عراق و اقلیم کردستان؛ راه حل برون رفت از بحران: دیالکتیک نظم و عدالت | فراتاب
کد خبر: 6626
تاریخ انتشار: 2 مهر 1396 - 00:35
دکتر سیامک بهرامی

 

فراتاب - گروه بین الملل: موضع گیرها و خطابه های مختلفی در چند ماه اخیر از جانب مخالفین و موافقین رفراندم به صورت رسمی و غیررسمی،پنهان و آشکارا ارائه شده است.همچنین تحلیلگران مختلف از زوایای گوناگون این رویداد را مورد نقد و بررسی قرار داده اند.تحلیل حاضر هم  سعی دارد در حد توان خویش با بیطرفی به تحلیل این رویداد بپردازد.اما شاید تفاوت این تحلیل با تحلیلهای پیشین آن است که نه موافق رفراندوم است و نه مخالف آن،نه بر طبل مخالفین می کوبد و نه بر سرنای موافقین،بلکه نگارنده هر دو موضع مخالف و موافق را می پذیرد .در واقع سعی می کند از پنجره نظری هر دو جریان و پیش فرض های نظری آنان مواضع اشان را تحلیل کند.هر چند که در نهایت از یک مدل نظری برای برون رفت از بحران سخن گفته شده است که در آن سعی شده در یک چارچوب دیالکتیکی مواضع مخالفین و موافقین مد نظر قرار گیرد.

 زمانی که پیش فرض های نظری را  قبول کنیم می توانیم به هر دو گروه در تبیین مواضعشان مشروعیت ببخشیم.در واقع آنان با انگاره های نظری خویش، واقعیت را مطابق با خواسته های خود نه تنها تبیین می کنند بلکه ایجاد هم می نمایند. اصولا واقعیت اگر نگوییم متکی بر انگاره های نظری ایجاد می شود قطعا بر مبنای آن معنا می یابد. در باب موضوع رفراندم در اقلیم و پیامد آن یعنی استقلال کردهای عراق هم  باید از دو گروه نظری عمده سخن گفت: واقع گرایان هابزی و انقلابی گرایان کانتی. این دو گروه دو سر طیف موافق و مخالف را تشکیل می دهند. گروهی نظم محور و حامی حفظ وضعیت موجود که  با اتکا بر مفهوم قدرت و توازن، رفراندم و استقلال خواهی را خلاف جریان غالب سیاست قدرت و عناصر اصلی آن چه در سطح منطقه ای و چه در سطح بین المللی می دانند. واقع گرایان هابزی قدرت را تعیین کننده سیاست و روند دانسته و از نوعی عقلانیت مطلق یا استراتژیک در خوشبینانه ترین حالت و یا عقلانیت بهینه در وضعیت حداقلی تبعیت می کنند.

این گروه در نهایت بر مدلهای تصمیم گیری استراتژیک و فزاینده در سیاست خارجی تاکید می ورزند و با توجه به شرایط موجود، رویکرد اقلیم برای ایجاد رفراندوم را  با مدلهای عقلانی و تصمیم گیری مورد نظر خویش هماهنگ نمی بینند زیرا منافعشان در این شرایط مورد هجمه قرار می گیرد و بهترین گزینه یا بهترین ممکن ها برای آنها از نظرشان اتفاق نخواهد افتاد. مخالفین رفراندوم که در این دسته جای می گیرند می توانند هم شامل بازیگران رسمی و غیررسمی در میان کردهای عراق و خارج از آنها باشند. این بازیگران شرایطی را که در آن  حداکثر منافع یا بهترین منافع ممکن برایشان ایجاد نشود، بر نمی تابند. حرکت بر مبنای الگوهای پیشین و حفظ چارچوبهای متصلب سابق در چارچوب وضعیت قدرت موجود برای این گروه وحی منزل محسوب می گردد. وضعیت قدرت و نظم مبتنی بر قدرت دالهای مرکزی این جریان است که در قالب آنها حفظ مرزها،دفاع از حاکمیتهای موجود و عدم مداخله در فرایندهای رسمی نهادینه شده، هنجارهای حداقلی و مقدس شمرده می شوند که غیر قابل تخطی هستند.

اما گروه دوم که رمانتیکهای استقلال گرا شمرده می شوند با تمایلات آرمان گرایانه از نوعی حق اخلاقی و عدالت محور در محیط بین المللی دفاع می کنند. البته ذکر این نکته لازم است که کانتی ها در روابط بین المللی بیشتر از حقوق فردی، همبستگی بشری و رهایی نوع بشر سخن می گویند اما کردهای آرمانگرا و طرفداران آنها  از حق تعین سرنوشت ملتها سخن سر می دهند. در واقع هر چند سطح تحلیل در اینجا مقداری متفاوت است اما از اصول همسانی در هر دو گرایش تبعیت می شود. گروه دوم بر خلاف گروه اول که مدعی هست های مبتنی بر قدرت هستند از نوعی باید اخلاقی سخن می رانند. عدالت گرایان کانتی با رویکرد کاملا هنجارگرا و فراتر از چارچوب های نظم موجود و نوع توازن قدرت موجود، با روحیه ای انقلابی از تغییر وضعیت موجود سخن می گویند.

همانند نظم گرایان،عدالت گراها هم از نوعی عقلانیت مطلق به صورت حداکثر و عقلانیت بهینه به صورت حداقلی پیروی می کنند. یعنی این گروه هم برای ملت خویش به دنبال بهترین گزینه یا بهترین ممکن برای ملت مورد ادعای خویش هستند با این تفاوت که  برای عدالت گراها بر خلاف نظم گرایان این نوع عقلانیت یک باید محسوب می گردد که فراتر از چارچوب های قدرت و نظم موجود باید ایجاد گردد. در حالی که نظم گرایان پی جویی این نوع عقلانیت را منطبق با شرایط قدرت موجود دانسته و آن را نوع هست واقعی می دانند. عدالت گرایان بر توزیع مطلوب، برابری، همبستگی و حتی برادری تاکید دارند و در این مسیر آرمان اخلاقی خویش را فراتر از مرزهای سیاست قدرت و بدون توجه به آن پی گیری می کنند. مرزهای سورئال در فراتر از وضعیت موجود در نوعی از استقلال خواهی و دولت گرایی برای این جریان محدود خواهد شد.

هر کس که بتواند این مرز را بشکند در فرهنگ این رمانتیکها به قهرمان ملی تبدیل می گردد. دولت گرایی تاریخی و ناکام کردها در خاورمیانه هم سبب ساز نوعی از بنیان نظری عدالت محور و کانتی در میان اکثریت کردهایی شده که از زمانهای دور با رویای استقلال و دولت کردی زیسته اند و نشانهای این بنیاد نظری بیش از هر چیز در سرخی کوههای بلند کردستان و تاریخی آورگی،رنج و انفال کردها نمایان است.در چنین فضایی است که متکی بر نوعی تصمیم گیری مبتنی بر بینش فوق العاده که از سوی رهبران فره وشی گرفته می شود هر گاه روزنه امیدی برای استقلال و دولت شدن کردها ایجاد شده این رهبران در اعلام آن تاخیر نکرده اند.جامعه توده ای کردستان هم به شدت شیفته این نوع از تصمیمات باشکوه و رمانتیک است تا جایی که کلام رهبران کاریزما به سطح کلام حق و اصلی جزم ارتقا می یابد که تخطی از آن خیانت به ارمانی مقدس شمرده می شود.این رویای شیرین کردها و تصمیم سترگ رهبرانشان حتی اگر پیامدهای سنگین داشته باشد و بهشتی کوتاه مدت باشد باز هم برای کردها قابل احترام است.تاریخ کردها و احترام صادقانه به حکومتهای کم دوام پیشین و رهبران فقیدشان گواه روشن این آرمانگرایی در روح کردی است. عدالت گرایی به دور از نظم محوری همیشه قاتل جان و زندگی کردها بوده است و تاریخ مملو از کردهایی است که به نام عدالت و به دور از تفکر تعدیل یافته رهبرانشان قربانی شده اند.

تجزیه و تحلیل این دو گروه نشان می دهد که مخالفتها و موافقتها با استقلال یا عدم استقلال کردها ریشه در بنیادهای نظری دارد که ناخودگاه واقعیتهای زندگی ما را خلق می کنند یا معنا می بخشند.از اینرو توجه به پیش فرض های نظری برای رقم زدن برگهای تاریخ،مهم و حیاتی است.چنانکه با پیش فرضهای نظری یکسان به مواجه با یک موضوع برویم حوادث یکسانی هم برای ما تکرار خواهد شد.مخالفت نظم گراها با رفراندوم اقلیم در همان چارچوبهای نظری سابق اتفاق می افتد و قطعا به تکرار همان وضعیتهای پیشین ختم خواهد شد و نتیجه عدم حل مسئله کردی در فضای سرزمینی خاورمیانه و درگیری کشورهای مختلف با یک بحران دائمی امنیتی است. حرکت آرمان خواهانه عدالت گرایان هم به تکرار نمایش های تراژیک تاریخی برای کردها منجر خواهد شد.

پس در نهایت باید به دنبال یک مدل رضایتبخش و مختلط و یک عقلانیت بسنده بود تا بتوان برای حل یک بحران تاریخی راه حل ارائه داد به گونه ای که برای طرفین بازی پیامد برد-برد ایجاد گردد.برای اینکار پیش از هر چیز باید انگاره های نظری خویش را تغییر دهیم.نه نظم محور صرف باشیم و نه عدالت گرای مطلق بلکه با نوعی از عقل گرایی گرسیوسی به پیشواز بحران و مدیریت آن برویم.هم به نظم موجود توجه کنیم و هم اصول آرمانی خویش را در نظر داشته باشیم.در واقع باید به دنبال دیالکتیک نظم و عدالت باشیم این دو مفهوم اگر چه در ظاهر ضد یکدیگرند اما برای حل یک بحران به ارتباط  تکوینی آنها نیازمندیم.نظم رضایتبخش به مفهوم عدالت نیازمند است و عدالت تعدیل شده به توجه به نظم موجود نیاز وافر دارد. وگرنه نه نظم گرایان به  منافع خویش خواهند رسید و نه عدالت گرایان به آرمانهای تاریخی خود تحقق خواهند بخشید.

به نظر نگارنده تداوم بحران در خاورمیانه به صورت کلی و بحران کردی به صورت اخص رویکر یکجانبه طرفین بازی با انگارهای ذهنی نظم محور و عدالت گرا بوده است و تا زمانی که این دیالکتیک حیاتی را در نظر نگیریم بحران کردی هم ادامه خواهد یافت که به منفعت هیچ کدام از طرفین بازی نیست.نظم گرایان در بحران ظهور یافته اخیر صرفا یک رویکرد سلبی  داشته اند که در طول تاریخ بارها آن را اظهار کرده و به صورت عملی به کار برده اند اما نتیجه چه بوده است؟مسئله کرد در کجا حل شده است و به نتیجه رسیده است؟؟از سوی دیگر آرمانگرایی انقلابی کجا و کی توانسته است کردها را به رویاهای خود برساند؟ جز آنکه تکرار تراژدی انسانی –کردی نتیجه محض این رویکرد بوده است.

بسیاری از نخبگان کردی در عراق با تاریخ ایران آشنایی دارند و مصدق را می شناسند.کسی که او هم بدون توجه به نظم و سیاست قدرت در روابط بین الملل قربانی آرمانگرایی و عدالت محوری خویش شد.او که الگوهای نظم موجود و هنجارهای آن را نادیده گرفته بود در نهایت توسط همان الگوها به زیر کشیده شد.مصدق که می توانست با پذیرش پیشنهادهای چرچیل-ترومن یا پیشنهاد بانک جهانی به بسیاری از خواسته های خود دست یابد و در عین حال با نظم غالب هم کنار بیاید،با رد همه این شرایط و بی توجهی به سیاست قدرت، همه قدرتها را در مقابل خویش قرار داد و در نهایت همان قدرتها او را به زیر کشیدند.او حتی موازنه قدرت در سطح داخلی و الگوهای نظم داخلی را هم به چالش طلبید و با برگزاری رفراندمی در تابستان 1332 مبنی بر انحلال مجلس و ابقای دولت،متحدین سابق و یاران دیروز خویش را هم در مقابل خویش قرار داد و به جبهه مخالف فراری داد.

مصدق یک نمونه تاریخی بارز برای بارزانی است تا بداند نمی تواند با الگوهای نظم در محیط منطقه ای و بین المللی به چالش برخیزد.مصدق با اقدامات آرمانگرایانه خویش نه تنها ابزار سقوط خود را مهیا ساخت بلکه دموکراسی نیم بند و تازه شکفته شده در ایران را هم نابود کرد و جامعه را به دورانی از استبداد نوین هدایت کرد بدون آنکه در نهایت موضوع نفت هم حل شود.بارزانی و نزدیکان او باید بیاموزند که در هر دو عرصه داخلی و بین المللی شرایط مصدق را دارند و آرمانگرایی او در نهایت می تواند نه تنها او را به زیر بکشد بلکه جامعه کردی را هم به وضعیتی شاید بدتر از سابق رهنمون سازد.اما راهکار چیست؟

چنانکه گفته شد تغییر انگاره های نظری شکل دهنده یا معنا دهنده به واقعیت می تواند بسیار تاثیر گذار باشد.این تغییر باید از هر دو سو اعمال شود.راه حل میانه عقل گرایی گرسیوسی پیشنهاد این نوشتار است.راه حلی که به دیالکتیک نظم و عدالت نظر دارد.نظم محورها باید بدانند که شرایط سیستمیک تغییر کرده و وضعیت نوینی در خاورمیانه ایجاد شده است و عدالت گراها باید بپذیرند که همچنان الگوهایی از نظم (اما متفاوت)در فضای سیستمیک  وجود دارد.هر دو طرف باید قبول کنند که از عقلانیت مطلق فاصله بگیرند و به نوعی عقلانیت محصور(بسندگی) یا عقلانیت مختلط(بهینه پارتویی) اقتدا کنند.همچنین هر دو طرف باید به مدلهای تصمیم گیری رضایتبخش یا مختلط در پیگیری منافع خویش رهنمون شوند.این تغییرات از اقتضائات مدل گرسیوسی است. اما در شرایط عملی نمود این تغییرات چیست؟

مخالفین باید از رویکردهای سلبی صرف دوری گزینند و به رویکردهای سیاسی رضایتبخش مانند پایمردی،میانجیگری یا ایجاد کمیسیون سازش روی آورند.آنها دیگر نباید با تاکید بر نظم موجود و فرسوده  حال حاضر دچار نوعی دیگر از آرمانگرایی شوند بلکه با رویکردهای سازنده، طرحهایی رسمی برای حل بحران که منافع طرف دیگر هم در آن منظور شده است،ارائه دهند.کردها هم باید از وضعیت آرمانخواهانه موجود فاصله بگیرند و به طرحهای ارائه شده فکر کنند.قرار نیست در این طرحها همه منافع آنان منظور شود آنها باید یاد بگیرند در شرایط بحرانی خاورمیانه به اصل بسندگی قانع باشند و در عمل به آنچه برای آنان ابتدائا ممکن است بسنده کنند.

در عین حال حرکت آنان باید به نوعی باشد که همه اعضا و طرفین از نتایج بازی بهره مند گردند و منافع حیاتی دیگران تهدید نشود.در غیر این صورت آنها از طرفا قدرتها موجود به سوی بحرانهای بیشتری کشیده خواهند شد.توجه به طرحهایی که از سوی قدرتهای منطقه ای یا بین المللی و یا نهادهای بین المللی ارائه می گردد می تواند مشروعیت لازم را به وضعیت موجود کردها بدهد و آنها را در حرکتهای بعدی یاری دهد.توجه به یک حرکت تدریجی، مشروع و مبتنی بر الگوهای نظم و آرمانهای تاریخی به صورت همزمان بهترین گزینه برای تصمیم گیری کردهاست.

رفراندمی که باعث شود الگوهای نظری نظم محور بیش از پیش بازتولید گردد کمکی به کردها نخواهد کرد حتی اگر دولتی هم تاسیس شود در حالی که الگوهای نظم غالب آن را نپذیرد چیزی به توان کردها نخواهد افزود بلکه حتی فشارها و بحرانها را در دو وجه داخلی و بیرونی بیشتر خواهد کرد.کردها باید با حفظ اصول خود،هنجارهای بین المللی را محترم شمارند و گرنه به یک بازیگر نامتجانس و ضعیف تبدیل خواهند شد.

در شرایط حاضر و با توجه به شرایط سیستمیک پیشنهاد نگارنده آن است که کردها بیش از ایجاد دولت در شرایط حاضر به ایجاد نوعی نوین از حکمرانی فکر کنند که هم ایجاد کننده یک مدل منطبق با هنجارهای موجد باشد،آلترناتیوی برای حکمرانی در این منطقه اشوب زده ارائه کند ،به رفا بیشتر مردم کرد کمک نماید و در نهایت به اعتلای وضعیت موجود خویش به لحاظ کمی و کیفی  بدون ایجاد تعارض با دیگران یاری رسانند.در باب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هم پیشنهاد نگارند کمک به ارائه طرحی برای حل معتدل بحران و اجتناب از رویکرد سلبی و تهدید کردها است.

ظاهرا در بحران موجود ایران نقش یک متحد طبیعی را برای سایرین بازی می کند بدین معنی که در حالی که ایران کمترین اسیب را از این وضعیت می خورد خود را بیش از دیگران در صف مقدم مخالفت با کردها قرار داده و در واقع منافع سایرین را تامین می کند بدون انکه سایرین بدین اندازه برای حفظ منافع خویش تلاش کنند.

دستگاه سیاست خارجی ایران باید سعی کند در ارائه مدلی برای حل بحران پیش قدم بوده و نقشی سازنده را ایفا نماید.این امر نه تنها به افزایش پرستیژ جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری قدرتمند و سازنده کمک خواهد کرد بلکه نفوذ این بازیگر را هم در میان کردها افزایش خواهد داد. مدل گرسیوسی هم نظم را در نظر دارد و هم عدالت را و در این میان بیش از سایر مدل های نظری بر اهمیت هنجارهای پویای بین المللی و نقش نهادهای بیم المللی تاکید دارد. از انجایی که سطح تحلیل اصلی در این مدل همچنان دولت است اما این دولت فارغ از نهادهای بین المللی نیست و متاثر از هنجارهای بین المللی توسعه یافته عمل می کند. در عین حال این مدل بر دیپلماسی و گفتگو هم برای حل بحران ها تاکید دارد و در عین حال از گسترش تعاملات بین المللی برای توسعه هنجارهای پیشرفته بین المللی حمایت می کند.

بارزانی باید بداند بدون توجه به هنجارهای بین المللی حتی اگر دولتی تشکیل دهد این دولت آینده ای ندارد و وضعیت دوفاکتوی موجود در کردستان عراق بر چنین دولتی هزاران بار ارجحیت دارد.تقابلها با رفراندم از یک سو اهمیت کردها را در خاورمیانه نشان می دهد و باینگر آن است که حرکتهای این بازیگر چگونه می تواند بر کل منطقه تاثیر گذار باشد  پس او نباید این فرصت تاریخی را بدین راحتی به تهدید تبدیل کند زیرا از دست رفتن این فرصت در مورد کردها مانند یک پاندول عمل خواهد کرد و کردها را با امحای دستاوردهای موجودشان به وضعیت صفر پیشین باز می گرداند .

 

سیامک بهرامی دکترای روابط بین الملل و استادیار روابط بین الملل دانشگاه آزاد کرمانشاه

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

 

 

نظرات
آخرین اخبار