کد خبر: 8866
تاریخ انتشار: 8 مرداد 1397 - 15:26
نقد فیلم عصبانی نیستم - دانیال محبی

فراتاب – گروه فرهنگی: «عصبانی نیستم» فیلمی از رضا درمیشیان، روایتی از ناامیدی و ناکامی جوانی کرد است که زندگی، همسر و سرزمینش را در دست کسانی می بیند که سر سازگاری با او ندارند و همه چیز را به غارت رفته می بیند. یک درام عصبی کننده از داستان جوانی که به واسطه فعالیت های سیاسی اش از دانشگاه اخراج شده و درد و حسرت هایش از فراز و فرودها او را عصبی و پرخاشگر کرده است. ماحصل او از دانشگاه تنها یک ستاره است که برای او باقی مانده، گاهی اوقات به یاد دوستانش با او خلوت می کند و برای داشتنش در تکاپو است.

پس از پایان مراحل ساخت فیلم، درمیشیان تصمیم گرفت فیلمش را در جشنواره فجر معرفی کند اما نمایش فیلم در فجر با حاشیه های فراوانی همراه بود، از مصاحبه های متعدد علیه فیلم و در مقابل آن حمایت های گسترده طیفی از مخاطبان و هنرمندان تا مخالفت ها و فشار های بیرون از جشنواره که در نهایت موجب به حذف دقیقه ی نودی فیلم از لیست داوری جشنواره شد. نمایش فیلم با پانویس «یک برداشت آزاد از ایران»  در بخش پانورامای برلیناله، برحاشیه های فیلم افزود، تا جایی که با برچسب «هنجاری کردن جنبش سال ۲۰۰۹ایران» بر روی فیلم اکران فیلم به حالت تعلیق در آمد و سرانجام پس از 5 سال با سانسور های فراوان فیلم در چند سالن سینما به اکران در آمد.

 

داستان از میوه های سر به گردون سای اینک ...

فیلم داستان  زندگی بخشی از قشر جوان سرزمین ما است که  می گویند «زندگی باید کرد» آن هم در میان خیل مشکلات، بر سر این اعتقاد خودشان ایستاده اند و نمی خواهند خوب زیستن را از یاد ببرند و در یاد آوری آن به مردم کوتاهی کنند؛ حتی با وجود اینکه در جامعه ای زندگی می کنند که  نه به گذشته اعتنایی دارد، نه به حال حس مسئولیتی دارد و نامیدانه به مسیری متفاوت از آنها به سوی آینده پیش می رود. درمیشیان جوانان ایرانی را نسلی سوخته می‌بیند نسلی که در جواب اعتراض به آنها ستاره می دهند، نسلی که پدرهای بی منطقی دارند که جهانشان را دگرگون کردند و حال ستاره را از آسمان آن ها می گیرند نسلی که نوید صادق با روحی آزرده، تنها و اعصابی ضعیف به جایی نمی رسند چرا که نمی توانند دزد و دغل باشند.

4 سال گذشته است، ستاره هنوز در دانشگاه است و نوید ستاره دار به یک بیمار روانی بدل شده که در کنترل عصبانیتش ناتوان است ‌به صاحب کارش حمله می کند و کارش را از دست می دهد. نه سرمایه ای دارد نه شانی در اجتماع که پدر نگران ستاره را متقاعد به ازدواج شان کند. پدری که در تلاش است نوید را از دخترش دور کند تا شرایط را برای ازدواج ستاره با فرد پول داری فراهم کند. نوید در تکاپو است تا چاره ای برای  مشکلاتش پیدا کند و سرانجام ناتوان و ناکام تصمیم می گیرد با جسارت با پدر ستاره صحبت کند با اینکه از کلام و منطق او آگاه است.

در حاشیه ی داستان می توان به موسیقی، علایق و محدودیت های هم خانه های نوید نگاه کرد جوانان موسیقیدان دهه شصتی معترض که پیوندی با  موسیقیدانان دهه‌ی شصتی آمریکایی و موسیقی اعتراضی راک دارند و در رویای خود وود استاک و روزی در صلح و موسیقی را در ایران می بینند.

 

عصبانی شوید!

علی ازهری مدیر فیلمبرداری، دوربین را روی دست دارد ، تصاویری تنش آمیز را ثبت کرده کلوزآپ و مدیوم ها برتر از لانگ شات هاست، 180 درجه به دور شخصیت ها می چرخد با سرعت از روی آگهی های روی دیوار عبور می کند و در صحنه هایی مانند سینما آرام می گیرد، هایده صفی یاری فیلم را پله ای تدوین کرده، تدوینی تند و متقاطع دارد و کات های هیجانی به وفور در کار دیده می شود، محمدرضا دلپاک صدایی مخرب اعصاب طراحی کرده تا جو کابوس وار و ترسناکی متناسب با رفتارها ایجاد کند. با سرعت در زمان به عقب و جلو می رویم روزهای شاد وغم های حال را می بینیم تا گردونه ای در ذهنمان تداعی شود که نوید روی آن می چرخد و احوالش بهبود نمی یابد. حس از خود بیگانگی نوید در ما عمق می یابد و ناخود آگاه عصبی می شویم.

نوید محمد زاده هم انتخاب مناسبی برای این نقش بود چرا که سنخیت هایی با شخصیت دارد. کرد است، چهره ای با توان تحمل این حجم از تنش ،میمیک و حرکات چشمش به خوبی درون خود را انتقال می دهد به ویژه خشونتش را. در هنگام عصبانیت ناتوان در انتقال حرف هایش است به سختی و بریده بریده صحبت می کند در عین حال در مقابل ستاره آرام است.

در عصبانی نیستم می بینیم که همه چیز به محتوا برمیگردد، محتوایی که میخواهد بیننده را نسبت به بانیان اتفاقات عصبانی کند. در سراسر فیلم درمیشیان دلیلی برای عصبانی شدن وجود دارد از طراحی لباس و صحنه ای باران کوثری انجام داده تا اشاره به اختلاس ها، سخنرانی های رئیس جمهور قبلی، حوادث دانشگاه، صدا های آزار دهنده آژیر و روزنامه های روی دیوار که یادآور خاطرات گذشته است.

 

داستان نمادها

نوید به ستاره می‌گوید: «ستاره بیا بریم» ستاره در جواب می‌گوید: «خونمونه، مملکتمونه، ما چرا بریم!؟ درست میشه»، نوید: «چی درست میشه؟ هی میگیم درست میشه، درست میشه، هر روز داره بدتر میشه.»

اما همین نوید که به انتهای خط رسیده ناکام و نالان تصمیم می گیرد با پدر ستاره که مانع رسیدن آنهاست مقابله کند. او را به قتل می رساند که سرانجام تصمیم او اعدام در ملاعام می شود.

در نمادشناسی، زن نماد وطن است و در این فیلم پدر نیز می‌تواند نماد باشد، آن هم نمادی از قدرت حاکم بر سرزمین نقبی برای رسیدن به این نماد را در ایتدای فیلم می بینیم که هم خانه ی نوید در ترانه ای می خواند:

 «زن نمیتونه وطن باشه برات / شعرهای عاشقانه نجسن / کُردهای شاعر صخره پریش / اکثرا به این نتیجه میرسن»

پایان‌  فیلم را می توان یک قیام ناموفق دید. نوید و نسل جوان مغموم و متهور شبانه به دیدار پدر ستاره و قدرتی می رود که وطنش در دستان اوست. پدر از سر راه برداشته می شود اما نوید هم در مقابل مردمی که او را تماشا می کنند اعدام خواهد شد.

 نویسنده: دانیال محبی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
هادی گودرزی
| |
2018-07-30 23:43:40
نگاه جالبی بود بخصوص عصبانی شوید وتوجه به نقش همه ی عوامل .
آخرین اخبار