عفرین و نقدی بر اسلام گرایان نوگرای کُرد ایرانی | فراتاب
کد خبر: 7467
تاریخ انتشار: 8 اسفند 1396 - 19:25
د.سیامک بهرامی

فراتاب - گروه اندیشه: تحرکات تجاوزکارانه اردوغان بر کردهای ترکیه و سوریه در سالیان اخیر و سکوت معنادار یا حداکثر اعتراض بسیار کمرنگ جریان های اسلامگرا و نوگرای کُرد ایرانی در باب این کنش ها ما را به این سو کشانده تا این سکوت و یا اغلب اوقات این حمایت علنی را در این نوشتار تحلیل نماییم. قرار بر آن بود که جریان های نوگرای دینی با ترکیبی از نوطرازی و افکار دینی، ساحت دین را با افکار و تفاسیر موسع خود مبتنی بر بسترهای زمانی و مکانی توسعه دهند و دریچه ای نوین برای پیروان خویش از زاویه دین به سوی جهان بگشایند تا فهم جهان در حال تحول را برای دیندارانی که هم دل در گرو مدرنیته دارند و هم ارزش های دینی را پاس می دارند، آسان نمایند. اما جریان های اسلامگرا و نوگرای کرد به دلایلی که در ادامه به آنها خواهم پرداخت چنان از کارکرد اصلی خود فاصله گرفته اند که می توان دیگر آنها را از تقسیم بندی نوگرایان کنار گذاشت. 

درامدی بر تقسیم بندی جریان های دینی

اگر بخواهیم جایگاه و کارکرد اصلی نوگرایان دینی را تشخیص دهیم باید به یک تقسیم بندی از جریان های دینی اشاره کنیم و سپس این تقسیم بندی را با جریان های فعال اسلامگرا در مناطق کردنشین تطبیق دهیم. در کلیت امر می توان سه جریان کلان را در میان گروههای اسلامگرا تشخیص داد.

جریان اول جریان سنت گراست، جریانی که هدف اصلی آن ابتنا بر فقه و شریعت موجود و تاریخی با کمترین تغییر برای ایجاد یک جامعه اسلامی بوده است. جامعه ای که ایجاد و پالایش آن منوط بر اجرای شریعت سنتی بدون کم و کاست و بدون پرسش و باز اندیشی است. این جریان با گرایشات کلیسا محورانه مورد نظر وبر بسیار کم اتفاق می افتد که  به سوی حوزه قدرت به صورت مستقیم گام بردارد ولی در غالب اوقات هم نه تنها چالشی با نظم مستقر ندارد بلکه متحد آن محسوب می گردد. در مناطق کردنشین این جریان به صورت تاریخی جریانی قدرتمند و نهادینه شده بوده است که شریان های اصلی قدرت مذهبی از کانال های آن جریان یافته و تقریبا بدون رقیب عمل کرده است. در درون این جریان می توان به دو طیف محافظه کار و مدرن اشاره کرد که طیف مدرن با گرایش به اندیشه ورزی در بسترهای و موضوعات محدود، گرایش شریعت محور خود را حفظ کرده و چهره ژانوس گونه دارد. جریان محافظه کار هم شریعت محور صرف است.

جریان دوم جریان نوگرای دینی است. جریانی که همانگونه که اشاره شد بیشتر در باب تطبیق اندیشه های سنتی دینی با تحولات مدرن فعال بوده است. هدف اصلی این جریان برخلاف جریان سنتی که در پی ایجاد جامعه اسلامی بوده است خلق اندیشه نوین دینی بوده است. در واقع کارکرد اصلی جریان های نوگرا به عنوان انجمن هایی مذهبی و فراتر از دین کلیسایی حافظ و حامی نظم موجود، تبیین اندیشه دینی و تحول و تکامل تفکر دینی بوده است. تفکری که بتواند در باب هر تحولی، اندیشه های نوین دینی ایجاد کرده یا تفاسیر نوین از خوانش های پیشینی منطبق با روح زمان و مکان ایجاد نماید. چنین جریانی با توجه به ماهیت عملکردی خویش بیشتر جریانی نخبه گرا بوده و کمتر توانسته به نوعی عقلانیت نهادی در سطح جریان های سنتی دست یابد هر چند که در زمینه عقلانیت آگاهی بخش گوی سبقت را از آن ربوده است.

هر دو جریان بیشتر با حفظ اخلاق فردی از اخلاق سیاسی ابا داشته اند و کمتر به سوی آن گرایش داشته اند. اما بوده اند جریان های نوگرایی که تا حدی در خلق عقلانیت نهادی هم کارا عمل کرده اند برای مثال می توان اخوانی های دهه های 1990 و 2000 را در این دسته جای داد. اما چنانکه گفته شد کارکرد اصلی این جریان اندیشه سازی دینی و تولید متن مدرن دینی است و چنانکه از این دال مرکزی خویش با وجود بهره مند بودن از نهادهای اجتماعی گسترده و فعال یا داشتن قدرت سیاسی، فاصله بگیرد به همان اندازه نوگرایی آن هم مخدوش می گردد. خود این جریان دارای دو تقسم بندی محافظه کار و مدرن است که جریان مدرن نماینده اصلی اندیشه سازی دینی محسوب می گردد اما جریان محافظه کار با رویکرد غالب به سوی کادرسازی اجتماعی و عقلانیت نهادی، اهتمام بسیار محدودی به اندیشه ورزی دینی از خود نشان می دهد.

تمرکز اصلی ما هم در مناطق کردنشین بر همین جریان یا جریانهایی است که با این عنوان شناخته می شوند و مکتب قرآن و جمعیت دعوت و اصلاح را  می توان بارزترین مصادیق این جریان ها دانست. در ادامه به این مبحث باز خواهم گشت. شاید بتوان جریان اکثریت مکتب قرآن را نزدیکترین جریان به نوگرایان محافظه کار دانست هر چند که جمعیت دعوت و اصلاح را هم در بعضی اصول فکری می توان به این گروه نزدیک دانست اما در عین حال گرایش به قدرت ورزی، جمعیت دعوت و اصلاح را از نوگرایی محافظه کار دور می کند و جریان اقلیت مکتب قرآن هم به همین دلایل یک چهره دوگانه نوگرای محافظه کار و اخوانی مدرن دارد.

اما جریان سوم جریان بنیادگرای است. آنچه که در این تقسیم بندی به عنوان جریان های بنیادگرا شناخته می شوند هر نوع جریانی است که درصدد کسب قدرت سیاسی و ایجاد حکومت اسلامی است. در واقع فراتر از خلق جامعه اسلامی یا اندیشه اسلامی، بنیادگراها به ایجاد حکومت دینی به عنوان اصلی ترین رکن دین اسلام از منظر خویش می نگرند. در میان اهل سنت می توان دو گروه غالب بنیادگرا را مشخص ساخت گروه اول سلفی ها هستند و گروه دوم را می توان متعلق به اخوانی ها دانست. آنچه از اخوان مدنظر ماست اخوانی بوده که کارکردهایش توسط حسن بنا بیان شده و در دهه 50 و 60 میلادی ارتقا یافته و هر چند در دهه 90 و 2000 عملکردهایی چون گروه های نوگرا از خود بروز داده است اما کشش فعال این جریان به سوی قدرت سیاسی در دهه 80 ،90 و 2000 به صورت بارزی نشان می دهد که حتی قبل از ظهور مرسی، اخوان یک جریان قدرت ورز و قدرت خواه بوده است. در عین حال تفکرات بنا در باب ایجاد خلافت اسلامی هم گویا و مبرهن است. اما خود اخوان هم یک دست نیست و جریان های محافظه کار و مدرن در درون آن چنانکه اشاره شد دارای تقسیم بندی هستند به نوعی که جریان مدرن با اولویت برای کادرسازی و اندیشه ورزی هدف قدرت خواهی را به تعویق می اندازد و سعی در نزدیکی وافر به جریان های نوگرای محافظه کار و سنتی مدرن دارد اما جریان مجافظه کار با اولویت قرار دادن برای مبارزه سیاسی و کادر سازی، اندیشه ورزی را فراموش می کند. گروهی از نوگرایان کرد و سنی از جمله جمعیت دعوت و اصلاح را می توان در دسته اخوانی های مدرن قرار داد هر چند شاید بتوان بعضی از ویژگی های این جریان را به گروه اقلیت مکتب قرآن هم تعمیم داد.

جریانهای سلفی هم به دو گروه کلان قابل تقسیم اند محافظه کاران و رادیکال ها. جریان محافظه کار هم خود به سه دسته سلفی اصلی، سلفی معتدل و سلفی البانی قابل تقسیم اند. هر چند گرایش به حکومت دینی در همه این سلفی ها بارز است اما عملگرایی آنها بسیار محدود بوده و هر سه جریان در تقابل با مسئله جهاد به شیوه رادیکال ها قرار دارند. بین این سه جریان هم در باب موضوعاتی چون تکفیر، طاغوت و زنان تفاوت هایی وجود دارد که آنها را از هم متمایز می کند.

جریان های رادیکال هم به دو دسته قابل تقسیم اند رادیکال های جهادی و رادیکال های غیر جهادی. رادیکالهای غیر جهادی هر چند تفسیری چون جهادی ها و متمایز از محافظه کاران در باب موضوع جهاد دارند اما در این موضوع که هدف جهاد کیست و زمان جهاد کی است و فرایند جهاد چگونه آغاز شود با رادیکال های جهادی متفاوت هستند. اما خود رادیکال های جهادی هم به دو گروه قابل تقسیم اند این دو گروه را می توان رادیکال های جهادی باز و بسته دانست. مصداق بازها را می توان داعش و مصادیق بسته ها را القاعده پی جویی نمود. این دو گروه هم هر چند در باب زمان جهاد اختلافی ندارند اما در باب نوع دشمن، چگونگی جهاد، نوع حکمرانی، نوع جهاد و مکان جهاد از هم متمایز می گردند. می توان گفت امروزه هم انواع سلفی ها در مناطق کردنشین حضور دارند اما  حجم و وسعت رادیکال ها بسیار گستردتر بوده و در میان رادیکال ها هم گروههای وابسته به القاعده و داعش با غلبه داعش قدرت بیشتری دارند.

 

جریانهای نوگرای کردی و کارکردهای مخدوش شده

اگر بخواهیم به صورتی کوتاه و مختصر جریان های نوگرای کردی را در بعد ماهیتی بررسی کنیم می توانیم بگوییم که جریان مکتب قرآن با ماهیتی ترکیبی از مذهب، ناسیونالیسم و سوسیالیسم دستچین شده جریانی است که هر چند نتوانسته یک ماهیت مستقل به این تفکرات بدهد اما مخلوط هماهنگ از آنها را شکل داده است. این گرایشات با بررسی سخنرانی ها و نوارهای مفتی زاده بارز و مشخص است در واقع رهبر این جریان یعنی احمد مفتی زاده در کارکردهای واقعی یک جریان نوگرای دینی و مدرن سهیم بوده است اضافه بر این با اضافه ساختن ادعاهای ناسیونالیستی کردی و حقوق ملی تاریخی به افکار خویش توانسته فراتر از مدرن بودن، بعدی بومی هم به افکار خویش ببخشد. در واقع او تفسیری از دین ارائه داد که با بدنه اجتماعی مورد خطاب خویش همراستایی و هم ذات پنداری بیشتری داشت. بعد اندیشه سازی دینی در آرای او کاملا مشخص است حتی تفسیری که مفتی زاده از حکومت دینی ارائه می دهد تفسیر محدود از قدرت خواهی و حکومت طلبی دینی است که با افکار شورایی سعی شده انطباق بیشتری با تحولات مدرن در آنها ایجاد شود. اما همین گرایش محدود به قدرت خواهی و ایجاد حکومت اسلامی هم کافی است تا حداقل در نظریه او را به صورت محدودی در بخش کمرنگ بنیادگرایی جای دهد.

در عین حال جریان مکتب قران در زمان مفتی زاده رها از عقلانیت نهادی نبود و کادر سازی و نهاد سازی، جزیی از اولویت های اصلی این جریان محسوب می شد. از این رو اگر بخواهیم افکار موسس مکتب قران را اولویت بندی کنیم می توانیم بگوییم به ترتیب ابعاد اندیشه ورزی دینی، عقلانیت نهادی و حکومت طلبی دینی بر افکار او چیره بوده است از این رو وی بیشتر یک نوگرای مدرن و به طور متوسط یک نوگرای محافظه کار و به صورت بسیار کمرنگ یک بنیادگرای ضعیف بوده است. هر چند چنین ترکیبی او را به اخوانی های مدرن نزدیک می کند اما تاکید مفتی زاده بر بحث ناسیونالیسم و ملی گرایی کردی به وضوح او را از دایره اخوانی ها دور می سازد. البته ذکر این نکته لازم است که توصیه مفتی زاده به طرفدرانش مبنی بر دوری گزیدن از قدرت سیاسی در سال های پایان عمر خویش هر چه بیشتر او را به شمایل یک نوگرای مدرن خالص نزدیک تر ساخت. نوگرایی مدرن و بومی مفتی زاده هر چند قابل احترام است اما برای اخلاف او تبدیل به یک ایدئولوژی شد چنانکه شخصیت پرستی مفرط از مفتی زاده این جریان ها را از کارکردهای اصلی شان تهی ساخت. سلطه افکار مفتی زاده سبب ساز نوعی جمود اندیشه ورزی در جریانی شد که در نهایت به دو شاخه تقسیم گردید و اثرات سوء این شخصیت پرستی در هر دو جریان بارز است.

تلقی افکار مفتی زاده به عنوان متن مطلق، سبب شد تا دروازه اندیشه ورزی دینی در این جریان ها بسته شود هر چند که تفاوت هایی بین آنها وجود دارد. انشعاب در مکتب قرآن اگر چه به طور محدود بر سر توصیه آخر مفتی زاده مبنی بر دوری از سیاست اتفاق افتاد اما به طور غالب رقابتی بر سر قدرت بین اخلاف او بود. جناح اکثریت هر چند از سیاست دوری گزید اما به جای بازگشت به اندیشه ورزی، تبدیل به یک جریان منزوی و کادرساز شد که در حوزه فعالیت خیریه محور اجتماعی محدود ماند این جریان هم دروازه اندیشه ورزی را به طور مطلق بست و هم ناسیونالیسم کردی را به فراموشی سپرد یا آن را به دیگران احاله داد. نمی توان اثری از فعالیت های تاثیر گذار در باب تحولات مدرن و مفاهیم مدرن یا متونی برجسته از این جریان را بعد از مفتی زاده سراغ گرفت. این جریان را با مسامحه می توان در دایره نوگرایان محافظه کار قرار دهیم اما اگر همچنان محدود به اندیشه های مفتی زاده باقی بماند و دست به اندیشه ورزی فعال و به روز نزند و صرفا در جنبه عقلانیت نهادی خود را محدود نماید در نهایت از دایره نوگرایی بیرون خواهد افتاد.

از سوی دیگر جریان اقلیت که وجهه ای فعال تر از جریان اکثریت دارد هم التزامی شدید به افکار مفتی زاده جوان از خود نشان داده و توصیه مفتی زاده پیر را در باب دوری از سیاست نادیده گرفته است. در واقع این جریان با تمرکز بر عقلانیت نهادی (کادرسازی و ایجاد نهادهای موضوعی اجتماعی) و فعالیت محدود در حوزه اندیشه ورزی فراتر از آنها کنش های فعالی از خویش برای سیاست ورزی و قدرت خواهی بروز داده است. این سیاست ورزی به حدی بوده که دو فعالیت دیگر هم تحت تاثیر و زیر سایه آن قرار گرفته اند. این جریان هم در حوزه اندیشه ورزی بسیار ضعیف بوده و کارکرد اصلی خویش را در باب تولید متون و تفاسیر دینی مدرن از دست داده و صرفا در حوزه های مختلف بر همان اراء قدیمی مفتی زاده تکیه زده و باب اجتهاد را بسته است. کادر سازی این جریان از بعد دینی و اجتماعی خارج شده و وجهه ای سیاسی به خود گرفته است. در واقع این جریان با این ویژگی ها، چهره ای ژانوس گونه دارد از یک سو با ابنتاء بر آرای مفتی زاده نوگراست ولی از سوی دیگر سعی داشته وجه سیاسی افکار مفتی زاده را برجسته نماید و همین امر سبب شده تا بعد بنیادگرایی در این جریان بر بعد نوگرایی غلبه پیدا کند. هر چند که نوگرایی این جریان هم بر سیاق پیشین و تاریخ گذشته است و نتوانسته خود را با تفاسیر نوین در تحولات جدید جاگیر نماید.

این جریان با در پیش‌گیری اولویت اخلاق سیاسی بر اخلاق فردی و ارجحیت قدرت طلبی بر اندیشه ورزی با خطر انتقال از نوگرایی محافظه کار به بنیادگرایی محافظه کار اخوانی روبروست.در این راستا کمرنگ شدن وجه بومی این جریان هم با تاثیرپذیری از مدلهای خارجی چون مرسی و اردوغان بارز است.عدم پویایی در ارائه تفاسیر نوین از ناسیونالیسم کردی و مذهب کردی خطری جدیست که هر چه بیشتر این جریان را به مدل‌پذیری خارجی نزدیک می کند.

اما جریان دیگری که در مناطق سنی نشین ایران به صورت عام و مناطق کردنشین به صورت خاص فعال است جمعیت دعوت و اصلاح است. این جریان اساسا بعدی بومی ندارد و تحولات فکری و عملکردی خویش را بر مبنای تحولات اخوان جهانی راهبری می کند. عضویت رهبران این جریان در انجمن های بین المللی وابسته به اخوان به خوبی این گرایش را به رخ می کشد. از این رو بر خلاف مکتب قرآن که جریانی بومی شمرده می شود، جمعیت مزبور یک شاخه از اخوان است که سعی در گسترش ارای این جریان دارد. از اینرو در همین ابتدا باید شائبه غلطی که در باب این جریان وجود دارد را تصحیح نمود و آنها را از زمره نوگرایان خارج کرد. اصولا جریان اصلی اخوان هر چند یک جریان اندیشه ورز هم محسوب می گردد اما پی جویی قدرت و عقلانیت نهادی در این جریان بر حوزه اندیشه ورزی اولویت ویژه دارد.

تحولات اندیشه ورزی در اخوان هم نه در راستای تحول در مفاهیم و جهان بینی دینی منطبق بر تحولات نوین بلکه بر مدار قدرت خواهی و سیاست ورزی روی می دهند. همین موضوع در جمعیت دعوت و اصلاح هم اشکار است. تعویق در اندیشه ورزی یا اندیشه ورزی موقت و ضعیف در راستای ابتکارات سیاسی بر جمعیت مستولی است. جمعیت در خلق متون مدرن دینی یا تفاسیر منطبق با زمان و مکان فعالیت خویش هیچ اثر برجسته ای ندارد. اعضای آن بیشتر تکنوکرات هایی هستند که در پی سهم خواهی سیاسی و اجتماعی بوده و کمتر در تحولات فکری از خود چیزی بروز داده اند. تحولات فکری این جریان منطبق از مدل های بیرونی است و با اقتضائات اجتماع کردی انطباق چندانی ندارد هر چند که چنانکه اشاره شد در هر صورت سیاست محوری و اخلاق سیاسی بر اندیشه ورزی دینی در این جریان به عنوان شاخه ای از اخوان مستولی است. گرایشات ملی گرایانه در این جریان اندک بوده و آنچه هم که بوده بعدی شعاری داشته و با ماهیت اصلی این جریان در تناقض قرار داشته است از این رو در لفافه و یا غیر صریح بیان شده است. در مجموع جمعیت دعوت و اصلاح به دلایل مدل پذیری بیرونی از اخوانیها و فقدان اندیشه ورزی از دایره نوگرایان بیرون اند و بیشتر در حوزه اخوانی های محافظه کار قرار دارند هر چند منطبق با تحولات اخوان اصلی گاهی در سمفونی اخوانی های مدرن هم مشارکت داشته اند. اما حتی زمانی هم که در وادی اندیشه ورزی وارد شده اند به دلیل عدم انطباق اندیشه های بیرونی با محیط اجتماعی و فکری شان، نتوانسته اند در کاربردی سازی این اندیشه های بیرونی موفق باشند.

 

جریانهای اسلامگرای نوگرای کردی و عفرین

چنانکه نشان داده شد جریان های نوگرای کردی دینی با ضعف های ماهیتی عمیق در کارکردهای خویش مواجه اند. همین ضعف ها سبب شده تا آنها در ارائه تفکرات مستقل و همراستا با اجتماع خویش ناکارامد باشند و حتی مواضعی عجیب در باب موضوع عفرین بگیرند. اردوغان و مرسی دو نمونه از جریان هایی به ظاهر جریان های نوگرایی بودند که نوید ایجاد ارائه چهره نوین و متفاوتی از اسلام سیاسی و کارامد را می دادند. مرسی به سبب رویکردهای انحصارگرایانه و ایدئولوژیک به زیر کشیده شد و اردوغان هم از حزب عدالت و توسعه عملگرا و دکترینال دهه 2000 جریانی ایدئولوژیک و انحصارگرا آفرید که در نهایت بر همگان یک الگو را از قدرت گیری چنین جریان ها نشان داد. الگویی که نشان می دهد در نهایت این گونه جریان های به ظاهر نوگرا، لطیف، تکثرگرا و مدرن هم رو به انحصارگرایی و ایدئولوژیک شدن دارند و به قول معروف فقط یکبار می توانیم به آنها رای بدهیم بار دیگر باید یا آنها را به زیر کشیم و یا انحصارشان را تحمل نماییم.

اگر از جریان اکثریت مکتب قرآن به دلیل روحیه غیرسیاسی حاکم بر آن و مواضع مبهم شان درگذریم می توانیم بگوییم دو جریان اقلیت مکتب قران و جمعیت دعوت و اصلاح به شدت از عاشقان مرسی و اردوغان بودند و البته همچنان هستند. مدل های آنها را مدینه فاضله می دانستند و اردوغان را در قامت منجی نوین جهان اسلام می‌دیدند. ضعف ماهیتی هر دو جریان به خصوص در حوزه اندیشه ورزی سبب ساز این عشق یکطرف شده بود. تفکری که چیزی برای ارائه دادن نداشته باشد در نهایت مجبور است در زیر چتر فکری دیگران قرار گیرد و دچار کیش شخصیت پرستی گردد و جز خوبی از یار نبیند. آنها یا از تجربه های مزبور غافلند و یا آنکه  فرایند این تجربه را دوست دارند. نظر مثبت و یا سکوت این جریانها در قبال تجاوز عفرین هم در همین راستا قابل تبیین است.

اندیشه ای که ذهن را بدون وجود یک رویکرد انتقادی تسخیر کرده باشد، ایدئولوژی است که نمی توان بر آن تازید یا ردش کرد از این رو هر گونه اقدام از جانب زعیم آن ایدئولوژی، اقدامی سازنده برای نجات و رهایی محسوب خواهد شد حتی اگر ویژگی های غیرانسانی و غیراخلاقی آن بارز باشد. سکوت در برابر تجاوز عفرین سکوت در برابر تجاوز به ساحت اخلاق فردی است همان چیزی که جریان های ظاهرا نوگرا، انحصارا مدعی آنند. اما روشن است اشتراک این جریان ها با اردوغان در تمایل شدید به اخلاق سیاسی همان عاملی است تا سکوت آنها را در برابر نقض اخلاق فردی توجیه کند.

هدف دفاع ازهیچ جریان سیاسی نیست هدف دفاع از انسانیتی است که مخدوش شده و انسان های دیگر به نام اخلاق سیاسی آن را می افرینند و گروهی دیگر با تمسک به این علم زیر آن سینه می زنند یا در بهترین حال  سکوت را پیشه خود می سازند. اردوغان در واقع یک شخص نیست یک جریان است که نمودهایش در هر جایی از جهان اسلام وجود دارد. اسلامگرایان به ظاهر نوگرای کرد بدانند که از زمانی که ساحت اندیشه را رها کردید و در دام ایدئولوژی پدرشاه های نوین افتادید و رو به سوی حوزه سیاست نهادید از همان زمان هم از دایره نوگرایی برون فتادید. بازگشت به حوزه اندیشه ورزی بومی متن محور، اخلاق فردی و دوری از مدل پذیری خارجی الزامی حیاتی برای شما و جریان متبوع تان است تا بتوانید با ارائه تفکر مستقل دینی راه مختص خود را در پیش گیرید راهی که برمدار گفتمان اخلاق و به قول هابرمارس یادگیری اخلاقی –عملی است و در نهایت به حیات پویای اجتماع و مذهب شما یاری رساند.

اردوغان اگر از پنجره اخلاق سیاسی به جهان می نگرد، می تواند بگوید الزامات حاکم بر عملکرد یک دولتمرد را بروز می دهد اما شما که نه دولتمردید و نه تبعه ترکیه تا ندای منافع ملی را درتقابل با کردها سر دهید، پس چرا چنین منفعل و پنهان گونه در باب عفرین موضع می گیرید؟ شما مگر به قول خود همان هم زبانان اخلاق مدار، دین مدار و مدعی مظلومان عفرین نیستید پس اگر در دفاع از آنها سلاح بر دوش نمی گیرید یا در گفتار حمایتشان نمی کنید حداقل برای دشمنانشان خطابه تمجید و بیانیه حمایت نخوانید. باشد بار دیگر بر شناسنامه خود نگاهی افکنید تا بدانید در کدام جغرافیا ایستاده اید و انچه می نویسید برای چیست و برای کیست؟ باشد که عفرین سرآغاز بازاندیشی در نوگرایان دینی کرد باشد تا بار دیگر به حوزه اندیشه ورزی بومی و مستقل، فارغ از مدل پذیری بیرونی و مدار اخلاق فردی رها از اخلاق سیاسی بازگردند. می دانم نگاه آنها به عفرین انتخاب آنان نیست بلکه الزامی است که متاثر از ساختارهای فکری حاکم بر آنها عارض شده است ساختارهایی که منجمد، مکرر و ثابت اند و از پویایی های درونی و تفکرورزانه فاصله گرفته اند .ساختارهایی که ازادی و برابری را در محدوده تنگ ایدئولوژیک تعریف کرده و هر آنچه خارج از این دایره تنگ قرار گیرد بیگانه ای بیش شمرده نمی شود. شما تفکری محترم دارید قدر این فکر تاریخی انباشته شده را بدانید و با اختلاط با پدرشاه های نوین دینی چون اردوغان، حیات اجتماعی خویش را مخدوش نسازید و درباب انتقاد از عملیات شاخه نامیمون زیتون و جنگ و تجاوز عفرین کلی گویی نکنید و موضعی شفاف؛ صریح، اخلاقی و فارغ از ملاحظات سیاسی بگیرید تا دین خود را حداقل در گفتار به جان، خون و شرافت کودکان، زنان و مردان مقاوم عفرین ادا کرده باشید تا شاید بدانیم که بومی و متن محورید و بر موج انتظارات واقعی اجتماعی خویش سوار بوده و بیان کننده واقعی آلام،دردها و خواست های این اجتماع  هستید.

 

سیامک بهرامی، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه و عضو شورای نویسندگان فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
فاروق
| |
2018-03-21 22:47:46
سلام واحترام
متن بیشتر برای محیطیآکادمیک نوشته شده بود در انتها نتیجه گیری وتوصیه ای بسیار سریع رخ داده بود.
هرچند دلیل موثقی وجود ندارد که اکنون بعداز خواندن متن شما کدام حرکت را چگونه حرکتی بنامیم...
آغازی خوب وپایانی با عجله4
آخرین اخبار