اروپایی تأکید بسیاری می شود. می توان گفت در موضوع اقلّیت ها نظریه «اسلام اروپایی» و «چندفرهنگ گرایی» در برابر یکدیگر قرار خواهند گرفت. اسلام اروپایی از منظر هویت اسلامی یعنی اقلیت محور به زندگی در جامعه اروپایی و لیبرال می نگرد و چندفرهنگ گرایی از منظر هویت و ارزش های غربی (لیبرال یا جماعت گرا) یعنی اکثریت محور به زیست مسلمانی می نگرد. چندفرهنگ گرایی با ملحوظ دانستن بی طرفی ارزشی از سوی دولت تا جایی پیش می رود که بر اعطای حقوق و مزایای ویژه متناسب با ارزش و هنجارهای گروه اقلّیت تأکید می کند؛ این درحالی است که نظریه اسلام اروپایی با اعطای حقوق ویژه به اقلیّت مسلمان در اروپا موافق نبوده چراکه این مسأله را یکی از ریشه های نضج و قوت یابی راست رادیکال در اروپا قلمداد می کند. بسّام طیبی توضیح می دهد که چندفرهنگ گرایی بر تمایزات بجای اشتراکات میان گروه های مختلف تمرکز می کند. اساسا مفهوم «شناسایی[2]» در چندفرهنگ گرایی مفهوم تمایز[3] را در دل خود جای داده است؛ به این معنا که باید تفاوت های از پیش موجود را به رسمیت شناخت. وی که چندفرهنگ گرایی را موجد نسبی گرایی فرهنگی می داند، معتقد است نسبیت فرهنگی توسل به ارزش های مشترک را خنثی خواهد کرد. نهایتا او استدلال می کند که چندفرهنگ گرایی با تأکید بر افتراقات ولو با نیتی خیرخواهانه به اسلام هراسی و نگرش های ضداسلامی دامن می زند. به بیان دیگر چندفرهنگ گرایی نه تنها آنتاگونیسم هویتی در ذهن مسلمان اروپایی را مرهمی نیست بلکه این مساله را به جدال و نزاع در عرصه عمومی می کشاند.

به نظر می رسد امروز با سیل مهاجرت از خاورمیانه به اروپا بخصوص پس از بحران سوریه نیاز به تأملات نظری در این موضوعات بیش از پیش احساس می شود. امروز در کشاکش مواضع سیاسی دولت های اروپایی مبنی بر پذیرش یا عدم پذیرش مهاجران، نباید از موضوعات مهمی چون خود/دیگری، بحران هویت، ادغام/تمایز و...  مغفول ماند. با درنظر گرفتن حوادث سال های گذشته در خاورمیانه می توان از دو گونه زیست مسلمانی در اروپا سخن به میان آورد: الف) مسلمانان اروپایی(مهاجران دو یا سه نسل قبل)، ب) مسلمانانِ مهاجر. تا کنون در مورد مسائل و دغدغه های گونه نخست بحث های زیادی درگرفته است اما در باب گونه دوم کم و بیش سکوت حکمفرما است. البته طبیعی است که معاصرت ما با رویدادهای حادث شده دلیلی بر این سکوت باشد اما به تدریج باید به ژرف اندیشی و تدقیق در این موضوع پرداخت. پرواضح است جمعیت حدود 25 تا 30 میلیونی مسلمانان ساکن اروپا با ورود مهاجرین در سالهای آینده به میزان چشمگیری افزایش خواهد یافت و این مساله چنانچه ذکر شد تأملات بیشتری را طلب خواهد کرد.

 

[1]Euro-Islam

[2]Recognition

[3]Difference

 

سیدرضا حسینی، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی 

بازنشر این مطلب صرفاً با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار