مرگ سوداهای غربی در سوریه | فراتاب
کد خبر: 9140
تاریخ انتشار: 25 بهمن 1397 - 10:06
مرگ سوداهای غربی در سوریه در حال حاضر و به ویژه پس از نمایش شرم آور و نیز پیام های آشفته دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در مورد خروج اندک نظامیان آمریکایی از سوریه کامل شده است.

فراتاب/ گروه بین الملل: «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه در غیاب بدیل های قابل اعتماد قطعا در آینده سیاسی کشور ایفای نقش خواهد کرد. بنابراین غرب باید ضمن پذیرش این واقعیت، هدف تغییر رژیم در سوریه را رها کرده و مذاکرات جدی خود را با اسد آغاز کند.


در مارس سال 2018، اسد از رانندگی خود در خیابان های غوطه شرقی در حومه دمشق فیلمبرداری کرد. در آن تاریخ نیروهای سوری با از سر گذراندن هفت سال جنگ داخلی موفق شده بودند، مناطقی از کشور را از دست گروه های شورشی که تقریبا 5 سال حاکمیت دولت را به چالش کشیده بودند، خارج سازند. این ویدئو نشان دهنده تصاویری از بازگشت پیروزمندانه اسد بود که آرامش ظاهری وی را نیز حکایت می کرد. با این حال آن تصاویر سال های تراژیک جنگ، سوریه ویران و اسد در قدرت را به صورت خلاصه نمایش می داد.
اعداد به تنهایی قادر به توصیف وسعت فجایع انسانی نیستند اما چشم اندازی را برای درک آن فراهم می کنند. در سال 2011 که جنگ داخلی در سوریه آغاز شد، این کشور دارای جمعیتی معادل 21 میلیون نفر بود. حدود 8 سال بعد، نیمی از آنان در نتیجه خشونت های ناشی از جنگ جان خود را از دست دادند. بیش از 5.5 میلیون نفر در لیست پناهجویان قرار گرفتند و بیش از 6 میلیون نفر در داخل کشور آواره شدند. این اعداد و ارقام نشان دهنده شکست "یک جامعه بین المللی" است که نامش در سوریه و دیگر نقاط جهان برازنده عملکردش نیست.
اختلافات عمیق در شورای امنیت سازمان ملل مانع عمده ای در ارائه پاسخی هماهنگ به بحران سوریه بود. تا حد زیادی این اختلافات نتیجه مداخله نظامی ناتو در لیبی بوده است. این مداخله که با تایید شورای امنیت انجام و با مخالفت چین و روسیه مواجه شد، مجددا با آغاز جنگ داخلی در سوریه سر باز کرد. مداخله نظامی در لیبی از دستور العمل بشردوستانه خود خارج شد. این امر در پی دستگیری و قتل خشونت بار معمر قذافی توسط مردم خشمگین ثابت شد.
این ماجرا روسیه و چین را از هرگونه مداخله نظامی تحت عنوان "مسئولیت حفاظت" که در خصوص اقدامات افراطی در لیبی و علیه قذافی از آن یاد می شد، بی اعتماد و بدبین کرده است. در پی این رویدادها استفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل به شدت افزایش یافت؛ روسیه تاکنون 12 قطعنامه در مورد سوریه را وتو کرد. چین نیز که تاکنون در مجموع تنها 11 بار از حق وتوی خود استفاده کرده که 6 مورد را به قطعنامه های علیه سوریه اختصاص داد. در یکی از موارد نیز روسیه و چین برخلاف مورد لیبی که با قطعنامه شورای امنیت برای ارجاع پرونده به دیوان بین المللی کیفری موافقت کرده بودند، در اقدامی هماهنگ ارجاع پرونده سوریه به این دیوان را وتو کردند.
ناکارآمدی "چندجانبه گرایی" سبب شد روند جنگ در سوریه براساس منافع ژئوپلتیک قدرت های بزرگ بین المللی شکل بگیرد. قطعنامه های انساندوستانه صوری عمدتا جزئی و غیر الزام آور بوده اند. تنها اجماع مورد تایید که همچنان پایدار و موثر باقی مانده، مبارزه با داعش است که اگرچه به شدت آسیب دیده اما هنور کاملا شکست نخورده است.
با در نظر داشتن مشکلات مذکور، واضح است که دیپلماسی در سوریه آسان نخواهد بود. در حقیقت، اتهامات ژرف و بی پایان موجود میان قدرت های بزرگ عمده دلیل شکست ماموریت کوفی عنان به عنوان فرستاده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه بود و البته شکست مذاکرات همچنان اجتناب ناپذیر است. این شکست نه تنها از عوامل مهم محوری بلکه از یک سری اشتباهات استراتژیک غرب در زمینه اقدامات یا ماموریت ها ناشی می شوند.
اگرچه آمریکا تمایلی به مداخله مستقیم در سوریه نداشته اما این واقعیت منافی تمایل و اشتیاق وی برای سرنگونی اسد نیست. کمی پس از آغاز جنگ سوریه، دولت اوباما صریحا اعلام کرد که هدف آمریکا تغییر رژیم در سوریه از طریق تلاش های دیپلماتیک عنان است؛ این هدفی بود که اتحادیه اروپا نیز به شدت و حدت در پی نیل به آن بود. اما همانطور که «پاتریک سیل» یکی از مشهورترین وقایع نگاران سوریه گفت با وسوسه تغییر رژیم " برنامه ای برای صلح دنبال نمی شود." در واقع این رویکرد تنها اسد را در حالت تدافعی قرار داد و انتظارات یک اپوزیسیون بسیار پراکنده را به شکلی غیرواقعی ترسیم کرد. با از دست رفتن اولین فرصت موجود در نخستین کنفرانس صلح ژنو در سال 2012 توسط عنان، تلاش های دیپلماتیک در مارپیچی رو به سقوط قرار گرفت.
این در حالی است که اتحادیه اروپا برای مواجهه با مناقشه ای در کشوری که در چارچوب سیاست همسایگی اروپا تعریف می شود، بسیار منفعل است. باید توجه داشت که جنگ سوریه منجر به بحران وحشتناک پناهجویان به اروپا شد که در سال 2015 به تزلزل پایه های اتحادیه اروپا و مهم تر از آن رنج های انسانی بی شماری انجامید. با این وجود، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن با پا پس کشیدن از این موضوع و استفاده از راه حل هایی مانند توافق با ترکیه در موضوع پناهجویان از حل و فصل ریشه ای این مشکل خودداری کردند.
مرگ توهمات غربی در سوریه در حال حاضر و به ویژه پس از نمایش شرم آور و نیز پیام های آشفته دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در مورد خروج اندک نظامیان آمریکایی از سوریه کامل شده است.
هنوز این موضوع که چگونه آمریکا نفوذ ایران در سوریه را متعادل خواهد کرد و چه تضمین هایی به کردها که نقش موثری در مبارزه با داعش داشتند، داده می شوند، در هاله ای از ابهام قرار دارد. کاملا آشکار است که غرب در حال مواجه و درک واقعیت است: با فرو نشستن گرد و غبار اقدامات داعش، سوریه بیش از پیش نمود می یابد و مشخص می شود که هیچ چیز به ویژه از لحاظ سیاسی با دوران قبل از جنگ تفاوتی نیافته است.
البته این بدان معنا نیست که اسد بدون هیچ آسیبی از جنگ خارج شده و می تواند اراده خود را بی قید و شرط تحمیل کند. اما وی قطعا قادر است در غیاب بدیل های قابل اعتماد، در آینده سوریه ایفای نقش کند. واضح است که صرف زمان و منابع بیشتر در سیاست نادرستی چون تغییر رژیم آسان تر از دست کشیدن از آن است! اما انتخاب دیگری وجود ندارد؛ غرب باید از توهمات خود دست بکشد و برای مذاکره جدی تر در همه سطوح در مورد سوریه پشت میز بنشیند.

نویسنده: خاویر سولانا
منبع: پراجکت سیندیکیت
برگردان به فارسی: سمیرا محتشم


بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

 

 

نظرات
آخرین اخبار