بودن در حال، زیستن در گذشته | فراتاب
کد خبر: 9131
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1397 - 17:59
معرفی فیلم نیمه شب در پاریس
«نیمه شب در پاریس»، حکایت کسانی است که در دنیایی دیگر غیر از حال سیر می کنند. جهانشان متفاوت از آن چیزی است که دیگران می اندیشند. از این رو توسط دیگران مورد تمسخر قرار می گیرند و کسی آن ها را باور ندارد.

 

فراتاب - گروه فرهنگی: این خصلت زمان حال است که ما همیشه از در آن بودن ناراضی هستیم. یقینا همه ما خوش داشتیم به جای آن که در حال حاضر باشیم در گذشته ها سیر می کردیم . گذشته هایی که به نظر ما شرایط و موقعیت بسیار بهتر بود برای زیستن. جالب آن که اگر به عقب هم بازگردیم باز شاهد افرادهایی هستیم که از زمانه خود راضی نیستند و دوست داشتند شرایطشان به گونه ای دیگر بود. با این اوضاف به این نتیجه می رسیدم که هیچ کس از روزگاری که در آن است خشنود نیست.

فیلم «نیمه شب در پاریس» به کارگردانی «وودی آلن» درباره همین موضوع است: ناراضی بودن از حال و رفتن به گذشته.فیلم روایت مردی است نویسنده به نام گیل پندر، که به همراه همسرش گینز برای سفر از ایالت متحده به پاریس آمده اند. پندر هم همانند دیگر نویسندگان و هنرمندان، در همان مواجهات اولش با شهر پاریس چنان مجذوب زیبایی های این شهر می شود که دیگر خیال بازگشت به آمریکا را ندارد. اما بر خلاف او همسرش، اینز این گونه نیست و پاریس را صرفا برای گردش و تفریح می پسندد. جهانی که ما آدمیان در آن سیر می کنیم با یکدیگر متفاوت است . دنیایی که پندر در آن سیر می کند بسیار متفاوت از آن چیزی است که اینز تصور می کند . این اختلاف ها و عدم تفاهم از همان ابتدای فیلم کاملا مشهود است. فیلم با نمایی از شهر پاریس آغاز می شود، و بعد از آن گیل پندر به اینز می گوید: «می تونی تصور کنی این شهر چه قدر زیر بارون خوشگل میشه ؟ این شهر رو توی سال 1920 تصور کن. پاریس، در 1920. توی بارون به همراه هنرمندا و نویسنده ها.» اینز در پاسخ به پندر می گوید: «چرا همه شهرها باید زیر بارون باشن ؟ مگه خیس شدن چه چیز خوبی داره ؟» این جاست که متوجه جهان و دنیای مختلف این زوج می شویم. در این مکالمه می توانیم بفهمیم برای پندر گذشته از اهمیت بسیاری برخوردار است. خوش دارد شاهد پاریسی باشد که در آن نویسندگان و هنرمندان مطرح جهان می زیسته اند . این دغدغه پندر را می توان از رمانی که بر روی آن کار می کند فهمید. داستان مردی است که مغازه نوستالژی دارد «جایی که وسایل های قدیمی می فروشند.» موضوعات و دغدغه هایی که برای همسرش، اینز هیچ اهمیتی ندارد. اینز همچون کسانی است که دلبسته گذشته نیست و دوست دارد لذت و شادی را در حال بجویند.

 در قسمتی از فیلم که پندر به همراه دوستان اینز به گردش رفته اند، پس از متوجه شدن پائول از موضوع رمان پندر می گوید : «این موضوع نوستالژی یک جورایی انکار کردنه. انکار کردن زمان حال زجرآور» که به راستی چنین است. بسیاری از ما هنگامی که با مشکلات و سختی های زندگی رو به رو می شویم در واکنش به آن ها آرزو می کنیم ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و در همان گذشته و کودکی می ماندیم. در این برهه در طلب گذشته بودن همچون مرحمی است بر دردها و رنج هایی که در زمان حال می بریم.

در یکی از آن شب های زیبای پاریس که گیل پندر به همراه همسرش و دوستانشان برای جشن شادی به مجلسی می روند، پس از پایان مراسم پندر از بازگشت با آن ها اجتناب می کند چراکه ترجیح می دهد به تنهایی و قدم زنان بازگردد. در ادامه مسیر متوجه می شود که راه را گم کرده و سرگردان جلو کلیسایی می نشیند. زنگ نیمه شب که به صدا در می آید، ماشینی قدیمی رو به رویش می ایستد و فردی او را به درون ماشین فرا می خواند. بعد از آن با کمال حیرت و شگفتی با مردی رو به رو می شود که از قضا فیتز جرالد است، نویسنده معروف آمریکایی که از کتاب های مهمش می تواند گتسبی بزرگ را نام برد، گیل پندر چنان از این واقعه شوکه شده که دیگر نمی داند کجاست. آنها به اتفاق فیتز جرالد به کافه ای می روند و در آن جا با ارنست همینگوی ملاقات می کنند. آن جاست که پندر متوجه می شود به گذشته بازگشته است، آن گذشته ای که همیشه از آن سخن می گفته و ستایشش می کرده، یعنی دهه 1920 پاریس. یکی از درخشان ترین دوره هایی که پاریس به خود دیده و در ادامه با دیگر مشاهیر آن دوره مواجه می شود همچون : پیکاسو ، گرچرد استاین  و سالوادور دالی. اما هیچ کس این اتفاقی را که برای پندر افتاده و حرف های او را باور نمی کنند و متهمش می کنند به دیوانگی و رویا دیدن.

 یادداشت را با حرفی از گیل  پندر در قسمتی از فیلم به پایان می رسانم. «من همیشه میگم که من دیر به دنیا آمدم» همان حرفی که شاید همه ما که بودن در گذشته را بیشتر خوش داریم تا حال با خود گفته باشیم. ادامه فیلم را خود به تماشا بنشینید تا همچون من از ساخته وودی آلن این کاگردان و نویسنده آمریکایی حظ ببرید. پیشنهادی است جدی دیدن این فیلم که یقین دارم بعد از دیدنش لذتش همیشه با شما می ماند.

علیرضا رحیمی نژاد، پژوهشگر سینما و ادبیات

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار