جنگ و حقوق بین الملل از دیدگاه هگل | فراتاب
کد خبر: 7406
تاریخ انتشار: 29 بهمن 1396 - 00:30
دیوید دوکت
جنگ در کنار فاجعه انسانی، بیماری و... محدودیت و آسیب پذیری و اوج زوال پذیریِ وجود انسانی را برجسته می کند و سلامتی دولت را در بوته آزمایش قرار می دهد. هگل تحقیقاً ایده آل «صلح ابدی» ـ که کانت از آن دفاع کرده است ـ را به مثابه هدفی واقعی که انسان می تواند

فراتاب- گروه اندیشه: جنگ و حقوق بین الملل از دیدگاه هگل

الف) حاکمیت رویاروی دولت های بیگانه
تداخل اراده ی کلّی و اراده ی جزیی از خلال دستگاه پیچیده ای از میانجی گری های سیاسی، چیزی است که خودآگاهیِ (self-consciousness) دولت-ملت را می سازد؛ خودآگاهی ای که به مثابه تمامیت انداموار (اندام های داخلیِ متمایز و مرتبطِ برهم تأثیرگذار) یا فرد عینی (concrete individual)، مورد توجه است.
بر اساس تلقی هگل، جنگ یک «برهه ی اخلاقی» (ethical moment) در زیست دولت-ملت است و بنابراین نه رخدادی غیرمترقبه است و نه شر ذاتی. از آنجا که هیچ قدرت جهانی ای در کار نیست که بر دولت-ملت ها حکمرانی کند و از آنجا که این موجودیت ها در راستای حفاظت از وجود و حاکمیت خود قرار دارند، تضادهایی که به جنگ منتهی می شوند اجتناب ناپذیرند. همچنین دفاع از ملت، وظیفه ای اخلاقی است و آزمون نهاییِ میهن پرستی، جنگ است. «فداکاریِ به سود فردیت دولت، پیوند ذاتی بین دولت و تمام اعضای آن بوده و نتیجتاً وظیفه ای جهانشمول است» (عناصر فلسفه ی حق، بند325) .
افراد، در جریان فداکاری برای دولت، شجاعت خود را اثبات می کنند که مستلزم فراروی از توجه به منافع خودخواهانه و وجود مادّی محض است. «ارزش ذاتی شجاعت به مثابه گرایشی از ذهن، در هدفِ حقیقیِ مطلق و نهایی، یعنی در حاکمیت دولت یافت می شود. کارکرد شجاعت، عملی کردن این هدف نهایی است و وسیله ی رسیدن به این هدف، همانا فداکردن واقعیت شخصی است» (عناصر فلسفه ی حق، بند328) .
به علاوه، جنگ در کنار فاجعه ی انسانی، بیماری و... محدودیت و آسیب پذیری و اوج زوال پذیریِ وجود انسانی را برجسته می کند و سلامتی دولت را در بوته ی آزمایش قرار می دهد. هگل تحقیقاً ایده آل «صلح ابدی» (perpetual peace)ـ که کانت از آن دفاع کرده است ـ را به مثابه هدفی واقعی که انسان می تواند در راستای آن بکوشد، مورد توجه قرار نمی دهد. نه تنها حاکمیت هر دولتی قانوناً غیرقابل اسقاط است، بلکه هر اتحاد یا هم پیمانیِ دولت ها نیز برخلاف منافع سایر دولت هاست.
ب) حقوق بین الملل
«حقوق بین الملل از روابط بین دولت های مستقل نشأت می گیرد. به همین دلیل است که آنچه در حقوق بین الملل، مطلق به شمار می آید، شکل نوعی تعهد را حفظ می کند؛ چراکه حقوق بین الملل عملاً متکی بر اراده های مختلفی است که هرکدامشان، حاکمیت هستند» (عناصر فلسفه ی حق، بند330).
دولت ها اشخاصِ منزویِ داخلِ جامعه ی مدنی نیستند که ـ در بافتار به هم وابستگیِ جهانی ـ در پی منافع شخصی شان باشند، بلکه دولت ها موجودیت های کاملاً خودمختارند که هیچ ارتباطی از حقوق خصوصی یا اصول اخلاقی بین آنها نیست. هرچند از آنجا که دولت نمی تواند از داشتن روابط با سایر دولت ها خلاص شود، می بایست دستکم حدی از به رسمیت شناختن هر دولت از جانب سایر دولت ها در کار باشد. حقوق بین الملل تجویز می کند که معاهدات بین دولت ها باید محفوظ باشند؛ اما این شرط جهانشمول، انتزاعی باقی می ماند؛ زیرا این، حاکمیت هر دولت است که اصل راهنمای آن است و بنابراین، دولت ها من حیث ارتباط با هم، تا به این حد، در یک وضع طبیعی (state of nature) قرار دارند. وضع طبیعی در معنای هابزی یعنی حقوق طبیعی برای بقای شخص در کار است در حالیکه هیچ وظیفه ی طبیعی ای نسبت به دیگران در کار نیست.
«حقوق دولت ها فقط ذیل اراده های خاص آنها محقق می شود و نه ذیل یک اراده ی جهانی که به مدد قدرت های استوار بر قانون اساسی، فراتر از دولت هاست. نتیجتاً این شرط جهانشمولِ حقوق بین الملل، تحقیقاً از تعهد فراتر نمی رود و آنچه که عملاً رخ می دهد این است که روابط بین المللیِ مطابق با معاهده، در پی انفصال این روابط، تغییر می کنند» (عناصر فلسفه ی حق، بند333) .
پس مشخصاً اگر دولت ها درصدد مخالفت با سرشت معاهدات خود برآیند و هیچ توافق قابل پذیرشی برای هریک از طرفین در کار نباشد، جنگ مشکلات را به شکل نهایی حل و فصل خواهد کرد. دولت ها سعادت خود را بالاترین قانونِ حاکم بر روابط خود با سایرین می دانند؛ هرچند ادعای دولت در به رسمیت شناختن این سعادت کاملا متفاوت با مدعیات سعادت شخص در جامعه ی مدنی است. «دولت ـ این ذات اخلاقی ـ وجود معیّن خویش را دارد؛ یعنی حقوقِ دولت مستقیماً در چیزی واقعی تجسم یافته است... و اصلِ راهنمای کردار و رفتار دولت، فقط می تواند این وجود عینی باشد و نه یکی از انبوه اندیشه های جهان شمولی که به مثابه فرامین اخلاقی پیشنهاد شده اند» (عناصر فلسفه ی حق، بند337).


نویسنده: دیوید دوکت (David Duquette) استاد فلسفه ی نوربرت کالج ایالت ویسکانسین، عضو انجمن هگل آمریکا و عضو بخش آمریکایی انجمن جهانی فلسفه ی حقوق و فلسفه ی اجتماعی


بازگردان به فارسی: عدنان فلّاحی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار