فراتاب – گروه بین الملل: جهانی شدن به عنوان پدیده شگرف شناخته شده، ابعادی از فرصت و تهدید را توامان داراست. از سویی ارتباطات نوع بشری در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را در قالب یک دهکده جهانی سهل وصول کرده است که به همگونی ایده ها و اجتماعات و فرهنگها منجر میشود؛ سمت دیگر این فرآیند تهدیدی است که با تضعیف اقتصاد ملی، مهاجرت گسترده افراد در پی دستیابی به موقعیتی بهتر از امروز و در نهایت تضعیف هویت ملی که توده مردم یک کشور خود را با آن میشناسند و می شناسانند، خود را نشان داده است. هویت ملی مفهومی است که نوعی احترام و ارزشگذاری درونی به شاخصههای سرزمین، حاکمیت و میراث تمدنی و فرهنگی در مردم را تداعی میکند.
با تضعیف این هویت افراد به دنبال حفظ و احیای آن در قالب اندیشه ها و جذب به عملکردهای ملی گرایانه بر میآیند. تقویت نگرش ملی گرایانه، جایی است که مردم یک سرزمین به دنبال کاهش اثرات جهانی شدن بر این حس عمیق هستند که خود نوعی محافظهگرایی را در قبال فرآیند جهانی شدن به همراه دارد. در این میان دولتمردانی پیروز میدان خواهند بود که این نگرش را تقویت کنند و بدان بها دهند و چه بسا احزاب و نمایندگانی که با تاکید بر وجه ناسیونالیستی توانستند آرا و نظر توده مردم را به خود جلب کنند. هرچند در ابتدا همچون آمریکا 2016 پیروزی این نگرش و احزاب محافظه گرا امری بعید به نظر میرسد اما چنانکه امروزه در اقصی نقاط نظام بینالملل قابل رصد است، شمار و محبوبیت این احزاب و ایدهها در میان توده مردم در حال افزایش است.
تنها به ایالات متحده ختم نمیشود. بروز و ظهور احزاب راست افراطی در اتحادیه اروپا امری غیرقابل انکار است. امری که با مهاجرت گسترده از سایر نقاط بحران خیز چون خاورمیانه پرآشوب به درون اتحادیه، روز به روز دامنه گسترده تری می یابد. مهاجرانی که با وعدهها و البته ایدههای نوین دولتهای رفاه، در جستوجوی امید از دسترفته خود هستند.این احزاب نه تنها در ایتالیا، فرانسه، هلند، اتریش، بلکه در سوئد، یونان و دانمارک با ایدههایی که بسیار با احزاب سنتی لیبرال مآب و دید بینالملل گرایانه فاصله دارد، رشد روز افزون دارند. خروج انگلیس از اتحادیه پس از قریب به 50 سال به عنوان تصمیم سیاسی بزرگ تاریخ بریتانیا، نیز مسئله مهم دیگر اروپا امروز و همچنین غرب است که در همین مقوله میگنجد. دلایل اقتصادی خروج که توسط این کشور مطرح شده در واقع نشات گرفته از نگرش احزاب محافظه کار حاکم بریتانیا است. در کمتر از چند ماه آینده، بدون توافق و یا با توافق سایر اعضا خروج انگلستان از اتحادیه اروپا قطعی خواهدشد. مسئلهای که با پیامدهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی چه در درون و چه بیرون از اتحادیه همراه خواهد بود. اروپا امروزه با گسترش احزاب راست افراطی در نقاط مختلف خود دست به گریبان است؛ مسئله ای که توانایی اتحادیه را جهت حصول موقعیت برتر در سیستم بین الملل را مختل خواهد کرد.
روی کارآمدن ژایربولسانورو در منصب ریاست جمهوری برزیل شاهدی دیگر بر مدعای گسترش نگرش راست افراطی است. فردی که به عنوان رئیسجمهوری بزرگترین قدرت اقتصادی آمریکای جنوبی برگزیده شده با گرایشات عجیب خود در نزد برخی لقب ترامپ استوایی را به خود اختصاص داده است. پس از چندی حاکمیت احزاب چپ، ظهور رئیس جمهور جدید با ایده های مختص به خود تغییرات بسیاری را در برزیل خسته از فساد اقتصادی و همچنین آمریکای جنوبی به همراه دارد.
هرچند تمایلات این احزاب راست افراطی با نگرش ملیگرایانه به تقویت اقتصاد داخلی کشور خود به بهای لغو بسیاری از قراردادها، معاهدات و تعهدات بینالمللی و طرح ایدههای چون «اول آمریکا» توسط ترامپ منجر میشود که در جذب مردمی که به شدت به دنبال رهایی خود از زیر چرخ دندههای جهانی شدن هستند، مثمرثمر بوده اما همانگونه که استفان والت استاد روابط بینالملل در یکی از تحلیلهای اخیر خود مطرح میکند، این پرسش به ذهن متبادر میشود که با توجه به این گرایشها و علایق ناسیونالیستی جهان به چه سمت و سویی در حرکت است؟
وجود حدی از گرایش ملی گرایانه را نباید با نگرشهای ناسیونالیستی صرف که بهای سنگینی برای نظام و روابط بینالملل دارد، مقایسه نمود. جایی که امانوئل مکرون در خصوص خروج ترامپ از پیمان پاریس به بهانه جهانی و نه آمریکایی بودن این معاهده، بیان می دارد که ناسیونالیسم خیانت به وطندوستی است چرا که ارزشهای اخلاقی را از میان خواهد برد.
جهان میتواند و می بایست امیدوار باشد که گسترش این اندیشه های ناسیونالیستی و احزاب راست افراطی، باردیگر سیستم بینالملل را به قرن بیستم و جایی که هیتلر از نازیسم به عنوان راه رهایی از مشکلات سخن میگفت بازنگرداند!
نویسنده: ندا کهریزی، کارشناسی ارشد روابط بین الملل
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است