بی نیازی جهان از استراتژیهای نوین هسته ای! | فراتاب
کد خبر: 7754
تاریخ انتشار: 31 فروردین 1397 - 20:16
پروفسور استفان والت

فراتاب - گروه بین الملل: با مروری بر وضعیت برنامه هسته ای در دولت ترامپ سوالاتی مطرح می شود که در واقع پیش از این کسی نمی توانست پیرامون آن به پرسشگری بپردازد.

عدم استفاده از بمب های هسته ای که از 1945 به این سو عملی شد، در واقع از جمله دستاوردهای نادر و بزرگی است که جهان کنونی موفق به کسب آن شده است. اگر چه در طول هفت دهه اخیر، شمار کشورهایی که در روند ساخت بمب های هسته ای گام نهادند به مراتب بیشتر  شده است، اما هیچ کشوری از سال 1945 به این سو بمب اتمی را در عمل به کار نگرفته و علیرغم برخی از اتفاقات غیرمترقبه و فنی، من هیچ کشوری را نمی شناسم که در عمل به مرحله ای رسیده باشد که واقعا آماده پرتاب بمب اتمی بر سر کشوری دیگر شده باشد. ادامه چنین وضعیت ایده آلی تا جایی که امکانپذیر باشد بایستی تبدیل به هدفی دائمی و غایی برای انسان در نظر گرفته گردد.

در پاسخ به این پرسش که چرا از 1945 به این سو، بمب هسته ای در عمل به کار گرفته نشده است، دلایل روشنی وجود دارد. حمله اتمی به قدرتی اتمی دیگری نیازمند تهور و جسارت زیاد می باشد. زیرا ریسک ویرانی کشور حمله کننده را نیز در پی داشته و در عین حال هیچ دستاورد سیاسی، ارزش ویرانی اتمی احتمالی کشور حمله کننده را با مشتی بمب اتمی در ضربه دوم، نخواهد داشت.

ممکن است کشوری با قابلیت هایی اتمی روزی با سلاح های متعارف مورد حمله قرار گیرد. مثال بارز آن می تواند حمله مصر و سوریه به اسرائیل در جنگ موسوم به جنگ یوم کیپور [1] در 1973 باشد؛ اما در این حالت نیز بهتر است اهداف جنگ نیز محدود بوده و تهدیدی متوجه موجودیت و استقلال کشور اتمی مورد تهاجم نکنید[2].

از طرفی حمله هسته ای به کشوری غیرهسته ای نیز می تواند ضربه ای بزرگ به وجهه کشور حمله کننده بزند مگر به شرطی که کشور حمله شونده پیشتر ضربه ای واقعا مهلک به کشور هسته ای زده باشد و به نظر رسد قصد دست کشیدن از چنین اقداماتی را هم ندارد. خبر خوب اینست که امروزه رعایت این اصول نانوشته توسط رهبران جهان، نیاز به هوش و خردمندی زیادی نداشته و تقریبا همه از آن تبعیت می کنند. تلاشهای گسترده به منظور جلوگیری از تکثیر بمب های هسته ای، حتی سبب کم رونق تر شدن احتمال استفاده از این بمب ها شده است. هرچند که این کمپین نخواهد توانست موجب عدم پیوستن معدودی از کشورها به باشگاه هسته ای شود، اما باید مطمئن بود این روند به صورت تدریجی در حال انجام است و به سایرین نیز فرصت تطابق خود با شرایط غیر هسته ای  شدن خواهد داد.

با گذشت زمان، مدیریت و کنترل بهینه شده هسته ای و افزایش سیستم های امنیتی پیرامون تاسیسات اتمی، خود می تواند احتمال بروز حوادث تصادفی و یا به کارگیری  مواد هسته ای خارج از نظارت حکومت ها را کاهش دهد[3]. همین اتفاق خود می تواند تابو شدن استفاده از بمب هسته ای و به تبع آن کاهش بیشتر احتمال استفاده از آنها را به دنبال داشته باشد.

به جای اندیشیدن پیرامون استفاده از بمب های اتمی به عنوان بمب هایی معمولی و تنها بزرگتر از بمب های قبلی، هم سیاستمداران و هم متخصصان نظامی می کوشند تا چنین سلاحهای مهیبی را در دسته بندهای مفهومی خاصی قرار داده و به موجب آن هزینه های سیاسی را در صورت تخطی از چنان ضوابطی افزایش دهند و انسان تا این پایه بسیار خوش شانس بوده است زیرا از 1945 تا کنون اتفاقاتی در دنیا افتاده است که هر کدام می توانست شرایط را برای استفاده از بمب اتمی و بروز فاجعه های دیگر مهیا کند.

من چنین استدلال های آشکاری را با توجه به اخبار و حوادث مرتبط با برنامه بمب های هسته ای مندرج در جراید سطح دنیا مطرح کردم. البته که می توان یکی از مهمترین آنها را نگرانی های فزاینده درباره پیشرفت های کره شمالی در زمینه های هسته ای و توانایی های موشک های بالستیک این کشور دانست. مقامات بلند پایه در دولت دونالد ترامپ بارها تاکید کرده اند که توانایی کره شمالی در حمله به سرزمین امریکا و نیز تلاششان را در قدرت نمایی های روز افزون، تحمل نخواهند کرد و با تاکید بر "پوزه به خاک مالاندن"  کره شمالی، این ابهامات را افزایش می دهند که در صورت بروز یک جنگ اتمی بین این دو کشور، تمامی شبه جزیره کره دستخوش ویرانی شود.  

استدلال بعدی، گزارشی کمتر انتشار یافته از سوی پنتاگون با عنوان "بازبینی وضعیت هسته ای"[4] است که نشان از تمایلات و پیشنهادات پرهزینه دولت امریکا در نوسازی موشک های اتمی ایالات متحده امریکا دارد. روند نوسازی مورد اشاره صرفا قصد تضمین عملیاتی بودن و ایمنی سیستم های حفاظتی اتمی امریکا را نداشته (هر چند این خود یک دلیل منطقی می باشد)، بلکه حتی فراتر، پنتاگون در پی توسعه نسل جدیدی از بمب های هسته ای کوچکتر و با قابلیت منعطف تری بوده که این خود استفاده در عالم واقع بمب های هسته ای را ممکن تر می نمایاند.

برداشتن چنین گام هایی به عقیده مطرح کنندگانش لازم به نظر می رسد و برای اثباتش با اشاره به کشور روسیه که در حال برداشتن گامهایی در این زمینه است، خود را برای انجام چنان نوآوری هایی توجیه می کنند. به طور خلاصه، "گزارش بازبینی وضعیت هسته ای" نه تنها در باره حفظ ذخایر احتیاطی هسته ای موثر در بازدارندگی تاکید می کند، همچنین بر لزوم در خواست از دولت برای افزودن بار هزینه های چنان برنامه های پیشرفته در جهت کاربردی تر کردن بمب های هسته ای بر دوش مالیات دهندگان امریکایی تاکید می کند!

باید اقرار کنم که همواره چنین مباحثی را ناراحت کننده و آزار دهنده می دانم. با این حال زمان زیادی را پیرامون اندیشیدن به این مسائل صرف می کنم و همیشه مبحث طبقه بندی در استراتژی های هسته ای و مباحث کنترل تسلیحات را در ابتدای کلاسهایم مورد اشاره قرار می دهم. همچنین بر خلاف اخبار و اتفاقات روز، زیاد بر موضوعات جراید استناد نمی کنم (که این خود نقطه ضعف است). من می کوشم تا بسیاری از ادبیات موضوعی مرتبط را در درسهایم اشاره کنم و هنوز می کوشم تا مثال نقضی بر این باورم  بیابم که بمب های هسته ای هیچ گونه ارزش حقیقی و عملی در سیاست ندارند به جز در زمانی که قلمرو یک کشور و یا منافع حیاتی آنسوی آب های یک کشور در معرض تهدید واقعی قرار گیرند.

استفاده از تهدید و یا اجبار به جهت اخلاقی هیچ فایده ای ندارد. چنان برنامه های تسلیحاتی، به میزانی که موقعیت های ژئوپولیتیکی، واقعیت ها را به ما تحمیل می کنند، غیرضروری می نماید و قطعا چنان قدرت های هسته ای بزرگ این اجازه را نمی دهند که سایر مالکان بمب هسته ای، شرایط را بر مخالفانی که بمب های هسته ای ندارند تحمیل کنند. اگر که سلاحهای هسته ای به مالکان خود اهرم نفوذ زیادتری می داد، به عنوان مثال در معامله با رهبرانی چون میلوسویچ[5]، صدام حسین[6]، معمر قذافی[7] (بدون اشاره به خانواده کاسترو[8] در کوبا و خاندان کیم[9] در کره شمالی) ما شاهد نرمش بیشتری از سوی کشورهای غربی می بودیم که در عمل اینگونه نشد.

 

نویسنده: پروفسور استفان ام والت، پروفسور روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد

برگردان به فارسی: حامد مرادی - کارشناس ارشد علوم سیاسی از دانشگاه تهران

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

[1]Yom Kippur

[2]جنگ یوم کیپور یا جنگ اعراب و اسرائیل ۱۹۷۳ جنگی بود که از ششم تا بیست‌وپنجم اکتبر ۱۹۷۳ میان سوریه و مصر (با حمایت چند کشور عربی دیگر) و اسرائیل اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز وارتفاعات جولان آغاز شد، مناطقی که شش سال قبل در جنگ شش‌روزه به تصرف قوای اسرائیل درآمده بود. حمله در آخرین ساعات یوم کیپور مقدس‌ترین روز در آئین یهودی آغاز شد. روزی که از غروب ۹ مهر ماه آغاز می‌شود و یهودیان در آن روزه‌دار هستند. از آن‌جا که این جنگ در ماه اکتبر و ماه رمضان رخ می‌داد به جنگ اکتبر و جنگ رمضان نیز معروف شده‌است.

 

[3] از جمله دو حادثه بزرگ اتمی غیر نظامی:

اول حادثه هسته‌ای فاجعه‌باری بود که در روز ۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ (۲۶ آوریل ۱۹۸۶) در نیروگاه چرنوبیل در اوکراین رخ داد. انفجار و آتش‌سوزی در رآکتور شماره ۴ نیروگاه چرنوبیل باعث پخش مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا شد.

دوم از تاریخ ۱۱ مارس ۲۰۱۱، در پی زلزله ۹ ریشتری و سونامی، و در اثر از کار افتادن ماشین‌آلات نیروگاه هسته‌ای شماره ۱ فوکوشیما متعلق به شرکت نیروی برق توکیو، یکی از پس دیگری، و نشت مواد رادیواکتیو به وقوع پیوست. متخصصان این حادثه را بعد از حادثه چرنوبیل بزرگ‌ترین فاجعه اتمی می‌دانند و از نظر پیچیدگی آن را در مقام نخست فجایع اتمی جهان قرار می‌دهند چرا که تمام رآکتورهای نیروگاه فوکوشیما در نتیجه این رویداد با مشکل مواجه شد.

 

 

[4]Pentagon’s new Nuclear Posture Review

[5]Slobodan Milosevic

[6]Saddam Hussein

[7]Muammar al-Qaddafi

[8]Castros

[9]Kims

نظرات
آخرین اخبار