کد خبر: 6503
تاریخ انتشار: 13 مرداد 1396 - 00:12
محمدرضا فولادی
آتش افراط گرایی و خشونت منطقه موسوم به خاورمیانه را فراگرفته و با گذر سال ها هم چنان شعله ورتر و گسترده تر می شود. ..


فراتاب - گروه اندیشه: آتش افراط گرایی و خشونت منطقه موسوم به خاورمیانه را فراگرفته و با گذر سال ها هم چنان شعله ورتر و گسترده تر می شود. در شرایطی که برای حدود دو دهه جنگ علیه تروریسم و افراط گرایی به عنوان یکی از کلیدی ترین سیاست های مشترک جهانی و منطقه ای مطرح شده است، اما وضعیت خاورمیانه به لحاظ گسترش امواج افراط گرایی، خشونت و تروریسم به طور فزاینده ای وخیم تر شده و چشم انداز روشنی جهت تغییر این روند مشاهده نمی شود.

ظهور و گسترش انواع گروه های افراطی تحت عنوان اسلام گرایی رادیکال و رونق یافتن واردات و صادرات تروریسم از خاورمیانه، نشان گر وجود بسترهای عمیق و حاصلخیز جهت رشد افراط گرایی در این منطقه می باشد. بسترهای شکل دهنده افراط گرایی در خاورمیانه به شکل پیچیده ای حالت شبکه ای پیدا کرده اند و به مثابه تکمیل کننده چرخه ای شوم عمل می کنند. تروریسم جهادی، منازعات فرقه ای، بنیاد گرایی اسلامی، شاخص های فاجعه بار اقتصادی، نظام های سیاسی عموما شکننده و ناکارآمد، منازعه فراگیر قدرت با حضور کلیه کشورهای منطقه و قدرت های برتر جهانی، تخریب جامعه مدنی و عقب ماندگی از چرخه توسعه جهانی نتایج تداوم و بازتولید چرخه شوم خشونت، افراط گرایی و انحطاط فراگیر می باشد.
واقعیت های اجتماعی در خلا شکل نمی گیرند و همواره بستر یا بسترهایی به تنهایی یا در فرآیندی از ترکیب با یکدیگر، موجب حاکم شدن وضعیت های خاص بر جوامع می شوند. ظهور اسلام گرایی رادیکال در خاورمیانه و بروز آن در چهره تروریسم موسوم به جهادی معضلی جهانی در رابطه با منطقه خاورمیانه ایجاد نموده است. این وضعیت به شدت امکانات توسعه و همگرایی در منطقه را تحت تاثیر منفی خود قرار داده و نگاه جهانی به دولت ها و ملت های واقع در این منطقه را به شدت منفی نموده است. پرسش از علت های ظهور پدیده غریب و دهشتناکی چون داعش و سایر گروه های موسوم به جهادی، ضرورت بررسی های عمیق در مناسبات تاریخی و سرشت مذهبی مردم خاورمیانه را موجب شده است. تروریسم در خاورمیانه به شکل ناامید کننده ای مرتبا شکوفا می شود و نتایج مخرب بیشتری به بار می آورد. درست زمانی که بسیاری تصور می کردند در پی نبرد جهانی علیه تروریسم گروه های تروریستی چون القاعده به شدت تضعیف شده اند، جریان های تکفیری جدید مانند داعش چونان یک جهش ژنتیکی در تروریسم جهادی حیات یافتند. این وضعیت پیچیده را به هیچ وجه نمی توان با یک متغیر و یا حتی متغیر های چندگانه و نامرتبط توضیح داد؛ در حقیقت امروز با چرخه ای از عناصر مولد افراط گرایی در خاورمیانه مواجهیم که یک شبکه فعال و بازتولید کننده خشونت ایجاد کرده اند.
عقب ماندگی های تاریخی جوامع خاورمیانه در قرن های نوزدهم و بیستم شرایط خاصی از ورود مدرنیته به این منطقه را رقم زد. تغییر شرایط جهانی و افزایش ارتباطات و پیوندها به شکل محسوسی موجب مواجهه مردم و نخبگان منطقه با مظاهر مادی و نظام ارزشی مدرن شد. ناتوانی نخبگان و رهبران این جوامع در مدیریت برخورد با مدرنیسم، برای دهه ها موجب ناکامی های فزاینده و شکست های اجتماعی گردید. این وضعیت پیچیده، زمینه های ذهنی و روانی خاصی را در این جوامع پدید آورد که در آینده نقشی ویژه در چرخه تولید افراط گرایی ایفا نمود. با آغاز عصر جهانی شدن، غلبه روندهای توسعه محور در جهان و ظهور پدیده کشورهای در حال توسعه، منطقه خاورمیانه نیز با چالش حرکت به سوی توسعه مواجه شد. بدین ترتیب چالش مبنایی کشورهای خاورمیانه جهت افزایش قدرت در عرصه بین المللی و حفظ انسجام ملی، بر اساس سنجه های ارزشی توسعه در عصر جهانی شدن بر محور تکثر گرایی، فرد محوری و اولویت شهروندی و سنجه های مادی آن در قالب نظام اقتصادی بازار رقابتی و نظام سیاسی دموکراسی مورد قضاوت قرار می گرفت. اما مشکل جدی آن جا بود که نظام های سیاسی خاورمیانه نه تنها توان و ظرفیت تحمل گذار به توسعه را نداشتند، بلکه برقراری یک هارمونی اجتماعی جهت خیزش ملی به سوی روند گذار به توسعه نیز با چالش هایی عمده روبرو بود. ضعف در ایجاد ترکیبی موفق و همگام از "حفظ انسجام اجتماعی" و "برقراری اجماع میان نخبگان جهت دستیابی به الگوی مشترک گذار" موجب شد تا فرآیند گذار در کشورهای خاورمیانه متوقف شود یا در عمل به صورتی ناموزون و تنش زا پیش رود.


شکست در مدیریت فرآیند گذار به توسعه، وضعیت خاصی از تعلیق اجتماعی را در خاورمیانه پدید آورده است؛ تعلیق اجتماعی حاکم بر خاورمیانه نیم نگاهی حسرت آلود و خشمگنانه به موفقیت نسبی سایر جوامع در پیوند موفق با عصر جهانی شدن دارد و نیم نگاهی آشفته و درمانده نیز به عصر شکوفایی قدیم در خود حمل می کند. در حقیقت وضعیت گسست موجود در خاورمیانه (گسست با روند جهانی شدن و توسعه در کنار گسست از نظام ارزشی سنتی) شرایطی چون فعال شدن گسل های زلزله خیز را پدید آورده است. شکست در پیوند با مظاهر مادی و نظام ارزشی عصر جهانی شدن، دو گسل هویتی جدی را در خاورمیانه فعال کرده است: گسل بنیادگرایی دینی و گسل هستی شناسی آخرالزمانی. نگرش دینی سلفی در نظام معنایی دین اسلام یکی از برداشت های قدیمی در حیات مذهبی مردمان خاورمیانه بوده است که هرچند برداشت غالب در میان مسلمانان نبوده، اما حامل استعدادهایی خاص در راستای بنیادگرایی دینی در دوران مدرن می باشد. بازتاب برداشت های متعصبانه و رادیکال از سلفی گرایی اسلامی در ارکستراسیون بنیادگرایی مدرن به گونه ای عجیب مولد خشونت و افراط گرایی دینی گردیده است و به شکلی نوستالژیک خود را در تروریسم جهادی و خلافت فرا زمانی و فرا مکانی بروز داده است. از سوی دیگر تاثیر شکست نظام های سیاسی، نخبگان و رهبران جوامع خاورمیانه در برقراری نسبت صحیح با مدرنیسم، زمینه های ذهنی و روانی خاصی در راستای شکل گیری گسل هستی شناسی آخر الزمانی در این منطقه ایجاد نموده است. ترکیب حیرت و شکست در برابر دستاورهای مدرنیسم، منجر به بروز گونه ای از سرگشتگی در ذهنیت جوامع خاورمیانه ای شد؛ در حقیقت تناقض های موجود در حیات اجتماعی، حفره های حیات را در این جوامع شکل داده است. این حفره ها نیز همانند برداشت های خاص مذهبی (که در نظام معنایی مدرن قالب بنیادگرایی به خود گرفتند)، در دنیای ارتباطات و خلأ های جهان مدرن به شکلی پر شتاب در هیبت هستی شناسی مرگ محور متبلور شدند. در هستی شناسی مرگ محور، فردیت انسانی که مبنای مدرنیسم می باشد کنار گذاشته می شود و با نگاهی آخرالزمانی؛ ترور، انتحار، ارهاب و کشتار به شکلی موهوم، سلبی و ویرانگر در دستور کار قرار می گیرد. به هر صورت ترکیب دو گسل مذکور، سپاهی از انسان های آخرالزمانی و افراط گرا را به وجود آورد که خیلی زود جمع خود را در هیبت گروه های افراط گرا و تروریستی یافتند.
چرخه حیات افراط گرایی در خاورمیانه فقط مجموعه ای از منازعات سهمگین و حذفی میان قدرت های سیاسی-نظامیِ منطقه ای و دخالت های مکرر و بحران زای قدرت های جهانی را کم داشت تا با بهره گیری از حفره های این منازعات (چه در قالب حمایت های پیدا و پنهان این بازیگران و چه در قالب خلأهای قدرت یا بهره گیری گفتمانی و غیریت ساز از این درگیری ها) تکمیل شود و فرآیندی از سازمان یابی، کار تشکیلاتی، آموزش های نظامی و عقیدتی انحرافی را طی نموده و به کشتار مردمان، تصرف سرزمین ها و برساختن تروریسم جهادی منجر شود. بدین ترتیب چرخه تروریسم جهادی خاورمیانه در قالب ترکیب پیچیده چهار پیشرانِ انحطاط در فرآیِند گذار به توسعه، گسل بنیادگرایی دینی، گسل هستی شناسی آخرالزمانی و اوج گیری منازعات منطقه ای، حیات یافته است و هرگونه تلاش بنیادین جهت توقف این چرخه شوم به جز با مهار و کنترل پیشران های آن راه به جایی نخواهد برد. بر این اساس تدبیر صحیح جهت "احیا تلاش های فراگیر در راستای گذار به توسعه متوازن (حرکت به سوی نظام های سیاسی دموکراتیک، نظام های اقتصادی پویا و رقابتی، سامان اجتماعی شهروند محور و مدنی، سامان فرهنگی تکثر گرا)"، "ارایه روایت های نو و تطبیق یافته با جهان جدید از دین"، "تمرکز اجتماعی بر نظام معنایی مدنیت محور با تاکید بر حضور اجتماعی فراگیر شهروندان" و "تعریف و برساختن نظام امنیت منطقه ای نوین و غیر حذفی جهت کنترل سطح تنش های سیاسی-نظامی میان قدرت های منطقه ای و قدرت های جهانی اثر گذار" تنها راه حل های تغییر معادله افراط گرایی فزاینده در خاورمیانه می باشند.


همان طور که گفته شد چرخه بازتولید کننده افراط گرایی در خاورمیانه را فقط می توان با ایجاد چرخه ای قوی تر و پیچیده تر از پیشران های مولد توسعه، نوگرایی دینی، حیات اجتماعی مدنی و نظام امنیت منطقه ای هم گرایانه کنترل و مهار نمود. اما واقعیت های حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در خاورمیانه نشان می دهد که منافع کوتاه مدت و میان مدتِ جریان های قدرت در منطقه (به ویژه نیروهای قدرت دولتی و غیر دولتی که ابزارهای به کارگیری زور و اقتدار را در اختیار دارند) کمترین نسبتی را با پیشران هایی چون "دموکراسی، اقتصاد رقابتی، جامعه مدنی و تکثر گرایی"، "نو اندیشی دینی و جریان های دینی تساهل گرا"، "نهادهای مدنی و جریان هایی که بدنه اجتماعی خام را در راستای حقوق شهروندی سازمان دهی نمایند" و "دست برداشتن از سیاست های سلطه گرایانه و حذفی در منازعات منطقه ای" را ندارند. بدین سان و در غیاب چرخه ای نوین از شبکه حیات در خاورمیانه، چرخه شومِ بازتولید افراط گرایی متوقف نمی شود و اعجازی هم در کار نخواهد بود.

محمدرضا فولادی, کارشناس ارشد روابط بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار