تاثیر «خودشکنندگی داخلی» بر سیاست خارجی سعودیها در یمن | فراتاب
کد خبر: 8976
تاریخ انتشار: 7 آبان 1397 - 01:59
دکتر رضا سیمبر

فراتاب گروه بین الملل: بحران داخلی یمن به علت اختلافات قومی و قبیله ای یکی از قدیمی ترین بحران های داخلی در منطقه خاورمیانه است که با دخالت نظامی ائتلاف سعودی ها از مارس 2015 به بهانه بازگرداندن منصور هادی رئیس جمهور مستعفی یمن و سرکوب حوثی ها و طرفداران عبدالله صالح، بحران یمن وارد مرحله تازه ای شد. در بحث بحران یمن تقابل گروه های مختلف با هم را شاهد هستیم امری که باعث کشیده شدن بیش از پیش پای رقابت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این کشور بحران زده و فقیر عربی شده است. در گفت وگوی پیش رو دکتر رضا سیمبر استاد روابط بین الملل دانشگاه گیلان، علت اصلی بحران را تحت تاثیر پارادایم قدرت در منطقه ارزیابی کرده و اینکه ائتلاف سعودی ها با توجه به نظریه خودشکنندگی داخلی، ایران و حوثی ها را برهم زننده وضع موجود می دانند و همچنین به ارزیابی نقش ایران در این بحران و یافتن راه حلی برای حل این بحران پرداختند مشروح متن گفت و گو در ادامه خواهد آمد:

لطفا به عنوان نخستین سوال بفرمایید که کلیت بحران یمن در حال حاضر به چه صورت است و آرایش بازیگران مختلف داخلی و منطقه ای در این بحران به چه نحوی است؟

مساله مربوط به یمن یک بحران و مدیریت بحران است. بحث حوثی ها و یمن به بحرانی که در خلیج فارس وجود دارد، بر می گردد که می توان آن را در سه مولفه بیان کرد: مولفه اول ایران و انقلاب اسلامی، مولفه دوم منابع انرژی که در منطقه وجود دارد و مولفه سوم بحثهای سازه انگاری یا همان تصوراتی که بازیگران نسبت به یکدیگر دارند. در دیدگاه سازه انگاری نظریه های متقابل حائز اهمیت است و اکثرا بحث را به مولفه های شیعه و سنی می کشانند مانند بحث حوثی ها و تقسیم واحدهای سیاسی یمن که بعدا این الگو را به منطقه هم می کشانند بحث شیعه و سنی و دیدگاههایی که وجود دارد را تصریح می کنند. من نمی خواهم این را رد کنم اگر بخواهیم بحث حوثی ها و جنگ را توضیح دهیم از طرفی دیدگاه سنی و شیعه هم دخیل هست. معتقدم که مذهب از دیدگاه سازه انگاری در تشریح بحران یمن نمی تواند دارای تاثیر باشد ولی عمدتا در آثار غربی ها دیدگاه شیعه و سنی وجود دارد و حتی در جنگ ایران و عراق و دعوای ایران و عربستان را بر اساس همین دیدگاه شیعه و سنی توضیح می دهند.

اما من معتقدم که بحران یمن بیشتر یک پارادایم رئالیستی دارد یعنی بر می گردد به موقعیتی که ایران بعد از انقلاب اسلامی پیدا کرد و بعد از آن بحث منابع انرژی است آنچه که برای آمریکا حائز اهمیت بوده تامین منابع انرژی و حمایت از متحدین خود در منطقه بویژه عربستان و همچنین بحث اسرائیل که باید در بحث یمن آن را موثر بدانیم و از دیدگاه واقع گرایانه آن را مورد توجه قرار دهیم. بعد از انقلاب اسلامی دو قطبی کردن منطقه را بوجود آوردند و تصویری که ارائه کردند این بود که ایران برهم زننده منطقه است و یک تصور رادیکال افراط گرای اسلامی شیعه را مطرح کردند سناریوها و اتهاماتی که آنها درباره ایران تثبیت کردند شامل «صدور انقلاب اسلامی»، «تضاد شیعه و سنی»، «بحث تروریسم و حمایت ایران از گروههای تروریستی»، «حمایت از حوثی ها و حضور پررنگ ایران در منطقه» دلایلی است که غربی ها و سعودی ها مطرح می کنند. من بعنوان یک دانشگاهی این را قبول ندارم بلکه معتقدم بحث بر سر پارادایم قدرت است آنها ما و حوثی ها را برهم زننده وضع موجود می دانند. سعودی ها و آمریکایی ها محافطه کاری را می خواهند و علت اینکه حفظ نظم موجود را می خواهند می توانیم از پارامترهای سیاسی و اقتصادی بررسی کنیم، برهم خوردن نظم موجود درواقع برهم خوردن تامین منابع انرژی برای آنهاست و همچنین برهم خوردن نظم سیاسی منطقه است. استنباط من این است که آمریکایی ها تفکر سرمایه داری جهانی دارند و هر نیرویی که بخواهد نظم موجود را برهم زند با آنها مخالفت می کنند و ایران را بعنوان یک فاکتوری می بیند که می تواند نظم منطقه را برهم زند.

با توجه به حمایتهای مالی و نظامی آمریکا و دیگر کشورها از عربستان به نظر شما استراتژی ایران در حمایت از حوثی ها و طرفداران آن چیست و حمایت های ایران چه میزان اثر گذار بوده است؟

ایران بازیگری بوده که همیشه حرف خود را زده و همیشه متفاوت از سایر کشورهای منطقه و جهان بود. نیرویی است که ساز متفاوتی نسبت به دیگران می زند و با بافت آنها نمی خورد. بعد از انقلاب اسلامی نظریه های ما اینگونه بود که نظام جهانی و سازمانهای بین الملل و سیاست های آمریکا را قبول نداریم و در واقع رنگ و صدایمان با نظام جهانی فرق دارد. در تحولات منطقه ای باید گفت که آمریکا هرجا که این بازیگری متفاوت را دید سعی کرد جلوی ایران را بگیرد و به همین بهانه ایران را برهم زننده وضع موجود در منطقه نشان دهد. تفسیر من این است که ما حالت تهاجمی نداشتیم در بحث یمن اغلب اینگونه مطرح می شود که حوثی ها شیعه بودند که با پولها و اسلحه های ایران رشد پیدا کردند علیه منصور هادی قیام کرده اند. ایران را بعنوان یک مهاجم عامدانه طراحی کردند و خیلی ها از داخل ایران همچین تصور و عقیده ای دارند. منکر اینکه ایران کمکی کرده نیستم اما یک سلسله رخدادهایی بعد از انقلاب اسلامی هم وجود داشته مثلا آشوبهایی که در مکه و مدینه در سال 1980 شروع شد ایران را مقصر دانستند یا در جنگ ایران و عراق ایران را تروریست می دانستند و صدام معتقد بود ایران در حمایت از مخالفین رژیم عراق و نیز ترور فارق عزیز نقش داشته است و اینکه ایران به گروههای منطقه اسلحه می فرستد اما در این زمان شاهد بودیم که امام خمینی فرموده بودند ما اسلحه نمی فرستیم ما ایده های انقلاب را صادر می کنیم.

یک نظریه ای وجود دارد به نام خودشکنندگی داخی یعنی طرف خودش نمی خواهد کاری کند اما ابهتی دارد که باعت ایجاد ترس در طرف مقابل می شود و این ترس باعث می شود که طرف مقابل به قالب دفاعی برود. تکنیکی که بحران در منطقه را تفسیر می کند نظریه خودشکنندگی داخلی است یعنی ایران و ایده های جمهوری اسلامی ترس را در آنها ایجاد می کند و در بحث یمن و بحرین، ایران را بعنوان حامی شیعیان مقصر می دانند. اما اینگونه نیست همانطور که در قضیه سوریه ما بیشتر جنبه دفاعی داشتیم نه تهاجمی. تحولاتی که بعد از انقلاب اسلامی رخ داده از دیدگاه رئالیستی ایران همیشه بعنوان نیروی برهم زننده جلوه داده شده تما این برهم زنندگی بیشتر از جانب خودشان است. با توجه به عملکرد آنها در یمن که به مداخله نطامی پرداختند یا نحوه تعامل آنها با مدیریت بحران را با نحوه رفتار ما مقایسه کنید. در حالیه ایران هیچگاه جنبه تهاجمی نداشته است.

تفسیر من از مباحث منطقه این است که اگر هم کمکهایی داشتیم خیلی درباره آن اغراق شده است. حتی رهبری هم فرمودند که ما کمک می کنیم اما نسبت به کمکهای خارجی به سعودی ها و هزینه هایی که آنان متحمل شده اند قابل مقایسه نیست. کمکهایی که ما می کنیم بسیار کم است و نمی توانیم آمار دقیقی از کمکهای نقدی و غیرنقدی ارائه کنیم. اما ایران بر خلاف عربستان سعودی، خود مستقیم وارد نشده و این کاملا طبیعی است و جنگ های نیابتی اینگونه است هرچند موافق این وضعیت نیستم و بهتر است از ابزارهای دیپلماسی استفاده کنیم اما تاکنون موفق نبوده ایم و دلیل اصلی آن حالت مخاصمه هایی است که آنها دارند.

رفتارهای سعوی ها در منطقه قابل توجیه نیست و مداخله نظامی مستقیم آشکار است که با حمایت آمریکا انجام می شود علیه مردمی که بسیار فقیر هستند اگر ایران n دلار کمک کرده باشد آنها هزاران برابر بیشتر کمک کردند اگر ما نیابتی کار کردیم آنان مستقیم وارد عمل شده اند. ماهم می توانستیم از موشکها و قدرت نظامی خود در منطقه استفاده کنیم اما نکردیم هر چند اتهامات بسیاری به می زنند. در نتیجه باید تاکید کرد که اعمال ائتلاف سعودی ها در یمن قابل دفاع نیست.

سناریوی پیش روی این جنگ چیست و چه راهکارهایی برای حل بحران پیشنهاد می کنید؟

ائتلاف سعودی ها بنیان خوبی ندارد و در معرض فروپاشی است آنچه که آن را نگه داشته پول و دلارهای نفتی است و هیچ جایگاه مشروعی در انظار ندارند و مقبولیتی در بین سازمانها و ngo ها ندارد. عملکرد سعودی ها بنیان روشنی ندارد و متاسفانه سیستم وابستگی به کشورهای متروپل هنوز وجود دارد و اینکه تا چه زمانی ادامه دارد قابل پیش بینی نیست اما جنگ راه حل نیست و پایان هرجنگی مذاکره است.

جمهوری اسلامی هم باید سعی کند در مدیریت بحران کمک کند زیرا در این جنگ بیشتر مردم عادی پیرها و زنان و کودکان هزینه آن را داده اند. همانطور که در کشور خودمان تحریم ها بر مردم عادی تاثیرگذار است و ما باید راهی برای مدیریت بحران بیابیم. بحث منافع ملی و امنیت ملی ما در جای خود باقیست و مسلما باید در بعضی جاها عملکرد نظامی و جدی داشته باشیم اما اینک دیپلماسی ما باید با رایزنی های بازیگران سوم یا راه میانه بیابیم که از طریق دیپلماتیک حل کنیم زیرا هزینه ها مردمی است و مردم یمن در معرض بیشترین آسیب هستند

 

گفت و گو از صدیقه نژاد قربان – فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار