کد خبر: 655
تاریخ انتشار: 29 اسفند 1394 - 21:15
محمد سعید نامداری مقدم
دیالکتیک میان آگاهی جمعی و تاریخی جریان های مختلف فکری- سیاسی، زمینه ساز شکل گیری عمل سیاسی مؤثر به منظور ایجاد تغییرات است و میزان موفقیت هر جریان به میزان همراهی اش با این روح زمانه‌ بستگی دارد. در نوشتار حاضر روح زمانه حاکم بر واقعه ملی شدن صنعت نفت ب

 بیان رخداد:

پس از آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن و فلسفه‌ی سیاسی غرب، و نیز آشکارشدن عقب‌ماندگی ایران، شاهد شکل‌گیری سه جریان عمده‌ی سیاسی – مذهبی (اسلام سیاسی)، لیبرالیسم و سوسیالیسم (چپ) – در عرصه‌ی تحولات سیاسی- اجتماعی کشور هستیم. در دوره‌های مختلف، این جریان‌ها، از زاویه‌ی دید خود، موضع‌گیری‌های نسبتاً مشابهی را در قبال تحولات سیاسی- اجتماعی کشور اتخاذ کرده‌اند، هرچند که طبیعتاً ممکن است نقش هر‌کدام از آن‌ها در این خصوص متفاوت باشد. به عبارت دیگر، در هر دوره، روح کلی حاکم بر عرصه‌ی فکری- سیاسی کشور، حول محور یک موضوع اساسی در گردش است و هر جریان نیز، با توجه به مبانی فکری و ابزارهای اجتماعی خود، در قبال وضعیت سیاسی کشور، موضع‌گیری خاص خود را دارد. در عصر مشروطه‌خواهی، هریک از این جریان‌ها، علت عقب‌ماندگی کشور را در استبداد حکومتی تشخیص داده و با بهره‌گیری از مبانی فکری و اندیشه‌ای خود، به نظریه‌پردازی و موضع‌گیری در قبال استبداد حکومت قاجاریه پرداخته، و هر‌ سه جریان، به‌نوعی، حکومت مشروطه و قانون اساسی را طلب کرده، و مبارزات آن‌ها جنبه‌ی قانون‌خواهی به خود می‌گیرد. در دوره‌ی بعدی و با توجه به هرج‌و‌مرج حاکم بر کشور و نیاز به فردی مقتدر برای سامان‌دادن به اوضاع نابسامان، این جریان‌ها و نمایندگان آن‌ها به حمایت از رضاخان روی آوردند. اما با توجه به مشی دیکتاتوری رضاشاه و سرکوب نیروهای مخالف، یک دوره‌ی سکون و آرامش و بی‌تحرکی در فضای سیاسی کشور آغاز می‌گردد. در این دوره، نمایندگان گرایش­های فکری مختلف، بیشتر مشغول انجام فعالیت‌های فکری و مطالعاتی هستند تا ایفای نقش سیاسی در عرصه­ی تحولات کشور. پس از برکناری رضاشاه و باز‌شدن فضای سیاسی کشور، در شرایط اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه و خدشه‌دار‌شدن استقلال ملی کشور، مجدداً شاهد حضور پر‌رنگ این جریان‌های سه‌گانه در عرصه‌ی تحولات کشور و به‌ویژه حول محور استقلال‌خواهی و مبارزه برای ملی‌شدن صنعت‌ نفت هستیم. از آنجایی که فهم دقیق از چگونگی شکل‌گیری چنین اجماع اصلاح‌طلبانه‌ای از سوی تمامی جریان‌ها و گروه‌های درگیر در سیاست آن‌ روز، می‌تواند راهنمای مناسبی برای سیاسیون امروزین ما واقع گردد،  در نوشتار حاضر در قالب چهار محور زمینه‌های سیاسی – اجتماعی واقعه ملی شدن صنعت نفت را با رهبری دکتر محمد مصدق مورد تحلیل و ارزیابی قرار می‌دهیم.

واژگان کلیدی: ملی شدن صنعت نفت، محمد مصدق، استقلال سیاسی، حزب توده.

 

تحلیل رخداد:

1- روح زمانه به‌معنای فضای عمومی فکری- سیاسی حاکم بر یک جامعه، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری تحولات سیاسی، موضع‌گیری‌های جریان‌ها و گروه‌های مختلف و نیز میزان موفقیت هر یک از این گروه‌ها و جریان‌ها دارد، که خود برآیند دیالکتیک میان این جریان‌ها از یک طرف و دیالکتیک میان ذهنیت کنش‌گران و شرایط عینی داخلی و خارجی از طرف دیگر می‌باشد. به عبارت بهتر، دیالکتیک میان آگاهی جمعی و تاریخی جریان‌های مختلف فکری- سیاسی در چارچوب شرایط عینی موجود، زمینه‌ساز و عامل اصلی شکل‌گیری عمل سیاسی مؤثر به منظور ایجاد تغییرات است و میزان موفقیت هر جریان نیز بسته به میزان همراهی‌اش با این روح زمانه‌ی در حال شکل‌گیری می‌باشد. بر این اساس، می‌توان گفت که شناسایی این روح زمانه می‌تواند ما را در پیش‌بینی سیر حوادث و تحولات در آینده و نیز آرایش سیاسی نیروهای مختلف کمک کند.

2- جریان، عبارت است از تشکل، جمعیت و گروه اجتماعی معینی که علاوه بر مبانی فکری، از نوعی رفتار ویژه‌ی اجتماعی برخوردار است. بنابراین، اجتماعی‌بودن، داشتن اندیشه‌ی مشخص و رفتار معین مرتبط با آن اندیشه، از ویژگی‌های جریان‌های اجتماعی است. یک جریان اجتماعی، دارای مرجعیت اجتماعی و اثرگذاری در جامعه است، به‌گونه‌ای که جمعی از مردم پیروان آن به‌شمار می‌آیند. جریان‌های اجتماعی انواع مختلفی دارند که منظور از جریان‌های سیاسی، جریان‌هایی هستند که رویکرد و فعالیت سیاسی در آن‌ها غلبه دارد. منظور از جریان مذهبی (اسلام سیاسی)، قرائت و برداشتی از اسلام است که نقطه‌ی عزیمت خود را اعتقاد به نقش دین در امور عمومی زندگی انسان، نظیر اجتماع و سیاست می‌داند و آن را نه آئینی فردی که صرفاً برای آگاهی و رفتار فردی صورت‌بندی شده‌باشد، بلکه مکتبی دارای وظیفه‌ی اجتماعی و سیاسی نیز می‌داند. در این دیدگاه، اسلام، دین و دولت را در جامعه با یکدیگر در می­آمیزد. و منظور از جریان لیبرالیستی، گروه ها و افرادی هستند که تحت‌ تأثیر نظریه‌ی لبیرالیسم قرار دارند. لیبرالیسم نظریه‌ای است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی است در برابر تسلط یا هدایت دولت یا هر مؤسسه­ی دیگری که تهدید‌کننده آزادی فرد باشد و بر این باور است که مردم، اتباع دولتی خود‌رأی نیستند بلکه قانون حمایت‌کننده‌ی آن‌ها در حوزه‌ی خصوصی است و در امور عمومی، مردم باید از طریق مجلسی که با انتخابات آزاد روی‌کار آمده باشد بر دولت نظارت کنند. منظور از جریان چپ نیز، تمامی جریان‌هایی است که به‌نحوی تحت‌تأثیر سوسیالیسم قرار داشته‌اند. سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آن­ها – به­طور کلی، و اداره‌ی آن‌ها به‌سود همگان است. مهم‌ترین عنصر مشترک نظریه‌های سوسیالیست، تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فرد‌باوری و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم نفی این نظریه است که پیگیری نفع فردی، چنانکه هواداران سرمایه‌داری ادعا می‌کنند، خود‌به‌خود به نفع اجتماعی می‌انجامد، بلکه، به عقیده‌ی این مکتب، دخالت اکثریت و دولت، در مقام نماینده‌ی اکثریت، می‌تواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد. با این مقدمه، به بررسی شرایط عینی (داخلی و خارجی) تأثیرگذار بر شکل‌گیری روح زمانه و موضع‌گیری جریان‌های فکری- سیاسی مختلف در قبال آن می‌پردازیم.

3- با سقوط رضاشاه در شهریور 1320، مردم توانستند بار دیگر خواسته‌های خود را بازگو کنند و از شرایط فضای باز سیاسی، علیه استبداد، بهره‌ی خوبی ببرند. از زمان به سلطنت‌ رسیدن محمدرضاشاه، دوره‌ای تازه از حیات تشکل‌های سیاسی در ایران آغاز و تا کودتای 28 مرداد 32 ادامه پیدا کرد. در این دوره‌ی دوازده‌ ساله که از مهمترین مقاطع تاریخ سیاسی معاصر ایران به‌شمار می‌آید، جامعه سیاسی ایران ناظر فعالیت‌های گسترده انجمن‌ها، سندیکا‌ها، احزاب و تشکل های سیاسی با مواضع و گرایش‌های گوناگون است. بنابراین می توان گفت که آزادی نسبی سیاسی شاخص اصلی فضای داخلی در این دوره می‌باشد. در چنین شرایطی ادامه حضور نیروهای متفقین (به‌ویژه شوروی) در شرایطی که کشور درآتش قحطی، ناامنی، بیماری و فقر می‌سوخت، به علاوه فشارهای سیاسی ودخالت‌های اشغالگران که موجب ناپایداری دولت‌ها درسال‌های اشغال می‌شد، تصاحب مناطق نفتی و بهره‌برداری از نفت ایران، کنترل گمرکات کشور، تحریک اقوام برای تجزیه‌طلبی، انتشار افکارکمونیستی و ... همه و همه شرایط را برای افزایش فعالیت جریان‌های مختلف حول محور استقلال‌طلبی و مبارزه با استعمار خارجی به‌ویژه با تمایلات برابری‌خواهانه فراهم می‌ساخت، که نمود عینی خود را در مبارزه برای ملی‌شدن صنعت نفت پیدا می‌کرد.

4- در این دوره، جریان مذهبی و اسلام‌گرایان، برای مبارزه با افکار کمونیستی و نیز این تفکر که مشکل عقب ماندگی و انحطاط مسلمین از اسلام است، به دنبال تشکیل مجامع علمی و مذهبی رفتند. در این خصوص می‌توان به کانون نشر حقایق اسلامی توسط محمدتقی شریعتی، جامعه ی تعلیمات اسلامی توسط حاج شیخ عباسعلی اسلامی، انجمن اسلامی در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران و کانون اسلام توسط آیت‌الله طالقانی اشاره کرد. می‌توان گفت که در دهه‌ی 20، به‌طور کلی، گرایش روحانیون غیرسیاسی بود و آیاتی چون بروجردی، شهرستانی و بهبهانی در صحنه‌ی سیاسی وارد نمی‌شدند. اما این همه­ی ماجرا و پیکره‌ی حوزه نبود، بلکه آیاتی چون خوانساری، محلاتی و شاهرودی از کوشش‌های کاشانی در رابطه با مسئله‌ی نفت پشتیبانی می‌کردند و از زاویه‌ی تأکید بر ضرورت اجرای قانون اساسی مشروطه به زندگی سیاسی نگاه می‌کردند. لذا بارزترین جلوه ی دخالت جریان مذهبی در سیاست، در این دوره، را می‌توان مبارزه‌ای آیت‌الله کاشانی در قضیه‌ی ملی‌شدن صنعت‌ نفت دانست.  در این سال ها آرمان‌های لیبرالیستی در وجود دکتر محمد مصدق جلوه­گر می شود. از نظر او دفاع از جامعه‌ای آزاد پیش‌شرط آزادی فرد بود، چراکه در عصر سلطه‌ی بیگانه، زمانی که حق داشتن دولت مستقل برای بسیاری از ملل انکار می‌شد، رجوع به آزادی فردی ضروری نبود و لذا لیبرالیسم در کشور نیمه‌مستعمره‌ای چون ایران، باید ایده‌ی رهایی از نظارت خارجی را در بر‌گیرد. در این راستا باید گفت که وی فردی لیبرال- ناسیونال بود. بر این اساس، تلاش اصلی جریان لیبرالیستی این بود که پروژه‌ی ملی شدن صنعت نفت را ب‌سرانجام برساند.

اما مهم‌ترین نماینده‌ی جریان چپ، در این دوره، حزب توده است که تقریبا فضای روشنفکری و مطبوعاتی و نیروی کار سراسر کشور را در اختیار داشت. این حزب هدف خود را متحد‌کردن طبقات استثمار‌شده و ایجاد حزبی متشکل از توده‌ها اعلام کرد. در برنامه‌ی حزب توده می‌توان مواردی از قبیل تأکید بر محو آثار دیکتاتوری رضاشاه، پایبندی کامل و حراست از قانون اساسی و تأکید بر ایجاد تغییرات عمده‌ی اجتماعی از راه‌های قانونی و در چارچوب قانون اساسی و حمایت از حقوق همه‌ی شهروندان به‌ویژه حقوق توده‌ها را مشاهده کرد.

نکته‌ی حائز اهمیت در خصوص حزب توده، تأکید این حزب بر حمایت و پشتیبانی از اتحاد جماهیر شوروی و نتیجتاً ترجیح منافع این کشور بر منافع ملی بود. به عنوان مثال، حزب توده با بلوک‌بندی کشورها به دو اردوگاه سوسیالیستی (به رهبری شوروی) و امپریالیستی (به رهبری آمریکا) و به پیروی از سیاست خارجی شوروی، در قضیه ی ملی‌شدن صنعت‌نفت، کارکردها و مواضع متفاوت و مختلفی را در مراحل مختلف نهضت اتخاذ کرد. در ابتدای نهضت، بر اثر تحلیل و نظری که حزب توده از عناصر ملی (لیبرال) و مذهبی داشت، مبارزات آنان را جدی نمی‌گرفت و از طرفی، چون خودش را پیشقراول جنبش‌های ضد استعماری معرفی کرده بود، در مرحله‌ی اول شروع به تخطئه و بی‌ارزش جلوه‌دادن مبارزات نهضت ملی کرد. اما در نهایت در اواخر سال 1329  و دیرتر از دو جریان دیگر با شعار الغای امتیاز نفت جنوب به نهضت ملی‌شدن صنعت نفت پیوست. بنابراین ملاحظه می شود که هریک از این جریان ها از زاویه دید خود و با شدت و ضعف متفاوت، تحت‌تأثیر روح زمانه، پروژه ملی‌شدن صنعت نفت را در دستور کار خود قرار داده‌اند.

 

چشم انداز رخداد:

در این دوره، شاهد غلبه‌ی نسبی جریان لیبرالیستی به رهبری دکتر مصدق هستیم، به‌گونه‌ای که می‌توان گفت دو جریان دیگر، یعنی مذهبی و چپ، به‌نوعی نقش حاشیه‌ای‌تری را ایفا می‌کنند، که می‌توان علت اصلی را توانایی جریان لیبرالیستی در همراهی حداکثری با روح زمانه یعنی استقلال‌خواهی و مبارزه برای ملی‌شدن صنعت نفت و اشتباهات حزب توده در حمایت از شوروی در شرایطی که روح زمانه را استقلال‌طلبی شکل می‌داد و درگیری جریان مذهبی در مباحث علمی به‌‌جای توجه به مسایل عینی و سیاسی روز دانست. همچنین دیالکتیک میان این جریان‌ها نیز حایز اهمیت است. نباید از این نکته غافل شد که فعالیت‌های حزب توده تأثیر قابل توجهی در شکل‌دادن به تمایلات سوسیالسیتی و ضداستعماری جبهه‌ی ملی داشت و نفوذ جریان مذهبی نیز توانست بسیج سیاسی لازم برای پیروزی نهضت را فراهم نماید. بنابراین ملاحظه می‌شود که در شرایط وجود آزادی‌های سیاسی (هرچند نسبی)، برون‌داد و سنتز دیالکتیک میان جریان‌های فکری- سیاسی مختلف، همراهی آن‌ها با روح زمانه در راستای تحقق مطالبات اصلاح‌طلبانه است که می‌تواند زمینه‌ساز ایجاد تغییرات سیاسی مثبت در کشور گردد. بنابراین می‌توان گفت در شرایط حساس کنونی و به دنبال حل مسئله‌ی هسته‌ای، تلاش برای تحقق آزادی‌های نسبی سیاسی نه‌تنها خطری را متوجه منافع ملی نخواهد کرد بلکه با ایجاد شرایط برای گفتگو میان گروه‌های مختلف زمینه را برای شکل‌گیری اجماع‌نظر و تفاهمی سازنده در جهت سربلندی و توسعه کشور عزیزمان فراهم خواهد ساخت. 

 

 

نظرات
آخرین اخبار