از دولت حداقلی تا نقد اقتصاد کینزی در اندیشه میلتون فریدمن | فراتاب
کد خبر: 6509
تاریخ انتشار: 16 مرداد 1396 - 13:50
سعید جلوخانی
در این نوشته به بیوگرافی فریدمن و شرح اجمالی تفکرات فریدمن در مورد دولت ، آزادی ها فردی، تاثیر سنت‌های نئوکلاسیک، شیکاگو و کینزی بر روی فریدمن می پردازم. چه ارتباطی بین مکتب نئو کلاسیک وجود دارد؟ چرا فریدمن را نمی توان یک «آنارکو کاپیتالیست» دانست؟


فراتاب - گروه اندیشه: در این نوشته به بیوگرافی فریدمن و شرح اجمالی تفکرات فریدمن در مورد دولت ، آزادی ها فردی، تاثیر سنت‌های نئوکلاسیک، شیکاگو و کینزی بر روی فریدمن می پردازم. چه ارتباطی بین مکتب نئو کلاسیک وجود دارد؟ چرا فریدمن را نمی توان به عنوان یک «آنارکو کاپیتالیست» در نظر گرفت؟

بیوگرافی:
میلتون فریدمن در سال ۱۹۱۲ میلادی در خانواده ای فقیر در بروکلین نیویورک دیده به جان گشود. وی تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه راتگرز نیوجرسی آغاز نمود. وی در سال ۱۹۴۶ موفق به دریافت مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه کلمبیا شد. وی سپس روانه دانشگاه شیکاگو شد و در آنجا به مدت سی سال به فعالیت های آکادمیک پرداخت. فریدمن در سال ۱۹۶۲ کتاب سرمایه داری و آزادی را منتشر نمود و در آن از هرچه کمتر شدن نقش دولت در بازار آزاد، برای ایجاد آزادی سیاسی و اجتماعی دفاع کرد .
فریدمن در سال ۱۹۴۰ ، عضویت در هیئت علمی دانشگاه ویسکانسین مدیسن را -پذیرفت ولی به دليل اختلاف با سایر اعضای هیئت علمی در خصوص درگیر بودن
آمریکا در جنگ جهانی دوم آنجا را ترک کرد. فریدمن معتقد بود آمریکا باید وارد جنگ شود. در ۱۹۴۳ ، فریدمن به شاخ ه پژوهش جنگ در دانشگاه کلمبیا پیوست،و در باقی ماند ه دور ه جنگ جهانی دوم در آنجا به عنوان آماردان ریاضیاتی کار کرد و بر مسائل طراحی اسلحه، تاکتیک های نظامی و آزمایشهای متالورژی تمرکز کرد.

تالیفات:
سرمایه داری و آزادی، آزادی برای انتخاب، مانیپولی در ایالات متحده آمریکا و ...
نئو لیبرالیسم یک نوع اندیشه پچیده و وسیعی است ، بسیاری از لیبرالتارین ها نئو لیبرال هستند و دنبال بازار آزاد و آزادی های حد اکثری در حوزه آزادی های فردی هستند. برخی نیز گرایش محافظه کارانه دارنداز دید خیلی از اقتصاددانان واژه نئو لیبرال واژه سیاسی است و ربطی به اقتصاد ندارد. اقتصاد مکتب شیکاگو و مکتب اتریشی به دنبال رسیدن به بازار آزاد هستند و واژه اقتصاد بازار آزاد را در مقابل اقتصاد نئو لیبرال انتخاب می کنند زیرا واژه نئو لیبرال را یک نوع توهین از طرف مخالفان خود تلقی می کنند.اولین واکنش به رویکرد اقتصادی کینزی بود. دومی واکنش به شوروی و رقابت نظامی و سیاسی با بلوک شرق بویژه شوروی و در نهایت مبارزه با تروریسم که تا قرن 21 و در حال حاظر هم ادامه داشته است.
از دید مارکسیست ها مخصوصا ، ارنست مندل که در مقاله سوسیالیسم و نئو لیبرالیسم خود ، اقتصاد نئو لیبرالی را اقتصاد شبه لیبرالی و نو محافظه کار خطاب می کند که ترکیبی از تفکرات لیبرالی ومحافظه کاری است. اما تو تقسیم بندی های علمی اقتصادی ، فریدمن در رده اقتصاددانان مکتب پولی و اقتصاد نئو کلاسیک معاصر است.
بسياری معتقدند که سياست و اقتصاد دو مقوله جدا و بی ارتباط با يکديگرند؛ آزادی فردی مربوط به سياست و رفاه مادی مسئله ای اقتصادی است ولی هرگونه ترتيبات سياسی را می توان با ترتيبات اقتصادی درهم آميخت. نمونه تجلی ايت تفکر در عصر حاضر آن است که بسياری از در « سوسياليسم خودکامه » کسانی که محدوديت های ايجاد شده توسط روسيه و تحميل آن بر آزادی های فردی را محکوم می کنند مدافع هستند و معتقدند که امکان دارد کشوری ويژگی « سوسياليسم دموکراتيک »های اساسی تشکيلات اقتصادی روسيه را اقتباس کند و در همان حال، با استفاده از انديشه های سياسی، آزادی فردی را تأمين کند.موضوع اين فصل اثبات موهوم بودن اين ديدگاه است و نشان دادن اينکه بين سياست و اقتصاد ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد آميزش تفکرات سياسی و اقتصادی فقط در مواردی مشخص امکان پذير می گردد, به ويژه اينکه يک جامعه سوسياليست نمی تواند در عين حال از لحاظ تضمين آزادی فردی دموکرات هم باشد.نظام اقتصادی در ارتقای جامعه آزاد نقشی دوگانه بازی می کند. از يک سو، آزادی در نظام اقتصادی, جزئی از مفهوم گسترده آزادی است و اولين نقش آزادی اقتصادی نيازمند تأکيدی ويژه است، زيرا روشنفکران جداً با مهم تلقی کردن اين جنبه آزادی مخالفند. آنها آنچه را جنبه مادی زندگی می خوانند خوار شمرده و تلاش برای نيل به آنچه که خود ارزش های والاتر قلمداد می کنند را دارای اهميتی متفاوت و سزاوار توجهی خاص می دانند. با اين همه، از نظر اکثر هموطنان گرچه از نظر روشنفکران اهميت مستقيم آزادی اقتصادی حداقل همسنگ اهميت غير مستقيم آن به عنوان ابزار دستيابی به آزادی سياسی است.
(سرمايه داری و آزادی/ميلتون فريدمن /ترجمه غلام رضا رشیدیان )

از نظر فریدمن اقتصاد و سیاست از هم جدا نیستند و اقتصاد سرمایه داری ( کاپیتالیسم )شرط لازم آزادی های سیاسی است اما شرط کافی نیست . نمونه های مثل آلمان نازی ، اسپانیا و اتالیا و روسیه تزاری که اقتصاد سرمایه داری داشتند . مثلا در آلمان زمان بیسمارک لیبرال ها سرکوب شدند و جز اقلیت شدند . بیسمارک مخالف لیبرالیسم سیاسی بود. فریدمن به دنبال برقرار دولت حداقلی است زیرا ، باور دارد به عرف و اخلاق نمی توان جامعه را حفظ کرد و ما به یک میانجی و داور نیازمند هستیم. دولت باید کسایی که خلاف بازی اقدام می کنند را به رعایت قانون یا یا خروج از بازی ترغیب کند. دخالت دولت بر این اساس لازم است چون ، آزادی مطلق غیر ممکن است ، بنابراین ، نمی توان فریدمن را یک آنارکو کاپیتالیست در نظرد گرفت . اگر از دیدگاه آنارکو کاپیتالیستی روثبارد ،هرمان هوپ فریدمن را تحلیلل کنیم فریدمن در زمره سوسیالیست قرار می گیرد!
فریدمن در کتاب Dollars and deficits می نویسد : (بی دولتی و آنارشیسم ) هر قدر به عنوان یک فلسفه و ایدئولوژی جالب باشد اما در جهانی مملو از انسان های غیر راستین و متفاوت قابل حصول نیست آزادی افراد می تواند در شرایطی برای آنها مشکل ایجاد کند . در این صورت آزادی افراد باید محدود شود تا آزادی بسیاری از افراد محفوظ بماند.» جامعه به قوانینی نیاز دارد، مثل بستن قراداد یا خریدن ملک و چاپ اسکناس و.... که دولت میانجی است ، و وجودش لازم است. در کل فریدمن را می توان یک اقتصاد لیبرال دانست چون حامی آزادی ها فردی افراد است. فریدمن در کتاب سرمایه داری آزادی می نویسد:
فرد ليبرال اساسا از تمرکز قدرت بيمناک است. هدف او حفظ حداکثرآزادی برای هر فرد به صورت جداگانه است، به شکلی که با اين اصل، که آزادی يکی، برای آزادی ديگری ايجاد خطر نکند، همسو باشد. به اعتقاد او تحقق اين منظور مستلزم توزيع قدرت است. او در مورد واگذاری هرگونه وظيفه به دولت که از طريق بازار قابل اجرا باشد ترديد دارد، زيرا اولا چنين کاری اجبار را جايگزين همکاری داوطلبانه در زمينه مورد بحث می کند و ثانيا دادن نقش بيشتر به دولت، آزادی را در ساير زمينه ها به خطر می افکند. (سرمايه داری و آزادی / ميلتون فريدمن/ترجمه غلامرضا رشيدی)
در این نوشته فریدمن عناصر لیبرالترینی نهفته است ، لیبرالتارین ها به دنبال حد اکثر کردن ، آزادی های اقتصادی ، سیاسی ،اجتماعی هستند . از نظر آنها دولت جای می تواند دخالت کند که به شخص ثالثی آسیب برسد. لیبرالتارین ها مخالف گرفتن مالایات ها و مخارجی هستند که برای بیمه خدمات و درمانی گرفته می شود . این عمل را بر خلاف آزادی های فردی می دانند و با آن به شدت مخالف می کنند، زیرا هر فردی مسئول زندگی خودش هست و بالغ است . مثلا به این نوشته فریدمن دقت کنید .
شهروند امريکايی که بر مبنای قوانين مجبور می شود ده درصد از درآمدش را برای
خريد نوع معينی از قرارداد بازنشستگی که دولت مجری آن است صرف کند در
واقع قسمتی از آزادی شخصی خود را از دست داده است . (سرمايه داری و آزادی / ميلتون فريدمن/ترجمه غلامرضا رشيدی / ص 16)


فریدمن مخلاف دخالت دولت در زندگی خوصی افراد است و آنرا نقض کننده آزادی های فردی می داند . فریدمن در کتاب Dollars and deficits می نویسد :
«... آزادی هدف اساسی روابط بین انسانی است.» و ... برای نگهداری آن لازم است ما نقش دولت را محدود کنیم و اساسا با به ضوابطی مانند ماکیت خصوصی ، بازار های آزاد و ترتیبات اختیاری متکی باشیم. اینجا دخالت های کینزی و اقتصاد متمرکز کینزی و نئوکینزی را نقد می کند زیرا آنها را نقض کننده آزادی های فردی می داند . در این قسمت فریدمن مانند آفرد مارشال و پیگو است . اما کل نظریات کینز توسط فریدمن نقد نمی شود فریدمن به طور کلی متاثر از سه جریان اصلی است. که عبارت اند از لیبرالیسم نئو کلاسیک ، مکتب پولی شیکاگو و مکتب کینز برا خلاف اقتصاددانان اتریشی مانند مییزس ، هایک ، روثبارد ، هوپ ، هازلیت و.... تمام نظریه های کینز را رد نمی کند.
فریدمن در مصاحبه یکی از تفاوت های خودش و کینز را در تفوت های جغرفیایی و سنت های آکدمیکی می داند . کینز در کمبریج درص خواند و شاگرد پیگو و مارشال بود و فریدمن در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرد. فریدمن تحت تاثیر یاکوب ونیز ، فرانک نایت و لویت میتز یود . فریدمن می نویسد : «به ما می گفتند که روی داده است به خاطر اشتباه فاجعه آمیز فدرال رزرو در کاهش عرضه پول بوده است . یعنی روکود یک مصیبت و فاجعه طبیعی نبود ، چیزی نبود که باید منتظر می شدیم تا به پایان برسد.»
رویکرد کینز را مانند نوری در تاریکی قلمداد می کند و نظریات کینز را علمی ، منطقی و درست می داند اما می گوید نتیجه آنهاا از اوایل ده هشتاد فاجعه بار بود . فریدمن نظریه کینز را در عصر حاضر یک نظریه عالی آکادمیک می داند و فراگرفتن آن را برای دانشجویان اقتصاد لازم می داند که کتاب نظریه پول و اشتغال و بهره را مطالعه کنند اما در صحنه عمل تجربه آن ناموفق است.


منابع :
اقتصاد کلان مدرن/ بریاناسنودنوهواردآر. وین/ ترجمه پویا جبل عاملی و علی سرزعیم
سرمايه داری و آزادی/ميلتون فريدمن /ترجمه غلام رضا رشیدیان
تاريخ عقايد اقتصادي، از افلاطون تا دوره معاصر اثر فريدون تفضلي
تاریخ مختصر اندیشه‌های اقتصادی/نویسندگان : بو ساندلینهانس میکائیل تراتوین وریچارد وندراک/مترجم: حمیدرضا ارباب
تاریخ مختصر اندیشه اقتصادی/نویسنده: پیتر گروئن وگن/مترجم: غلامرضا آزاد (ارمکی)

Dollars and deficits /Milton Friedman

سعید جلوخانی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار