یاغی خراسان یا مبارز راه آزادی؟ | فراتاب
کد خبر: 8949
تاریخ انتشار: 18 مهر 1397 - 16:26
سمیرا دردشتی
محمد تقی خان پسیان از شخصیت های مقطع تاریخی منتهی به تسلط رضا شاه بر ایران است. نگاه به او نیز عمدتاً دوگانه است گروهی او را میهن پرستی معرفی می کنند که علیه دیکتاتوری قیام کرد و گروهی نیز او را قدرت طلبی ترسیم کنند که بر مطامع خود لباس ملی گرایی پوشاند.

مبارز راه آزادی، ناسیونالیستی که در راه میهن جان داد و کسی که بر علیه دیکتاتوری نوظهور قیام کرد. این تصویر یکی از خوانش­های مورد علاقه از قیام کلنل محمدتقی­خان پسیان در نزد کسانی است که جنبش­های رادیکال سیاسی بر علیه حکومت پهلوی را مورد مطالعه قرار می­دهند اما تصویر دیگری نیز از این قیام وجود دارد. افسر وحشت­زده­ای که در بیم جان و از دست دادن جایگاهش برعلیه حکومت مرکزی مستقر قیام کرد و با قالب میهن­ پرستانه­ ای که برای آن تعریف کرده بود، می­ کوشید مطامع خود در دستیابی به منابع خراسان را پوشیده نگاه دارد. تفکیک این دو ساحت در شخصیت و قیام پسیان کار دشواریست. به ویژه آنکه تاریخ­ نگاری در روایتی که از قیام او به دست می ­دهد، هر دو این مسیرها را پیموده است.

 

مواجهه با خدای خراسان

محمدتقی­ خان پسیان همزمان با شکست نیروهای متحدین از آلمان به ایران مراجعت کرد. درست کمی پیش­تر از کودتای سیدضیاء­الدین طباطبایی وی از طرف دولت مشیرالدوله مأموریت یافت تا فرماندهی قوای خراسان را برعهده گیرد، منطقه­ا ی که تا پیش از آن نیروهای نظامی قاجار نفوذ چندانی در آن­جا نداشتند.

ورود کلنل به خراسان با دردسرهای بسیاری همراه بود. در ظاهر مأموریت او اصلاح ژاندارمری بود اما وضعیت نابه سامان و کارشکنی­ های متعددی که صورت می­ گرفت در عمل چنین هدفی را دور از دسترس می­ کرد. خراسان ولایتی بود که در آن منابع مالی بی­کرانی وجود داشت و حکومت بر این منطقه برای والی آن نفوذ و قدرت بسیاری را به همراه داشت. قوام در سال­هایی که در این منطقه حکومت می­کرد، توانست نفوذ بسیاری کسب کند و حتی در مورد جایگاه خود دچار توهم شد. آن­گونه که علی آذری در کتاب «قیام کلنل محمدتقی­خان پسیان» می­ نویسد: «روز عید تمام دستجات قشون از مقابل تمثال احمدشاه رژه می­ رفتند. قوام برخلاف این رسم معمول، در روز عید فرمان داد تمثال او را به جای تمثال احمدشاه در جایگاه مخصوص بگذارند.» شاه چنین وضعیتی را دریافته بود ولی به واسطه آن­که قوام در مرکز حکومت از پشتیبانان زیادی از جمله «وثوق­الدوله» برخوردار بود این امر امکان­پذیر نشد. قدرت قوام تا جایی گسترش یافت که وی را «خدای خراسان» می­ نامیدند. حضور کلنل در خراسان به زودی دوگانه­ ای را در آن ولایت ایجاد کرد. کلنل در دایره قدرت قوام جایی نداشت. به این ترتیب بدنه ژاندارمری با توجه به بی­ توجهی قوام روز به روز ضعیف ­تر می­ شد و این نهاد دیگر حتی قادر به پرداخت حقوق به کارکنان خود نبود. این فشار کلنل را بیش از پیش در تقابل با حاکم قرار داد و در مقابل تلاش کرد در راستای تضعیف قوام روند مالی را که به فربه شدن او انجامیده بود، بر هم زند و جلوی نقل و انتقال غیرقانونی وجوهات را بگیرد.

 

تقابل با قدرت مرکزی

به زودی کودتای سوم اسفند 1299 ه.ش به کمک اهداف کلنل در مقابله با قوام آمد. به دستور سیدضیاءالدین طباطبایی روز سیزدهم فروردین 1300 ه.ش ژاندارم­ها راه را بر کالسکه قوام بستند و حسب ­الامر کلنل والی خراسان را بازداشت کردند. متعاقب آن در حالی­که قوام زندانی بود به خانه­ اش وارد شدند و تمام دارایی او را ضبط کردند. مشخص بود که رویارویی قوام و سیدضیاء چنین سرنوشتی را برای حاکم خراسان رقم خواهد زد چرا که او رسماً مخالفت خود را با حکومت جدید اعلام کرده بود. همزمان با او «صارم­ الدوله» والی غرب و «مصدق ­السلطنه» والی فارس نیز با حکومت کودتا مخالفت کرده بودند که اولی دستگیر و دومی استعفا داد و به ایل بختیاری پناه برد. در چنین شرایطی وضعیت قوام به مراتب بدتر از دیگران بود. کلنل که خود را فرمانده نظامی ایالت خراسان خوانده بود، قوام را تحت ­الحفظ و به گونه ­ای تحقیرآمیز به پایتخت فرستاد و در پایتخت نیز سرنوشتی جز زندان در انتظارش نبود.

با این حال روزگار به این طریق باقی نماند و چیزی نگذشت که با جابجایی مهره ­های سیاست، ستاره اقبال کلنل روبه افول گذاشت. دولت سیدضیاء علی­رغم تلاش­ هایی که برای کسب مشروعیت در دستور کار قرار داد، مستعجل بود و گستره دستگیری­ هایی که صورت گرفت به ویژه از میان اعیان و اشراف به نارضایتی­ ها دامن زد. به این ترتیب انگلستان که طراح اصلی این کودتا بود، سیاست دیگری را اتخاذ کرد. سیدضیاء از ایران تبعید شد و متعاقب آن بسیاری از زندانیان آزاد شدند و قوام از قعر زندان ناگهان بر منصب نخست­ وزیری تکیه زد. قوام در همان روز انتصاب نخست به فکر تعین تکلیف خراسان افتاد و در یادداشت­ هایی جداگانه «نجدالسلطنه» را به عنوان حاکم خراسان منصوب کرد و جالب آن­که کلنل را نیز در مقام خود به عنوان ریاست ژاندارمری خراسان ابقا کرد. این تصمیم به دور از کینه اتخاذ شده بود و تنها از کلنل درخواست شد که به حکومت نظامی در خراسان پایان دهد. با این همه کلنل تصمیم نداشت حکومت را به حاکم جدید تحویل دهد. وی نجدالسلطنه و هواداران محلی او را بازداشت کرد، مقر حکومت و تلگرافخانه را نیز به تصرف درآورد تا ارتباط با پایتخت قطع شود. با استعفای نجدالسلطنه به بهانه بیماری حکومت خراسان عملا در دست کلنل قرار گرفت و او سر اطاعت از دولت مرکزی را نداشت. روابط میان دو طرف روز به روز تیره­ تر شد تا آن­جا که دولت مرکزی کلنل را یاغی و شورشی لقب داد و همزمان تلاش کردند تا نیروهای محلی را بر علیه او سازماندهی کنند. زمانی که کلنل در دهم مهرماه 1300ه.ش برای سرکوب گروهی از کردهای شوروشی قوچان به تپه‌های داوودلی جعفرآباد رفته بود در نبردی نابرابر گرفتار آمد، او ناچار شد نیروهای محدود خود را در جستجوی مهمات به عقب بازگرداند و خود تنها در محاصره نیروهای متخاصم قرار گرفت. در چنین شرایطه نتوانست کاری از پیش ببرد و سر او را از تنش جدا کردند.. شاید چنین رشادتی و مظلومیت مرگش سبب شد تا از یک یاغی خاطره یک قهرمان باقی بماند. به ویژه آن­که بعدها مخالفین حکومت در تقویت چنین تصویری تلاش کردند و از جمله عشقی، ایرج، فرخی و عارف در رثای او شعر سرودند.

 

بستر قیام در خراسان

مرزهای شرقی ایران هرگز به آن پایه از درگیری و جدالی که در مرزهای غربی جریان داشت، نمی­رسید. در طول تاریخ به جهت وجود همسایگان  قدرتمند در مرزهای غربی عمدتا این مناطق محل مناقشه و جنگ بود اما در شرق چنین حساسیت­هایی کمتر وجود داشت. با این همه خطراتی همواره نواحی شرقی را نیز تهدید می­ کرد. وسعت سرزمینی خراسان، حضور اقوام مهاجم وحشی در آن سوی مرزها، سر برآوردن انقلاب بلشویکی و نفوذ آن در مناطق شمال شرقی، حضور انگلستان در حاشیه این مرزها برای محافظت از هندوستان، حضور اقوام کرد و ترکمن که به واسطه کوچ در آن مناطق حضور داشتند و مهم­تر از همه دوری از پایتخت سبب شده بود که خراسان محدوده چندان امنی هم برای حکومت مرکزی به شمار نرود.

حکمرانی بر خراسان در روزگار پایانی سلطنت قاجاریه با توجه به ضعف قدرت مرکزی امتیاز بزرگی به شمار می­ رفت. چرا که علاوه بر وسعت و دوری از پایتخت، به جهت وجود مرقد مطهر امام رضا(ع)، تشکیلات مذهبی عظیمی با دارایی­ های بسیار که عمدتا محصول نذورات و موقوفات از سراسر ایران و سرزمین ­های شیعه­ نشین بود، بر گرد آن ایجاد شده بود. به علاوه بازرگانی به هند و آسیای مرکزی از این منطقه در جریان بود. وضع مطلوبی که از این منظر برای مردم و علما ایجاد شده بود، سبب محافظه­ کاری این منطقه و عدم تمایل آن­ها برای شرکت در جنبش­ های اجتماعی شده بود. به این ترتیب علی­رغم آن­که ردپای جنبش مشروطه در اغلب شهرهای بزرگ ایران در آن روزگار وجود دارد، در خراسان به جز فعالیت ­های محدود حزب دموکرات و شخص محمدتقی بهار که به انتشار دو روزنامه «نوبهار» و «تازه­ بهار» پرداخت، فعالیت­های چندان دیگری در جریان نبود. گسل­های قومی، حضور نیروهای خارجی و وضعیت مرزی به ویژه قرار گرفتن در مجاورت انقلاب شوروی و رفت و آمدهای مهاجرین کار نیز تأثیر چندانی برای تمایل مردم و رهبران مذهبی برای مشارکت در تحولات سیاسی پدید نیاورد. حتی اگر موضع­ گیری­ هایی نیز از سوی علما صورت می­گرفت عمدتا در تقویت حکومت مرکزی و در حمایت از آن بود.

خراسان همزمان با قیام پسیان درگیر بحران­ های امنیتی و اقتصادی متداخلی نیز شده بود و نیروی ژاندارمری نتوانست در جذب منابع مالی موفق عمل کند. امری که در نهایت گروه­های مختلف مردمی را به حمایت از سرکوب قیام پسیان و همکاری با دولت مرکزی کشاند. با توجه به چنین رویکرد و سابقه تاریخی طبیعی بود که قیام پسیان نیز به استقبال چندانی در خراسان مواجه نشود. در این منطقه تأکید بر حفظ وضع موجود بود و جنبش ­های اجتماعی و قیام ­ها با توجه به ماهیت تندروی که درون خود داشتند، نمی­توانستند توجه مردم و شخصیت­ های تأثیرگذار را جلب کنند.

 

پایگاه خانوادگی کلنل

خاندان پسیان از خاندان­های سرشناس شهر تبریز به شمار می­ رفتند. جد آن­ها پس از جدایی سرزمین­های قفقاز از ایران در جریان جنگ­ های ایران و روس زندگی زیر حکومت جدید را به زیستن تحت سلطه بیگانگان دانست و ترجیح داد به همراه خانواده خود از قفقاز به تبریز مهاجرت کند. به این ترتیب بارقه­ های علاقه به ایران که بعدها برای سال­ها در اقوال و افکار کلنل نیز وجود داشت شاید از همین زمان آغاز شد. پس از این اقدام اعضای خانواده پسیان به مرکز قدرت نزدیک شدند و عمدتا به ارتش راه پیدا کردند. آن­ها در دوره امیرکبیر از نزدیکان به امیر بودند.

لقمانیه یکی از نخستین مدارس به شیوه جدید بود و محمدتقی­ خان برای کسب علوم جدید به این مدرسه فرستاده شد و هنگامی­که به سن پانزده ­سالگی رسیده او را برای ادامه تحصیل در مدرسه نظام به تهرن فرستادند. در این دوره ژاندرمری به تازگی تشکیل شده بود و هنوز یک سال از دوران تحصیل محمدتقی­ خان در مدرسه نظام باقی بود که به استخدام ژاندارمری دولتی درآمد. در جریان حمله متفقین به ایران ژاندارمری نقش فعالی در ضدیت با نیروهای خارجی داشت. پسرعمو و برادر محمدتقی­ خان در این ایام در شیراز مشغول به خدمت بودند و با دموکرات­ های منطقه نزدیکی داشتند. آن­ها برای کنترل شهر شیراز دست به کودتا زدند. اما این حرکت توسط قوام­ الملک سرکوب شد و هر دو کشته شدند. پس از آن بسیاری از افسران ژاندارمری تبعید شدند و محمدتقی­ خان راه آلمان در پیش گرفت. وی در آن­جا آموزش هوانوردی دید و در بازگشت به کشور اولین خلبان ایرانی لقب گرفت.

 

دوگانه دیویزیون قزاق و ژاندرامری

یکی از وجوه مهم قیام کلنل پسیان را باید در دوگانه ایجاد شده درون ارتش جستجو کرد. در جریان این دوگانه دیویزیون قزاق در برابر نیروهای ژاندارمری که عمدتا تفکرات ناسیونالیستی داشتند، قرار گرفته بود. ژاندارمری نیرویی بود که تا حدودی به انگلستان نزدیک بود اما در مجموع یک نیروی ناسیونالیست به شمار می­رفت که با اهداف جنبش مشروطه همراهی داشت و در جریان جنگ جهانی اول نیز با جریان دموکرات و اصلاح­ طلب کشور همکاری کرد. در حالی­که کارکرد دیویزیون قزاق در ابتدا محافظت از شاه قاجار بود. این نیرو در مقاطع مختلف به عنوان ابزاری در اختیار نیروهای خارجی عمل می­کرد و همواره مسیر فشار بر نیروهای اصلاح ­طلب و آزادی خواه را می­ پیمود و در نزد آن­ها محبوبیتی نداشت.

زمانی­که در نهایت فردی از میان قزاق­ ها قدرت سیاسی را قبضه کرد، طبیعی بود که مخالفت ­ها بر علیه این وضعیت شدت پیدا کند. به ویژه آنکه کمی پیش از به قدرت رسیدن رضاشاه، سیدضیاء در جریان کودتای خود تکیه ویژه­ای بر نیروی ژاندارمری داشت و در شرایط پسا کودتا این نیرو دست بالا را در کشور پیدا کردند. به این ترتیب رضاشاه در مواجهه با این شرایط تلاش کرد حوزه نفوذ ژاندارمری را محدود کند. درک این وضعیت در کنار مسیری که کلنل پسیان در ساختار ژاندارمری تا رسیدن به فرماندهی قوای خراسان طی کرد، مشخص می­ کند که چنین تقابلی میان دو سوی ارتش لاجرم بود. قیام «ابوالقاسم خان لاهوتی» در تبریز نیز نمونه دیگری از همین دست تلاش­ها از درون ژاندارمری بود که نیروهای آن خطر حذف از ساختار قدرت را به تمامی احساس کرده بودند.

 

رابطه پسیان با نهادهای مذهبی

از محمدتقی­خان پسیان عمدتا به عنوان یک ناسیونالیست یاد می­شود. اما پرسش اساسی­ تر آن­جاست که تکلیف پسیان با مذهب چه بود؟ پاسخ به این پرسش از دو منظر قابل اهمین است. نخست آن­که در اغلب جنبش­های سیاسی تاریخ معاصر ایران به سادگی می­توان ردپای مذهب را مشاهده کرد و از جهت دیگر خراسان، به لحاظ تعدد نهادهای مذهبی مهم­ترین شهر ایران به شمار می­ رفت. با این همه بر خلاف ادله ­های ناسیونالیستی که می­ توان برای قیام پسیان برشمرد، به لحاظ مذهبی جهت­ گیری­ های او چنین سبقه­ ای را فراهم نمی­ کند.

پسیان در بدو ورود خود به مشهد تشکیلات آستان قدس را مورد توجه قرار داد اما این توجه از باب علقه ­های مذهبی نبود بلکه تلاش داشت این تشکیلات را به ویژه به جهت مالی سازماندهی کند و از دست­ اندازی­ هایی که در عایدات بی­شمار این نهاد صورت می­ گرفت جلوگیری نماید. به ویژه که در آن روزگار نهاد ثروتمندی چون آستان قدس با بحران مالی مواجه بود. با وقوع کودتای سید ضیاء فرصتی برای کلنل ایجاد شد تا شماری از مقامات این نهاد را نیز دستگیر کند. همچنین کلنل بنا به دستور دولت جدید از آستان قدس مطالبه مالیات کرد که این امر به نظر علما توهین آمیز تلقی می­ شد. در این هنگام مجتهد بزرگ شهر برای سفر حج از مشهد خارج شده بود و محمدتقی­ خان توانسته بود، متولی آستان قدس را اجرای مقاصدش با خود همراه کند. در مجموع اگرچه علمای مشهد دل خوشی از حکومت پسیان نداشتند اما بنا به سنت دیرینه خود در همراهی با حکومت تمایلی برای تقابل با او نیز در نزد آن­ها وجود نداشت. 

 

 

سمیرا دردشتی، روزنامه نگار

منبع: روزنامه سازندگی

نظرات
آخرین اخبار