ایران و ترکیه؛ مقایسه تطبیقی انگاره های هویتی در دیپلماسی | فراتاب
کد خبر: 7592
تاریخ انتشار: 15 فروردین 1397 - 21:29
د.علی سعادت
منافع ملی در پی شناخت هویت معانی و انگاره های برساخته (مقایسه تطبیقی ایران و ترکیه)

 فراتاب - گروه بین الملل: در جهان برساخته باید بپذیریم كه واقعيت ها، مفاهیم، انگاره ها و الگوها در روابط بین الملل از طريق زبان، ايده ها و مفاهيم ايجاد شده شكل مي‌گيرند. به این معنی که الزاماً برداشت های متفاوتی از کلمات و واژه های یکسان در جهان ایجاد می شود كه حد فاصل ميان نظريات تبييني و تاسيسي قرار مي‌گيرد. روابط ميان دولت ها بر اساس معنايي است که آنها براي يکديگر قائلند. در این نوشتار به عنوان نمونه به مقایسه برداشت های متفاوت از واژه هایی مانند «همکاری و تعامل»، «تنش و منازعه» در برخی از کشورهای منطقه ای می پردازیم. اگر بپذیریم که هويت يک امر رابطه اي است و به معناي درک از خود و انتظارات از ديگران است، آنگاه باید بپذیریم که رفتار هر دولتی در «درون و برون» به هویت معانی که خود آن را ساخته بستگی دارد.

برداشت های اجتماعی در ایران در باب همکاری و تعامل با محیط بین المللی با مفاهیمی چون نرمش و سازش، کنار آمدن و حتی در بسیاری از مواقع به معنای باج دادن و سلطه پذیری، تعریف و بازتعریف شده است. همین برداشت «سلطه گرایانه» از «تعامل و همکاری» در سیاست خارجی ایران منجر به رفتارهای محافظه کارانه افراطی یا تهاجمی افراطی شده که نتیجه آن به حداقل رساندن تعاملات دیپلماتیک و کاهش نقش آفرینی مثبت در محیط پیرامونی و منطقه ای است.

معمولا هرجا سخن از تعامل و همکاری در محیط اجتماعی ایران و حتی محافل روشنفکری و نخبگی به میان می آید اولین برداشت برساخته از تعامل و همکاری، رابطه فزاینده ای با سلطه پذیری و مفاهیمی از این دست ایجاد می کند که خود نتیجه سال ها رابطه ذهن و زبان در مورد پدیده همکاری است. در نتیجه افکار عمومی در قبال پذیرش تعامل با محیط با بیرونی آن را سلطه پذیری مطلق می پندارند.

در ادبیات سیاسی ایران، بازیگری و تعامل قدرت های رقیب مانند عربستان و ترکیه (در سطح منطقه ای) با تفاسیری ژورنالیستی و گاه متعصبانه به معنی نوکری غرب یا شرق و حتی پایین تر از آن قرار دارد.

هرگاه سخن از همکاری قدرت های رقیب با کشورها و قدرتها جهانی بحث می شود، تمسخر گونه، پنداشتی تحقیرانه از بازیگران در ذهن مان انباشت می شود که آن را ناشی از ضعف آن کشور فرض می کنیم و در همان حال برخودمان می بالیم که ما اینگونه نیستیم و «استقلال داریم.» این درحالی است که کمترین و حداقل ترین همکاری قدرت های رقیب در منطقه با جهان در واقعیت به منزله افزایش توان «چانه زنی سیاسی» و «نقش آفرینی» است.

در مورد «تنش و منازعه» هم دچار همان برداشت های پاردوکسیکال هستیم. تجربه سال های مطالعه روابط پر تنش کشور ترکیه در محیط بین المللی با گروه ها و قدرت های جهانی این واقعیت را اثبات کرده که تنش و منازعه و اختلاف با قدرت های بزرگ باعث افزایش همکاری این کشور و نهایتا باعث افزایش بده بستان های سیاسی آن با محیط شده است. به عنوان نمونه تنش سیاسی نرکیه- روسیه یا اختلاف های سیاسی ترکیه – آمریکا در سال های آتی نه تنها به قطع روابط دیپلماتیک منجر نشده بلکه زمینه های افزایش مناسبات در سطوح مختلف را فراهم کرده است. در حالی که برداشت ما از تنش این رقیب منطقه ای با محیط خود جریانی منفی تلقی می شود.

تنش و منازعه در سیاست خارجی ایران به معنی بن بست سیاسی تمام عیار و دشمنی فزاینده است. تحلیل گران سیاسی گاه به عنوان بازیگران تهدید ساز عمل کرده و تنش های دیپلماتیک را به معنای «پایان همه چیز» در روابط ایران تفسیر می کنند و گاه تصمیم گیران سیاسی را به اشتباه رفتاری وا می دارند. تجربه سال هاو دهه های اخیر در روابط خارجی ایران بیانگر این موضوع است پایان فرایند تنش و اختلاف، به منزله پایان روابط دیپلماتیک و سردی روز افزون است، مسئله ای تلخ که در روابط چند ساله ایران با محیط منطقه ای و بین المللی شاهد نمونه های آن هستیم.

ونت در تئوري اجتماعي سياست بين الملل بيان مي‌کند که تعامل ميان بازيگران بستگي به ساختار دانش سيستم بين الملل دارد. دانش را به عنوان فرهنگ و معاني مشترک تعريف مي‌کند. تاثير و هستي فرهنگ جدا از عقايد اشخاص نمي‌تواند باشد اما در عين حال به آنها نيز محدود نمي‌شود بلکه بستگي به چگونگي مفهوم سازي دارد. با این توضیح براحتی قابل فهم است که مقایسه رفتار ایران و رفتار رقبای منطقه ای مانند ترکیه و عربستان نشان می دهد که مفاهیمی مانند همکاری، تعامل، تنش و اختلاف هویتی کاملا متفاوت در سه کشور دارد و محصول برآیند ذهن و زبان و هویت درونی است.

نتیجه اینکه معانی و واژه ها تحت تاثیر ساخت اجتماعي همان واقعیت هستند و همه کنش هاي انساني در فضايي اجتماعي شکل مي‌گيرد و معنا پيدا مي‌کند و اين معنا سازي است که در نهایت به رفتار دولت شکل مي‌دهد. هويت ها، هنجارها و فرهنگ نقش مهمي‌در درک محیط و به تبع آن رفتار دولت ها ایفا می کند. هويت ها و منافع دولت ها توسط هنجارها، تعاملات و فرهنگ ها ايجاد مي‌شود و اين «فرايند» است که موضوع تعامل دولت ها را تعيين مي‌نمايد. پس برای ایجاد فرصت در محیط بین المللی باید تلاش کرد «معانی تهدید محور» را به «معانی فرصت محور» تفسیر و تبیین کرد. نکته مهم و هزینه بر اینکه هرگاه تصمیم بگیریم چرخشی در سیاست های منطقه ای و بین المللی ایجاد کنیم ناچاریم بسیاری از هنجارهای اصولی و لایتعیر را تغییر دهیم که کاملا ناممکن است پس تغییرات در سیاست خارجی در مسیر ناممکن قرار دارد.

علی سعادت دکترای علوم سیاسی و عضو شورای علمی فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار