فراتاب - گروه اندیشه: دایی جان ناپلئون به چند دلیل کتاب مهمی است؛ طنزی پرمعناست در رد و نقد برخی خصایل فرهنگی ایرانی و همچنین طنزی گزنده است در واکاوی ریشههای سیاسی «توهم توطئه» که بحثی است دیرپا در زمینهی مطالعاتی بسیاری از قدما و متأخرین. اما جز این دلایل، میتوان دلیل مهم دیگری یافت که بر اهمیت این کتاب در تاریخ ادبی ما میافزاید و آن کاوش در مبانی تصور و تخیل است که از کلیدیترین مفاهیم هویتبخش برای هر جماعتی است؛ از همین رو میتوان بحث را از همین جا پی گرفت و به مبانی هویتبخش و انسجام دهندهی تخیل در کتاب پزشکزاد ارجاعات فراوان داد. برای فهم بهتر کتاب پزشکزاد تعاریفی قراردادی از تخیل و تصور لازم است از همین رو میتوان گفت که نجوایی درون ذهنی و غیرواقعی که همراه تجسم باشد، تخیل نام دارد و تصور عبارت است از صورت حاصله از شی در ذهن.
فصل اول کتاب دایی جان ناپلئون در خدمت تخیل است؛ خانوادهای که از خاندانی اشرافی نیست با تاریخی تخیلی و برساخته خود را آریستوکرات و اشرافی معرفی میکند. دایی جان ناپلئون، دایی جان سرهنگ و پوری که خانواده وی را نابغه به شمار می آورند همه القابی برساخته دارند و تاریخچهای تخیلی. منشأ دشمنی آقاجان، پدر راوی داستان، با دایی جان ناپلئون نیز از همین تخیل است؛ اختلاف از آنجایی شروع میشود که تعقل در ذیل تخیل قرار میگیرد و حاضر به پذیرش واقعیت اجتماعی نیست. اما قسمت دوم داستان یکسره در وصف تصور است آنجا که دایی جان روزگار و شخصیت خود را یکسر با روزگار و شخصیت ناپلئون قیاس میگیرد کتاب شخصیتها را از مرز تخیل به مرز تصور پرتاب میکند. تصور اساسا زمانپریش است به این معنا که قیاس در ذهن به مثابهی عملی فارغ از زمان است، عمل جاودانه یا به قول بنیامین در «زمانی مسیحایی واقع بودن»، گذشته و حال و آینده را در چرخهای پنداشتن. تخیل اما اگر به اختلاف دامن میزند، تصور به جنون میکشد و همه چیز از همین جنونِ تصور شروع میشود.
نکتهی کلیدی کتاب پزشکزاد در ضد خیال بودن کتاب است، در خیالی که نمیگذارد اختلافها سر از مرز جنون در آورند و ضد خیال بودن را از ابتدای کتاب با خلق راوی آغاز میکند. رمان خود منشأ تصور است چرا که از تأثیر شخصیتهایی برهم سخن میگوید که یا یکدیگر را نمیشناسند و یا از اعمال یکدیگر بیخبرند پس خواننده تنها کسی است که هم تمام شخصیتها را میشناسد و هم نهایتا بر تأثیر متقابل شخصیتها بر یکدیگر آگاهی مییابد؛ اما در کتاب پزشکزاد تصور خواننده محدود شده است خواننده همان چیزی را میداند که راوی کتاب برایش روایت کرده است. راوی از تمام نقشهها مطلع میشود، در تمامی گفت و شنودها حضور دارد و نهایتا همان کسی است که داستان را مینویسد. در واقع از فیلتر نگاه راوی است که خواننده آگاهی مییابد اما از تصور باز میماند. راوی کتاب تعمدا اسمی ندارد تا خواننده بتواند خود را در بستری از وقایع جانشین وی کند؛ کار پزشکزاد وقایع نگاری به جای داستانگویی است تا بر تصورات خواننده لگام بزند.
به نظر میرسد شخصیت اصلی کتاب نه دایی جان یا راوی، که اسدالله میرزاست. بنیامین معتقد است جانشین زمان مسیحایی زمان یکنواخت و تهی است؛ زمانی که نه بر بازگشت ابدی که بر فرایند «در این اثنا بودن» تاکید میکند. اسدالله میرزا بر خلاف دیگر شخصیتهای کتاب در این اثنا سیر میکند. کامجو و لذت طلب است اما تنها کسی است که در رمان پزشکزاد از تعقل و تخیل بهرهی متوازن دارد. با تعقل نقشه میکشد اما با تخیل ناپلئون را برای دایی جان از دنیا بریده احضار میکند. اسدالله میرزا تخیل را در ذیل عقل قرار میدهد تا از فرو رفتن در کام تصور برحذر باشد. اسدالله میرزا باید پر از عادات ناپسند باشد تا قهرمان تیپیک نشود تا داستان ضدتصور بماند، تا خواننده تصور رسیدن قهرمانی دیگر نکند، کتاب پزشکزاد قهرمان ندارد، اساسا کتابی از این دست از نفس قهرمان تهی است. هدف پزشکزاد رجوع به یک فرایند معقول برای گریز از تاریخ جنون است. جنون انتقام، جنون زمانپریش کسی دیگر بودن، جنون حرص و ولعِ از اینجا فراتر رفتن. جماعتی که پزشکزاد خلق کرده است همان مردم اطراف اویند، خلقی که مشکلاتش را در تصورات آرمانیاش حل و فصل میکند و نهایتا در جنونِ افتخاری پوشالین میمیرد. کتاب پزشکزاد کتاب تاریخ است.
مهدی سبز، کارشناس ارشد علوم سیاسی و عضو هیئت تحریریه فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است