پوپولیسم ملی: مدل حکمرانی نوین جهانی | فراتاب
کد خبر: 9014
تاریخ انتشار: 20 آبان 1397 - 13:23
لورنزو مارسیلی
این مدل حکمرانی جدید آمیزه ای از حفاظت اجتماعی ساختگی، ناسیونالیسم افسارگسیخته است و در بعد اقتصادی از یک رویکرد جبرانی کسب و کار محور پیروی می کند.

 

فراتاب - گروه اندیشه: مارک تواین در جایی گفته، «تاریخ به ندرت خودش را تکرار می کند، اما قافیه‌‌پردازی می‌کند». چنان که پیش‌تر در ایتالیا شاهدش بودیم، نمایش پیروزی حزب راست افراطیِ طرفدار دیکتاتوری ژایر بلسونارو[1] در دور اول رقابت ریاست جمهوری برزیل، خاطره‌های بسیار آشنایی را زنده کرد.

در دهه 1920، فاشیسم ایتالیا  ابتدا از جانب نخبگان اقتصادی مورد طرد و در وهله‌ی بعدی مورد حمایت قرار گرفت. فاشیست‌ها که در ابتدا گروهی خشن و مطرود قلمداد می شدند به سرعت از جانب ساختار نهادینه پیگیر منافع خو، به عنوان بهترین دفاع ممکن در برابر افزایش مطالبات کارگری، جذب و در آغوش گرفته شدند. سوسیالیسمملی، مدل اقتصادی که در ایتالیا ساخته شد و در آلمان به کمال رسید، اندک امتیازات اجتماعی را با حمایت مشت آهنین خود از مالکیت خصوصی و منافع صنعتی در هم می‌آمیخت. این ترکیب، کلیشه‌ای فراهم آورد که می‌شد آن را در تمام دیکتاتوری‌های جهان تکثیر نمود.

در سال 2016 میلادی، کودتایی نرم، که شهره است دست ‌اندرکاران آن تماماً مذکر و تماماً سفید پوست بودند، در یکی از متکثرترین کشورهای جهان، به سال‌ها حکومت دولت چپگرا در برزیل خاتمه داد و تیم نئولیبرال‌ میشل تمر[2] را به صحنه آورد. پس از آن به زودی، «لولا داسیلوا» سمبل سوسیالیسم نیز در بهترین حالت با خاطر اتهاماتی ضعیف و در بدترین حالت اتهاماتی ساختگی روانه‌ی زندان شد.

دو سال بعدتر نتیجه‌ی این رویداد ظهور ژایر بولسونارو است. یک ملی‌گرای پوپولیست مستبدی که ضمن برخورداری از حمایت مردمی - چیزی که تمر سخت فاقد آن بود - پشتیبانی ساختار اقتصادی سفید پوست نهادینه، که فریفته‌ی وعده‌های او در زمینه‌ی محافظه کاری اجتماعی و لیبرالیسم اقتصادی مفرط گشته‌اند را نیز پشت سر خود دارد.

اگر قرار باشد مقطعی در تاریخ ایتالیا به ما در فهم آنچه در برزیل روی می دهد کمک کند، این مقطع تاریخ معاصر سیاست ایتالیا است که نشان می دهد اتفاقات برزیل را نباید یک پدیده عجیب مختص به آمریکای لاتین بدانیم. در واقع به نظر می رسد دولت منتخب جدید ایتالیا – که ائتلافی از حزب راست افراطی لیگ و حزب پوپولیست جنبش 5 ستاره است – طرح واره نسبتاً کاملی از یک مدل حکمرانی جهانی نوین را به نمایش گذاشته است: پوپولیسم ملی

این مدل سه ویژگی اساسی دارد. اولین رکن آن حفاظت اجتماعی است. مورد اول حفاظت اجتماعی است. نخستین اقدام دولت جدید ایتالیا، ملاقات با نمایندگان مورد استثمار قرار گرفته‌ ترین گروه‌های اجتماعی، یعنی کارگرانی که به عنوان پیک در اقتصاد گیگی[3] مشغول هستند. قدم بعدی سفت و سخت کردن قانون کار بود که با عنوان «پایان بی ثباتی» تصویب شد. قدم سوم تصویب شدن قانون حداقل درآمدها است که با عنوان «از میان بردن فقر» قالب شد.

البته، هیچ اقدام قابل ملاحظه‌ای برای کارگران اقتصاد گیگی انجام نشده، قانون کار به سختی با لایه‌ای سطحی از مشکلات تماس یافته و قانون حداقل درآمد به چیزی در حد و اندازه‌ی برنامه‌های کار اجباری کارگران تنزل یافته که از زمره خشن‌ترین نمونه‌های خود در اروپا است. اما تمامی این موارد را بایستی از منظر نمادین ملاحظه نمود و بعد از سه دهه هژمونی بی وقفه‌ی نئولیبرال نمادها از اهمیت وافری برخوردار هستند.

خصوصیت دوم ملی گرایی است. مطمئناً شما ممکن است بپرسید، آیا رأی‌دهندگان متوجه ماهیت حقیقی این سوسیالیسم جعلی نمی‌شوند؟ اینجاست که نقش بلاگردان وارد صحنه می شود. دولت غول بچه خطرناکی خلق کرده، که به حملات نژادپرستانه مکرر در سراسر کشور، بازداشت شهردار طرفدار پناهندگان میمو لوکانو[4] و سرزنش مداوم پناهندگان به دلیل معضلات موجود در کشور منجر شده است. و هرجا که تعداد مهاجران کافی نباشند اتحادیه‌ی اروپا نیز به این بازی-سرزنش مداوم اضافه می‌شود. کافی است پرسیده شود، دولت نمی تواند تمام آنچه را که وعده داده است انجام دهد؟ جواب، تعداد زیاد مهاجران و تأثیر پررنگ اتحادیه‌ی اروپا خواهد بود.

سومین ویژگی نیز نئولیبرالیسم است. اولین قانون بودجه‌ی دولت جدید، مالیات به شدت نزولی تک نرخی – که در راستای منافع اغیناست- و مصونیت‌هایی در مقیاس عظیم برای فرارکنندگان مالیاتی را به همراه آورده است. ناظران انتظار دارند این قانون، نابرابری‌های درآمدی را به جای کاهش، افزایش دهد. و در حالی که بقایای ساختار اقتصادی لیبرال به کسری بودجه بیش از اندازه دولت اعتراض دارند، بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط کشور فریفته شده و با جریان رئیس‌جمهور اتحادیه‌ی صاحبان صنایع ایتالیا همراه شده‌اند.

پوپولیسم ملی، آمیزه ای از حفاظت اجتماعی ساختگی، ناسیونالیسم افسارگسیخته است و در بعد اقتصادی از یک رویکرد جبرانی کسب و کار محور پیروی می کند. این مدل خواستار معامله بزرگی است که از رهگذر آن دغدغه های اجتماعی را با مالیات نزولی همراه کرده و به طور همزمان عنصر ناسیونالیستی نیز خشم اجتماعی را از نظام ناعادلانه اقتصادی به حضور خارجی ها منحرف می کند.

دو هزار سال پیش در رم باستان از این مدل با عنوان سیاست نان و سیرک (Panem et circenses) یاد می‌شد. به مردم یک قرص نان بده و یک سیرک ملی‌گرایانه و آنگاه نخبگان اقتصادی می‌توانند در مصونیت کامل به ثروت‌ اندوزی بپردازند. امروزه، این مدل از واشنگتن دی سی گرفته تا دهلی نو، مانیل و برزیل امر مشترکی را در ذهن تداعی می‌کند.

استیو بِنِن[5]، دستیار پیشین ترامپ، می‌گوید تجربه ایتالیا «سیاست جهانی را تغییر خواهد داد». دلیل آن هم مشخص است. در لحظه‌ی شورش جهانی علیه «نخبگان»، هر تلاشی برای دفاع از یک سیستم دچار بحران و حفظ وضعیت غیرقابل قبول موجود -هیلاری کلینتون، آنجلا مرکل یا امانوئل مکرون- تنها به وخیم‌تر شدن عکس‌العمل‌های سیاسی و به نحو بالقوه به جریان افتادن مطالبات سوسیالیستی منجر خواهد شد، چنان که این امر توسط برنی سندرز[6] در آمریکا نمایندگی می‌شود.

پوپولیسم ملی‌گرا چوب دستی جادویی فراهم آورده تا توده‌های به طغیان درآمده را خوشحال نگه دارد، بدنه‌ی اجتماعی را تسکین دهد و انباشت سرمایه ادامه پیدا کند. دقیقاً ده سال بعد از بحران اقتصاد جهانی در سال  2008 میلادی، ناسیونالیسم به نجات نئولیبرالیسم شتافته است.

 

[1]Jair Bolsonaro

[2]Michel Temer

[3] اقتصاد گیگی (Gig economy): روشی از اشتغال که در آن به جای کار کردن برای یک کارفرمای مشخص، افراد به کارهای پاره وقت و جدا از یکدیگری مشغول می‌شوند که هر کدام از آن‌ها درآمد مجزای خود را دارند. نمونه‌ای از این دست از الگوی کارفرمایی تاکسی اوبر در انگلستان و اسنپ در ایران می‌باشد.

[4]Mimo Lucano

[5]Steve Bannon

[6]Bernie Sanders

 

لورنزو مارسیلی، تحلیلگر مسائل ایتالیا و مدیر ان.جی.اُ بین المللی «آلترناتیوهای اروپایی»

منبع: الجزیره

برگردان به فارسی: مینا جزایری

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار