فراتاب ـ گروه فرهنگی: حاجعلی رزمآرا از زمان ترورش در اسفند ۱۳۲۹ تا امروز یکی از شخصیتهای مرموز تاریخ ایران باقیمانده. مستند بلند «رزمآرا یک دوسیهی مسکوت» ساختهی سید احسان عمادی بعد از یکی دوکتابی که در این سالها دربارهی این مرد منتشر شد، اثریست که تلاش میکند غباری از این پرونده بردارد.
ترور رزمآرا فارغ از مسالهای سیاسی، یک روایت داستانی ـ معمایی منحصر بهفرد دارد که در نوع خود بینظیر است و عجب اینکه چرا هیچ داستان نویس ایرانی تا به امروز سراغ این قصه نرفته است. یک نظامی قدرتمند و مقتدر که در هشت ماه نخستوزیری با سه جناح دربار، جبههی ملی و اسلامگرایانِ تندرو درگیر شد. مثلثی که در این روایت هر کدام انگار از مرگ او سود بردند. مخصوصا کاشانی و البته دربار. در تاریخ معاصر یکی از تکاندهندهترین صحنهها، برای من قصهی گلولهخوردن این مرد تکرو در مسجد شاه تهران است. رهاشدنِ جنازهی خونین بر زمین، حضور دانشجویان پزشکی بر سرش برای تجربهاندوزی! و البته به سرقت رفتن ساعتاش به دست مردم همیشه در صحنه، محوشدناش از تاریخ ایران و مسکوتماندن پروندهاش. انگار او نیز مانند بسیاری از شخصیت های معاصر باید دچار یک نگاه رسمی میشد. مانند قوامالسلطنه، فروغی، امینی، منصور و...
مستند عمادی فارغ از هر نقدی تلاش کرده نشان دهد چه قصهی عجیبی برای مُردنِ او تدارک دیده شده بود و چگونه همه از انهدام مغز او شادمان شدند. رزمآرا مردی سلیمالنفس و البته سیاستمداری کمتجربه و یک نظامی کاربلد بود. او در این گرداب تنها گذاشته شد و بعد هم جنازهاش آنقدر روی زمین ماند تا فلسفی تشر زد که این مرد نخستوزیر بوده و احترامش کنید.
امشب بعد تماشای این مستند به آن پیکر گلولهخورده که معلوم نشد کار طهماسبی بوده یا محافظاناش، فکر میکردم. رهاشده بر زمین. بی هیچ دوستی و حتا مردی هم که اعتراف به قتلش کرد نیز آزاد میشود چون او را خائن به ملت دانسته بودند! رزمآرا در نگاه سیاسی خود توفیقی نداشت اما حذفش از مقامی که داشت بسیار تراژیک بود. مردی که با انورالملوک خواهر صادق هدایت ازدواج کرد. قدرت فرماندهیش ارتش را بازسازی و در جایگاه نخستوزیر خواست ایران را فدرالی کند که با مخالفت روبرو شد. برای من در مقامِ نویسنده احضار این ارواح در هیات انسانیش مهم است.
فردی که خشن، بیرحمانه و تنها کشته شد و مستند مذکور نشان میدهد که چگونه این مرگ به سرعت بایگانی میشود. از این پروندهها در تاریخ صد سالهی ما کم نیست. پروندههایی که با این سوال آغاز میشود، چهکسی گلوله را شلیککرد؟ یا چهکسی فرمان کشتن داد؟
مهدی یزدانی خرم
روزنامه نگار ادبی و داستان نویس
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.