کد خبر: 9067
تاریخ انتشار: 21 آذر 1397 - 11:41
دلنوشته یک معلم هنر از مدرسه ای محروم در منطقه زلزله زده گهواره:

فراتاب - گروه اجتماعی: سه شنبه بود در کلاس درس هنر حاضر شدم و از بچه ها خواستم تکالیف را بیاورند، سنا آمد با تصویری از پرنده ای که گویی بر شاخه ی درختی آواز می خواند، همه ی زیبایی های پرنده با ظرافت تمام به تصویر کشیده شده بود، پرنده چنگ بر شاخه ی درخت انداخته بود و آواز می خواند همه ی جزییات در حد کمال بود دم چشمان پرنده منقاری که آواز را زنده میکرد پرهای پرنده همه و همه با دقت خاصی نمایشداده شده بود. دیدن این طرح زیبا مرا به شگفت واداشت و چند لحظه ای با شعف تمام به آن مبهوت مانده بودم و جز آن که هنر سنا را تحسین کنم کار دیگری از دستم برنیامد، نوبت به بچه های دیگر رسید ...

خاطره، نگار، حسنا، شیدا، هستی، شهین، فرنوش، میترا، دریا، روژین، سمیرا، دلنیا، سارا، صبریه و ... از خط زیبای هستی گرفته تا طراحی های ظریف شیدا همه خوب بودن جز آنکه زبان را در کام بچرخانم و ادات تحسین را بیان دارم چون وامانده ها کاری دیگر نمی کردم.
فرنوش با حسرت تمام از استعدادهایی می گفت که صاحب آنند و اما ای دریغ فرصتی برای شکوفایی و دیده شدنشان وجود ندارد همه از هنرهای خود میگفتن از خیاطی و گلدوزی و گلیم بافی و ... گویی از انگشتان کوچک شان نغمه ی هزار هنری است که بلبل بر شاخ گل سر می دهد ... از بلند پروازی هایی که برایشان ناممکن جلوه می کرد و از رشته هایی که تحصیل در آنها گویی غیر ممکن می نمود.
آن ها از بلند پروازی هایی میگفتن که برایشان غیر ممکن می نمود، من فقط حسرت هایی را می دیدم که در چشمان شان برق انداخته بود «راستی آیا فرصتی هست هنوز؟!» دختران روستای قلعه زنجیر دیار زیبای گهواره چون طبیعتِ هزار رنگ، هزار هنر از کلک خود دارند آنان می توانند «فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند» کاش در دنیای مجاز و دیده شدن های زیاد مجالی نیز برای دیدن آن ها وجود داشته باشد و امکانی برای امتداد مسیر، کاش!

 

نویسنده:شاهرخ درویش پناه دبیر مدارس منطقه گهواره

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار