کد خبر: 8859
تاریخ انتشار: 3 مرداد 1397 - 19:29
دانیل دئودنی و جان ایکنبری
چند دهه پس از اینکه تصور می شد نیروهای سیاه جهان سیاست – یعنی ضد لیبرالیسم، دیکتاتوری، ملی گرایی، حمایت گرایی، مناطق نفوذ و مناقشات ارضی – از غرب رخت بربسته است، این نیروها خود را بازسازی کرده اند.

فراتاب- گروه اندیشه: چند دهه پس از اینکه تصور می شد نیروهای سیاه جهان سیاست – یعنی ضد لیبرالیسم، دیکتاتوری، ملی گرایی، حمایت گرایی، مناطق نفوذ و مناقشات ارضی – از غرب رخت بربسته است، این نیروها خود را بازسازی کرده اند. چین و روسیه امیدهایی را که نسبت به گذار شتابان به دموکراسی و پیوستن به نظم لیبرال جهان وجود داشت، به ناامیدی مبدل کرده اند. برعکس آن ها جتی نظام های اقتدارگرایانه خود را تقویت کرده و درصدد انتشار ارزش های خود به دیگر کشورها نیز بر می آیند. مهم تر از آن امروز انگلستان هم به برگزیت رأی می دهد و در ایالات متحده دونالد ترامپ پیروز انتخابات ریاست جمهوری می شود. به این ترتیب حتی ستون های اصلی نظام لیبرال جهان نیز مسیرهایی را انتخاب کرده اند که به تضعیف این نظام منجر می شود. تفکر ملی گرایانه جدید بیش از آنکه نهادهای بین المللی و جهانی سازی را فرصت بداند، آن ها را تهدیدی برای حاکمیت ملی و هویت می انگارد.

 صعود نیروها و رهبران غیر لیبرال به طور مشخص نگران کننده است. البته هنوز زود است که بخواهیم از مرگ لیبرالیسم به عنوان یک نظریه در روابط بین الملل، لیبرال دموکراسی به عنوان یک نظام حکومتی و نظم لیبرال به عنوان چارچوب حاکم بر سیاست بین الملل صحبت کنیم. برداشت لیبرال از دولت – ملت هایی که برای دستیابی به رفاه و امنیت همکاری می کنند امروز نیز همچون هر زمان دیگری در دوره مدرنیسم دارای اهمیتی اساسی است. در طول تاریخ لیبرال دموکراسی روزهای بسیار سختی را نیز از سر گذرانده و هر بار به جای آغازین خود بازگشته و مجدداً کنترل اوضاع را به دست آورده است. لیبرالیسم پیروزی ها بر مصائب یاد شده را مدیون جذابیت ارزشهای بنیادی و توانایی منحصر به فرد خود در حل موثر مسائل مدرنیته و جهانی سازی است.

نظم لیبرال نیز بسیار با ثبات است. حتی با وجود افول نسبی قدرت آمریکا، نظام بین الملل که توسط این کشور بیش از هفت دهه ثبات آن را تأمین کرده هنوز هم از پایداری فوق العاده ای برخوردار است. تا هنگامی که رشد کشورهای دارای وابستگی متقابل – از نظر اقتصادی، امنیتی و زیست محیطی – ادامه یابد، مردم و حکومت های مختلف ناگزیر از همکاری برای حل مسائل و مصائب مبتلا به خود خواهند بود. این تلاش ها، لزوماً براساس نهادهای نظم لیبرال شکل می گیرند و موجبات تقویت آن را به همراه دارند.

 

چشم انداز لیبرال

لیبرالیسم مدرن برآن است که سیاست جهان در پاسخ به وابستگی متقابل فزاینده نیازمند سطح جدیدی از همگرایی سیاسی است. اما سامان سیاسی به خودی خود زاده نمی شود، بلکه به تعبیر لیبرال ها جهانی متشکل از دولت های مبتنی بر نظم لیبرال دموکراتیک سرمایه دارانه به مراتب صلح آمیز تر، پر رونق تر و حقوق بشری تر خواهد بود. ممکن است اینکه تاریخ با پیروزی لیبرالیسم به پایان می رسد امری اجتناب ناپذیر نباشد، اما اینکه یک نظم مناسب برای جهان نظمی لیبرال خواهد بود اجتناب ناپذیر است. به نظر می رسد، ظهور نیروهای مخالف لیبرالیسم و رکود آشکار نظم بین المللی لیبرال، این مکتب اندیشگی را با سوالاتی جدی رو به رو ساخته است. اما با وجود برخی استثنائات قابل توجه، دولت ها هنوز هم به طور گسترده ای در چارچوب نهادهای جا افتاده لیبرالی، روح منفعت طلبی شخصی و نیز تطابقی پراگماتیک با یکدیگر مشغول تعاملند.

به علاوه یکی از دلایلی که گاه لیبرالیسم با روح زمانه ناهمخوان جلوه می کند نیز عبارت از این است که بسیاری از منتقدان لیبرالیسم متوسل به برداشت های نادرست از این نظریه می شوند (و به مغالطه پهلوان پنبه روی می آورند). لیبرال ها همچنین پیش فرض هایی بیش از اندازه خوشبینانه – و حتی آرمانشهر گونه – در باب مسیر تاریخ بشر ترسیم می کنند. اما در واقع خوشبینی لیبرال ها، مشروط و ملایم و معطوف به شناسایی بده بستان های تراژیک و احتمال فجایع بزرگ مقیاس است.

آنها نیز همچون رئالیست ها سرشت انسان را اغلب قدرت طلب می دانند و همین موضوع زیربنای طرفداری لیبرال ها از چارچوب های قانون اساسی و موانع قانونی است. اما برخلاف رئالیست ها که نگاهی بدبینانه به تاریخ دارند٬ لیبرال ها میراث‌داران پروژه نوآوری تکنولوژیک روشنفکری هستند که افق های جدیدی هم از پیشرفت بشری ارائه کرده و هم فجایع بشری را در پی داشته است. لیبرالیسم ذاتا عملگرایانه است. پذیرش حکومت های  دموکراتیک٬ نظام های اقتصادی  بازار محور و نهادهای بین‌المللی از سوی لیبرال ها برآمده از ایدئالیسم نیست٬ بلکه ناشی از این اعتقاد آنهاست که چنین مدلی بهتر از هر آلترناتیو دیگری می تواند منافع انسان را در جهان مدرن تأمین کند. در واقع در اندیشیدن به نظم جهانی متغیری که برای متفکران لیبرال بیشترین اهمیت را دارد وابستگی متقابل است. به این ترتیب برای نخستین بار در تاریخ٬ نهادهای جهانی برای تحقق بخشیدن به منافع بنیادی انسان واجب دانسته می شوند؛ نمونه های شدید وابستگی متقابل که روزگاری تنها در مقیاسی محدود ارائه می شد اکنون در مقیاس جهانی ارائه می شود.

برای مثال در حالیکه مسائل محیطی سابقاً از حد مسائل درون کشوری و منطقه ای فراتر نمی رفت، اکنون در نتیجه تأثیر فعالیت های انسانی بر سامانه پشتیبانی زندگی بیوسفری در سطح کل سیاره زمین، این دغدغه ها به شدت گسترده شده و دوران زمین شناسی جدیدی با نام آنتروپوسین را به وجود آورده است. برخلاف ملی گرایان واپس گرا و رقبای رئالیست، لیبرالیسم از ظرفیت پراگماتیک قابل توجهی برای تطبیق پذیری و نوآوری های نهادی جهت پاسخگویی به چالش های جدید همچون هوش مصنوعی، جنگ سایبری و مهندسی ژنتیک برخوردار است.

 

افت مضامین دموکراتیک در چشم انداز

از بسیاری جهات، ضعف امروزین لیبرال دموکراسی، محصول جانبی موفقیت نظم جهانی لیبرال است. پس از جنگ سرد این نظم، مرزهای زیستگاه غربی خود را در نوردید و بر نظام جهانی حاکم شد. اما همزمان با گسترش بازار آزاد، معضلات نیز آغاز شدند: نابرابری اقتصادی گسترش یافت، درگیری دیرپای سیاسی میانه سرمایه و کارگر دیگر بار درگرفت و طرح های حمایت اجتماعی به گل نشست. همچنین منافع ناشی از جهانی سازی و رشد اقتصادی به طرز نامناسبی به نفع نخبگان توزیع شد. قدرت اولیگارشی های غیر منتخب افزایش یافت و سرمایه داری موجود رفته رفته به نوعی از سرمایه داری قماری مبتنی بر اصل همه چیز برای برنده مبدل شد. از سوی دیگر بسیاری از دموکراسی های نوین نیز رفته رفته از سنن و عاداتی که لازمه حراست از دموکراسی است دور شدند. همچنین راهی شدن سیل مهاجران به سوی غرب، منجر به موج بیگانه هراسی شد. این تحولات مجموعاً باعث زیر سوال رفتن مشروعیت زندگی لیبرال دموکراتیک و باز شدن فضا برای عوام فریبان فرصت طلب شده است.

علت این ضعف ها تقریباً مشخص است، بنابر این راهکار آن نیز عبارت است از «بازگشت به بنیادهای لیبرال دموکراسی». حل مسائل مذکور اما به جای به چالش کشیدن اصول اولیه لیبرال دموکراسی، از اصلاحات شدید و حرکت به سوی تحقق بیشینه همین اصول می گذرد. مثلاً رهبران سیاسی برای کاهش نابرابری های اجتماعی باید به سیاست های سوسیال دموکراتیکی بازگردند که در برنامه نیو دیل متجلی است. این امر از طریق وضع مالیات مترقی و سرمایه گذاری در زیرساخت ها و نیز حوزه آموزش میسر است. همچنین رهبران سیاسی برای تعمیث هویت لیبرال دموکراتیک مردم باید بیش از پیش بر آموزش به عنوان کاتالیزور آسیمیلاسیون و ارتقای خدمات عمومی در سطح سراسری تأکید کنند.

 

نظم ارتجاعی

پس از جنگ جهانی دوم لیبرال دموکراسی های تلاش مشترکی را برای شکل دادن به نظمی بین المللی آغاز کردند که منافع مشترک آن ها را تأمین کند. همانطور که درباره لیبرال دموکراسی گفته شد، نظمی نیز که برای همراهی با این نظام سیاسی در سطح جهان تشکیل شد به آسانی از میان نمی رود. زیرا اگر نگوییم میلیاردها تن، صدها میلیون تن از مردم جهان – از کشاورزان گرفته تا سازندگان میکروچیپ های الکترونیکی - فعالیت ها و انتظارات خود را به نهادها و انگیزه های لیبرالی گره زده اند. اگرچه امروز جذابیت های لیبرالیسم افول کرده، اما مردم می دانند که آنچه خود را به عنوان آلترناتیو معرفی می کند، شدیداً با آن متفاوت است. از سوی دیگر نیز جنبش های انقلابی علی رغم انتظارات بالایی که ایجاد می کنند، قادر به شکل دادن تغییرات پایدار نیستند. همچنین واقع گرایانه به نظر نمی رسد که تصور کنیم چند سال اعتلای عوام فریبی ملی گرایانه می تواند به شکل استراتژیک لیبرالیسم را شکست دهد.

همچنین وابستگی متقابل نیز باعث شده از میان بردن نظم لیبرال دشوار تر شود. تلاش های اتحاد شوروی سابق در طول جنگ سرد را به یاد آورید. در آن مقطع نظم لیبرال عمدتاً محدود به کشورهای لیبرال دموکرات اروپا، آمریکای شمالی و آسیای شرقی بود. اما شوروی سابق نیز برای تشکیل نهادهای بین المللی با دموکراسی ها همکاری می کرد. در واقع موضع ضد لیبرالی مسکو از همکاری با آمریکا در زمینه های مختلف مانند کنترل تسلیحات جلوگیری نمی کرد.

آسان است بخواهیم تحولات سال های اخیر را به پای افول نظریه لیبرالیسم، نظام های لیبرال دموکرات و سامان جهانی آن بگذاریم. اما این برداشت درستی نیست زیرا با وجود چالش هایی که نباید به هیچ عنوان آن ها را دست کم گرفت، نباید از یاد ببریم که این نظام اکنون بیش از دیگر استثنائات موجود حاکم است. در واقع همانطور که تحولات مقطع پایانی جنگ سرد را نباید به حساب پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی و «پایان تاریخ» گذاشت، شکست ها و ابهامات اخیر را نیز نباید مسائلی حل ناشدنی دانست.

 

دانیل دئودنی، دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه جان هاپکینز

جان ایکنبری، استاد تمام روابط بین الملل در دانشگاه پرینستون

منصور براتی، دبیر تحریریه فراتاب

منبع: فارین افرز

این مطلب در شماره 113 روزنامه سازندگی به چاپ رسیده است

نظرات
آخرین اخبار