ترس، انزجار و فقر؛ ایتالیا پس از انتخابات | فراتاب
کد خبر: 7583
تاریخ انتشار: 9 فروردین 1397 - 14:35
ماریو پیانتا
نقشه‌ی ایتالیای پس از انتخابات دو ویژگی اصلی دارد: ترس و فقر.

فراتاب- گروه بین الملل: نقشه‌ی ایتالیای پس از انتخابات دو ویژگی اصلی دارد: ترس و فقر. مناطق شمالی و مرکزی به ائتلاف راست میانه رأی داده‌اند؛ جایی که رهبر آن دیگر برلوسکونی از حزب فورزا ایتالیا (ایتالیای پیشرو) نیست بلکه ماتئو سالوانی است که تأکید حزب "لیگ شمال" سابق خود را رها کرد تا آن را در سطح ملی به «جبهه‌ی ملی» شبیه حزب لو پن در فرانسه تبدیل کند. در مناطق شمالی لومباردی و وِنِتو راست میانه بیش از 50% آرا و «لیگ» در سرزمین مادری خود به 33 تا 38% آرا را به دست آورد. در پدیمونت خارج از منطقه‌ تورین، راست میانه نزدیک به 50% را به دست آورد که سهم «لیگ» در آن کمتر بود. در باقی شمال ایتالیا تقریباً در همه مناطق، راست میانه بالای 40% آرا را داشته است؛ در امیلیا، توسکانی و اومبریا این درصد، بالای 35 و در لاتزیو به جز شهر رم 40% بوده است.
در مناطق جنوبی (از جمله در مارشه) جنبش پنج ستاره با اختلاف زیاد برنده شده و به 50% آرا در سیسیل و کامپانیای شمالی و بیش از 40% آرا در کالاباریا، باسیلیکاتا، پوگالیا، مولیسه و سادینیا دست یافته است.
تصویر شهرهای بزرگ پیچیده‌تر است. راست میانه بعضی کرسی‌ها با اکثریت ساده را در تورین، میلان، ونیز و پالرمو به دست آورد. جنبش پنج ستاره کرسی‌هایی را در تورین، جنوا، پالرمو، رم و ناپل از آن خود کرد. در تورین، میلان، بولونیا، فلورانس و رم بعضی اعضای حزب دموکراتیک برنده شدند.
37% پارلمان و 38% سنا که راست میانه از آن خود کرد، ناشی از موفقیت لیگ است که از 4% در انتخابات سراسری 2013، به 6% در انتخابات اروپایی 2014، به 18% در این انتخابات ترقی کرد؛ در حالی که فورزا ایتالیا از 22% در 2013 به 17% در 2014 و 14% امروزی تنزل کرده است. 32% سنا و 33% پارلمان و با ترکیب جمعیتی جوان‌تر رأی‌دهندگان، باید پنج ستاره را با 26% انتخابات سراسری 2013 و 21% انتخابات اروپایی 2014 مقایسه کرد. ماتئو رنتزی بازنده‌ی اصلی این انتخابات است، حزب دموکراتیک او 19% آرا را به دست آورد –پنج سال پیش 25% آرا و در انتخابات اروپایی 2014 تا 41% آرا صعود کرده بود- و ائتلاف او در مجموع 23% آرا را از آن خود کرد که 2.6% آن متعلق به حزب «اروپا و باز اروپا» به رهبری اِما بونینو بود. در جناح چپ حزب «آزادی و برابری» کمی بیش از 3% آرا را به دست آورد و موفق نشد اپوزیسیون چپگرای قوی ایجاد کند. میزان شرکت رأی‌دهندگان شبیه به پنج سال پیش و در حدود 75% بود در حالی که در انتخابات اروپایی به 57% تنزل یافته بود.
نارضایتی مشترک
دستاوردهای راست میانه و جنبش پنج ستاره موفقیت‌هایی هم‌راستا هستند که از سوختی مشترک هم تغذیه می‌کنند: رأی اعتراضی، گفتار پوپولیستی، انتقاد از اروپا و احساسات ضد مهاجرت. در ائتلاف راست میانه چنین انگیزش‌هایی در کنار منافع بسیار متفاوتی حضور هم‌زمان دارند- منافع ثروتمندان و قدرتمندان اطراف برلوسکونی؛ از نظر هژمونی سیاسی حتی پیش از تشکیل یک دولت برقراری توازن روابط قدرت داخلی در ائتلاف مشکل خواهد بود. در جنبش پنج ستاره این عوامل هم‌زمان با تلاش برای تغییر از یک حرکت اعتراضی به یک حزب دولتی حضور دارند، همراه با تحولی –از نظر هویت و دستور کار سیاسی- که هنوز صورت‌بندی نشده است.
با این حال، این انگیزش‌های یکسان در شمال و جنوب کشور جهت‌های مختلفی را در پیش گرفته‌اند. ریشه «لیگ» در شمال در تقاضاها برای کاهش مالیات، حمایت از اقشار کم‌درآمد و هویت‌های محلی و ملی خود را بروز داده است. جنوب کشور –که از توسعه سیاسی و اقتصادی «جا مانده است»، مهاجران جدید در حال ترک این منطقه هستند و افول اجتماعی و قدرت‌گیری جنایتکاران در آن شاخص است- اعتراضی را بروز داده که خواستار قدرت سیاسی جدیدی است. اصلی‌ترین محدودیت سالوینی برای برساختن یک «جبهه ملی» ایتالیایی ناتوانی او برای غلبه بر این شکاف‌های منطقه‌ای بوده است.
ده سال بحران شدید اقتصادی و اجتماعی زمینه‌ساز تمامی این تحولات است. درآمد سرانه ایتالیا حالا به سطح بیست سال پیش رسیده است؛ در پس این رقمِ میانگین یک فروپاشی در حال رخ دادن است- کاهش 30درصدی درآمد 25%از فقیرترین ایتالیایی‌ها در جنوب یا در مناطق پیرامونی در حال افول مرکز-شمال کشور.
بیست سال رکود و سقوط دستمزدها به معنی نسلی است که مدام توقعاتش در زمینه درآمد، کار و زندگی کاهش یافته است. بینواسازی برای گروه بسیار بزرگی از ایتالیایی‌ها به واقعیت زندگی بدل شده است. رأی پنج ستاره فقر در جنوب را بازتاب می‌دهد- درخواست آنها برای یک میزان کمینه درآمد عمومی از این لحاظ برای عموم جذاب بوده است. رأی به «لیگ» ترس از بینواسازی در شمال را نشان می‌دهد. تنها در قلب شهرهای بزرگ- جایی که ثروتمندترین و تحصیل‌کردگان زندگی می‌کنند و اوضاع اقتصادی بهتر است- رأی‌ها جهت متفاوتی داشته‌اند و به سمت فورزا ایتالیا و حزب دموکراتیک متمایل بوده‌اند.
عامل مهاجرت
فقر همراه همیشگی ترس است. ترس از بدتر شدن شرایط اقتصادی و وضعیت اجتماعی، ترس از همسایه‌ای مهاجر داشتن، ترس از دیگر فقرا که برای تعداد محدود مشاغل کم‌مهارت و خدمات اجتماعی کمیاب رقابت می‌کنند. در زمان انتخابات‌ پردامنه‌ترین ترس، هراس از مهاجران است- رسیدن آنها به لمپدوسا، ناتوانی در ادغام آنان در جامعه، تیراندازی در ماسراتا که در آن یک فعال راست افراطی به شش نفر شلیک کرد، با این شبهه که آنها مهاجر هستند. سالوینی رویکرد ضد مهاجرت را به مؤثرترین ابزار سیاسی خود بدل کرد؛ پنج ستاره هم همین خصومت را از خود نشان داد –سازمان‌های مردم‌نهادی که مهاجران را در مدیترانه نجات می‌دادند، «تاکسی‌های دریایی» برای بیگانگان غیرقانونی خواند و از رأی دادن به لایحه‌ای که به دومین نسل ایتالیایی‌ها با سابقه‌ی مهاجرت، حق شهروندی می‌داد امتناع کرد. ترس و فقر در یک درهم‌آمیختگی غریب به نیروهای اصلی شکل‌دهنده به سیاست در ایتالیا بدل شده‌اند. ترس اکنون ایدئولوژی «لیگ» است، فقر شرط پروراندن موفقیت پنج ستاره. به جای سیاست چپ‌گرا و دست‌راستی قدیم، حالا ما سیاست ترس و شیون بینواشدگان را داریم، کسانی که از «کاست» قدرتمندان بیرون گذاشته شده‌اند.
تراژدی چپ در این است که برای بیش از دویست سال برابری، امنیت اجتماعی و همبستگی شعارهای اصلی آن بوده است. این ایده‌ها به تدریج در از دست رفتن هویت‌های جمعی گم شده‌اند، در کنش‌های سیاسی که کمتر از همیشه مشارکتی هستند، در سیاست‌های دولتی که به طور فزاینده مغایر ارزش‌های چپ است. در چنین فرسایش سیاسی باید تأکید کرد که تکانه‌های خطرناکی چون ترس و فقر با ابزار دموکراسی خود را نشان می‌دهند: مشارکت 75درصدی رأی دهندگان پای صندوق‌ها تنها خبر خوش انتخابات 4 مارس 2018 است.

 


نویسنده: ماریو پیانتا، استاد سیاست اقتصادی در دانشگاه رم
منبع: سوشیال یوروپ
برگردان به فارسی: مهتاب محبوب


بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

 

نظرات
آخرین اخبار