فراتاب- گروه بینالملل: هفتهی گذشته آنکارا به طور رسمی درخواست برای سخنرانی رجب طیب اردوغان در میان اتباع ترکیهای ساکن در آلمان حاشیه نشست سران گروه 20 را ارائه کرد. این در حالی است که زیگمار گابریل – وزیر خارجه آلمان- به اردوغان پیشنهاد کرد از ایراد سخنرانیهای عمومی بپرهیزد. گابریل، وجود تنشهای حاضر با ترکیه و کمبود نیروهای پلیس برای برقراری امنیت محل سخنرانی اردوغان را دلیل این مخالفت بیان کرد.
اما آنچه که واضح و مبرهن بوده، این است که در ورای این توجیهات، دلایل ریشهایتر و نگرانی عمیقتر برای اروپائیان وجود دارد. در این نوشتار به جای لیست کردن همه عوامل، به علتالعلل این موضوع پرداخته میشود. چرا که براساس آنچه که در ادامه خواهد آمد، سرچشمه تمامی نگرانی کشورهای اروپایی درباره ترکیه در این موضوع، یافت میشود.
این علتالعلل نگرانی در خصوص ترکیه و اردوغان را میتوان اینگونه خلاصه کرد: «گسترش طلبی اردوغانیسم به مثابه استمرار گسترشطلبی عثمانیگری». پیش از آنکه به شرح گسترشطلبی اردوغانیسم پرداخته شود، لازم است که گسترشطلبی عثمانیها و انگیزه و علل اشتیاق آنها برای ورود به اروپا شرح داده شود، چرا که همانطور که گفته شد، گسترش طلبی اردوغان نیز نشأت گرفته از همان گسترش طلبی عثمانیهاست. و در نهایت علل گسترش طلبی اردوغانیسم و نفوذ به اروپا، واکاوی میشود.
الف- تهدید اروپا توسط عثمانی
برای تمامی کسانی که تاریخ امپراطوری عثمانی را ورق زدهاند، تقریباً به طور مشترک به یک نقطهی عطف در تاریخ این امپراطوری اذعان دارند، و آن همانا پیش رفتن سپاه عثمانی در زمان سلطنت سلطان سلیمان به قلب اروپاست. سپاهیان به فرماندهی خیرالدین بارباروس تا پایتخت اتریش پیش میروند. مورخان زیادی درباره عظمت و جسارتآمیز بودن اين حركت قلم فرسایی کردهاند، اما در این نوشتار آنچه قابل تأمل است این نکته است که انگیزه اصلی عثمانیها برای نفوذ به اروپا چه بوده است؟ و اساساً کدامین ضرورتها آنان را به چنین حرکت خطیری تشویق و ترغیب نموده است؟ در زیر به چندی از این دلایل پرداخته میشود.
1- آموزه جهاد
ترکان همواره عمیقاً متأثر از تمدن و فرهنگ اسلامی بودهاند و اساساً دولت عثمانی خود را با هویت و مشروعیت دینی و اسلامی به جهانیان شناساند و شاهان این دودمان همواره بر رعایت موازین اسلامی هرچند در ظاهر امر، تأکید بسیار داشتند. و در تمامی امور از مسائل داخلی گرفته تا سیاست خارجی و لشکرکشیهای متعدد، سعی بر آن داشتهاند که این امور را با توجیهات دینی رنگ و لعاب دهند. آنان بالأخص لشکرکشیهای و فتح و فتوحات خود را با عنوان جهاد انجام میدادند. در حقیقت سلاطین عثمانی، جنگهای مداوم خود را با مسیحیان اروپایی به خصوص در حوزه بالکان جهاد در جهت انتشار اسلام اعلام میکردند. و جهاد با کفار را عامل و انگیزه جنگهای خود عنوان میکردند. این امر چنان در نزد آنان مهم بود که عثمان سرسلسله این امپراطوری در وصیت خود به فرزندش چنین میگوید«پسرم! خودت که میدانی هدف رضایت الله تعالی است و بوسیله جهاد نور دین ما در گوشه گوشه دنیا پخش خواهد شد....»
2- امپراطوران عثمانی به دنبال احیای راه خلفا
امپراطوران عثمانی تعصبی بسیار در این امر داشتند که آنها نه یک سلسله حکومتی دنیوی بلکه ادامه دهندگان راه خلفا هستند و برسر کار آمدهاند تا راه آنها و اهداف آنان را دنبال کنند. در حقیقت آنان خود را جانشینان بلافصل و مسلم خلفای بنی عباس میدانند. در اثبات این امر، همان بس که سلطان سلیم بعداز فتح مکه و مدینه خود را خلیفه خواند نه سلطان. و در همسویی با این تفکر و طرز تلقی است که امپراطوران این حکومت، درصدد برمیآیند که آنچه را که خلفا در سدههای اولیه نتوانستند به اتمام برسانند، آن را انجام دهند. یکی از اهداف خلافتهای سدههای اولیه اسلامی، گسترش اسلام به اروپا بود. که البته تا اسپانیا پیش رفتند اما نهایتاً مغلوب مسیحیان شدند. و این برای ترکهای عثمانی انگیزهای برای ورود به اروپا میداد.
3- چشم طمع به اروپا به عنوان قلمرو
یکی از خصوصیات شاخص عثمانیها، میل به توسعهطلبی و کشورگشایی آنها بوده است. و اساساً به دلیل فتوحاتی بیشماری که انجام داده بودند، عنوان امپراطوری را بر آن نهادند. قلمرو رسمی حکومت عثمانی به 6/5 میلیون کیلومترمربع میرسید. و این دولت به عنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسی شناخته میشود. نفوذ به اروپا نیز در راستای همین قلمروطلبی میتواند استدلال شود. و کجا بهتراز جایی که کفار در آن ساکن اند.
4- موقعیت ژئوپلتیک عثمانی میان سه رقیب(روسیه، ایران و اروپا)
در حقیقت دولت عثمانی همزمان با سه حکومت در شرق و غرب مواجه بود: صفویان، روسیه و آلمان. در واقع به دلیل فتوحات بسیار این امپراطوری، مرزهای آن با این سه رقیب تلاقی میکرد. و با هرکدام از این دولتها بر سر مسائل مختلف در کشمکش بود؛ جنگ با ایران به دلیل اختلافات هویتی و مذهبی، همواره در تاریخ این حکومت وجود داشت. از سوی دیگر روسیه به بهانه اقلیت اسلاو ساکن در شبه جزیره بالکان اما در حقیقت به دلیل چشم طمع به خاک عثمانی، وارد ائتلاف های علیه عثمانی میشد و دورهای از جنگها را با این امپراطوری داشت. همچنین امپراطوری عثمانی همواره بر سر بالکان و مسیحیان ساکن آن با اروپاییان در تنش بود. و بنابراین برخورد و تلاقی این حکومت با اروپا گریزناپذیر بود. چرا که مرزهای آن به جايي رسیده بود که اروپا آن را جزو قلمرو خود ميدانست.
5- عطش قدرت امپراطوران عثمانی
با نگاهی اجمالی به تاریخ برادرکشیها و قتل عامهایی که دراین سلسله صورت گرفت، میزان تشنگی زمامداران آن را برای به چنگ آوردن قدرت، حفظ و گسترش آن، می توان پی برد. سلطان محمد دوم، برای برسرکار آمدن و به دست گرفتن قدرت، برادر خود را میکشد. سلطان مراد سوم به محض رسیدن به قدرت هر 5 برادر خود را کشت. در اینجا این لیست بلندبالا را میتوان همچنان ادامه داد اما نه مجال آن هست و نه ضرورتی برای آن. در اینجا آنچه مدنظر است این است که این عطش سیراب ناشدنی در خارج از مرزهای آن نیز وجود داشت. هنگامی که دولت عثمانی میخواست نفوذ خود را بر قاهره بسط دهد، 50 هزار مسلمان مصری را میکشد. آری حقیقت این است، قدرتطلبی برای آنان مرز نداشت؛ کل خاورمیانه یا کل اروپا. باید فتح میشد.
ب-گسترش طلبی اردوغانیسم به مثابه استمرار عثمانی گری
در زير عواملي كه گسترشطلبي اردوغان را موجب شده به اختصار بيان گرديده است.
1-تلاش بيفرجام تركيه در كسب عضويت اتحاديه اروپا
از همان ابتداي تأسيس جمهوري تركيه، همواره پيوستن به اتحاديه اروپا در صدر دستور كار دولتمردان اين كشور قرار داشته است. در دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه نيز اين خواست تكرار شد. هنگامي كه رجب طيب اردوغان در سال 2002 به پيروزي رسيد اعلام داشت كه نخستين و مهمترين كار وي، تعيين تاريخ دقيق آغاز مذاكرات براي الحاق به اتحاديه اروپاست.
اما با وجود اين خواست دائمي تركيه، كشورهاي عضو اتحاديه اروپا همواره به علت عدم تحقق شرايط و شروط شوراي كپنهاگ مبني بر بهبود وضعيت حقوق بشر به خصوص كاهش تنش با كردهاي اين كشور حاضر به پذيرش عضويت تركيه در اتحاديه نشدهاند.
در سالهاي اخير، اردوغان تهاجمات لفظي شديدي عليه كشورهاي اروپايي به كار برده است. و به شدت روابط تركيه با اتحاديه اروپا دچار تنش شده است. كه ميتوان گفت عدم پذيرش تركيه به عنوان عضوي از اتحاديه، در بوجود آمدن اين تنش و بنبست بسيار تأثيرگذار بوده است. و حتي موجب تقويت گسترش طلبي اردوغان شده و روياي رسيدن به اروپا را كه همانا در جهت نفوذ اسلام به آن است، در سر ميپروراند.
2- مخاطره ليبراليسم و ضرورت مقابله با آن توسط مسلمين
شايد هيچ كس همچون يوسف القرضاوي، به خوبي نتوانسته باشد ديدگاه مسلمانان را درباره ليبراليسم شرح دهد: «نخستين عامل شكست ليبراليسم اين است كه ما مسلمانيم و به ليبراليسم اعتقاد نداريم و آن را مشروع نميدانيم و از روي رضا و رغبت بدان ارج نمينهيم بلكه ايمان عميق داريم كه ليبراليسم دموكراتيك سيستمي است نارسا...»
بسياري از علماي برجستهي اسلام، همچون قرضاوي، بارها در سخنان خود ضديت اسلام با ليبراليسم را مورد تأكيد قرار دادهاند و به دنبال آن وظيفهي مسلمانان را كه ايستادن در برابر اين جنگ نرم خطرناك است گوشزد كردهاند. چرا كه معتقدند ليبراليسم با دادن آزادي عنان گسيخته به فرد، او را به انحراف ميكشاند و موجب بيارزش شدن اخلاق ميشود.
ضديت با ليبراليسم را در سخنان و عملكرد اردوغان نيز ميتوان به صراحت مشاهده كرد؛ مخالفت با محتواي سكولار كتب درسي در مدارس، توقيف و زنداني كردن روزنامهنگاران و ... . و بسياري موارد ديگر كه خوانندگان اين سطور قطعاً به خوبي از آن خبر دارند.
آنچه كه اين ضديت مسلمانان و مخالفت آنان با ليبراليسم را با اهميت ميسازد، صرفاً خود ضديت و مخالفت نيست. بلكه ايدهي مقابله با آن و جلوگيري از گسترش آن است كه اروپائيان را نگران ساخته و اينگونه است كه از سخنراني فردي چون رجب طيب اردوغان كه به خوبي با مواضع راديكال و اقتدارگراي او آشنا هستند، جلوگيري ميكنند.
3- عقده حقارت و تنفر مسلمين از غرب (يهوديت و مسيحيت)
تجربه مسلمانان از برخورد با اروپاييها و آمريكاييها تأثير بسيار زيادي روي نگرش آنها به مسيحيهاي سفيدپوست داشته است. تاريخي پرتنش از روابط ميان مسلمانان و مسيحيان يا به طور كلي غرب، زمينهساز تنفر مسلمين از غرب شده است.
اخراج مسلمانان از اسپانيا، جنگهاي صليبي، تاريخ پر از رنج استعمار غرب بر كشورهاي خاورميانه و تبعاتي كه تا به امروز نيز ادامه دارد، مسئلهي اسرائيل و فلسطين؛ چرا كه آغاز يهوديت با كشتار بيرحمانه ساكنان غيريهودي فلسطين همراه بود و غرب از اسرائيل حمايت كرد، همگي در پيدايش نفرت از غرب مؤثر بودهاند.
بنابراين شايد بيدليل نباشد كه تركيه در پيوستن به اتحاديه اروپا مصر بوده و اكنون كه از طريق عضويت نتوانسته به گسترش اسلام در غرب ياري رساند، مستقيماً به اقتدارگرايي و ديكتاتور مآبي روي آورده است و با اروپا سر جنگ دارد و كشورهاي اروپايي با آگاهي از اين تنفر سعي بر آن دارند كه حتي المقدور به تحركات راديكال ميدان ندهند.
4- ابتلاء اردوغان به توهم رهبري جهان اسلام
با بروز انقلابات بهار عرب از سالهاي 2011 به بعد، موج تازهاي از اسلامگرايي در خاورميانه و جهان عرب بروز كرد كه با توجه به بافت جمعيتي و هويتي منطقهي اين جنبشها غالباً در راستاي ايجاد و تأسيس نوعي حاكميت مذهبي و اسلامي سني بودند كه تركيه تلاش وافر به عمل آورد كه با توجه به ميراث تاريخي امپراتوري عثماني خود را برادر بزرگتر جوامع سني مذهب خاورميانه جا بزند و به دلايل عديدهاي رهبران جنبشهاي مذهبي فعال در جريان انقلابات بهار عرب نيز تمايل زيادي نسبت به تكرار الگوي اسلام سياسي و به قول خودشان اسلام دموكراتيك تركيه داشتند. طي همان روزهاي آغازين پيروزي انقلابات در مصر و تونس رهبران طراز اول اين جنبشها، با صراحت لهجه وفاداري و تعهد خود را نسبت به تكرار الگوي اسلام سني و دموكراسي اسلامي تركيه اعلام كردند. به قول ضرب المثل معروف «كور از خدا چه ميخواهد؟ دو چشم بينا». آن اتفاق افتاد كه اردوغان از زمان روي كارآمدنش در روياي آن به سر ميبرد. او البته به اين اكتفا نخواهد كرد و حقيقتاً در پي تبديل شدن به رهبر جهان اسلام است، چرا كه او تركيه را برخوردار از شرايط اين رهبري ميبيند و در اين راستا، از هر فرصتي و هر وسيلهاي بهره ميجويد.
5- آموزههاي سعيد نورسي و ضديت اردوغانيسم با غرب
سعيد نورسي مشهور به بديع الزمان 1873-1960 از چهرههاي شاخص متفكرين اسلامي است كه از سنخ سلفيون بشمار ميرود كه شاخصهاي متفكرين و ايدئولوگهاي اسلام سلفي معاصر را به طور كامل ميتوان در آثار و افكار وي مشاهده كرد كه به طور كامل ميتوان در آثار و افكار وي مشاهده كرد كه يكي از اين شاخصها بدگماني به انسان و معاصر معاصر است. كه ديرترها و بعدها، همين انديشه و رويكرد را در آثار سيدقطب و محمد قطب و مودوي ميتوان رديابي كرد، نورسي با ذكر عدد و رقم 99/0 از مردمان معاصر را راهي دوزخ ميداند ، كه همين گزاره با شرح و بسط و تأويل عميقتر در اثر مشهور محمد قطب تحت عنوان «جاهليت قرن بيستم» منعكس ميشود.
بدگماني به تمدن معاصر و مدرن از مهمترين و شاخصترين رئوس انديشه و رويكرد سعيد نورسي است كه جمله مشهوري از وي كه حقيقت را مكشوف ميسازد و آن اينكه، « اروپا دولتي اسلامي را باردار است و روزي آن را به دنيا خواهد آورد، و عثماني نيز اروپا را حامله است كه آن را بدنيا خواهد آورد.»
موضعگيريهاي راديكال و جدي عليه غرب و آموزههاي ليبرال از بارزترين مواضع فكري سعيد نورسي بود.
« هيچ چيز، هيچ علم و هيچ پيشرفت و ترقي بشري قادر به از بين بردن درد و رنج و ترس وحشتناك برخاسته از بيايماني و ضلالت نيست و ...
اردوغان با صراحت لهجه بارها خود را مريد و پيرو افكار و انديشههاي نورسي دانسته است، و حتي چند سال پيش در جريان يكي از كنگرههاي حزب عدالت و توسعه، ضمن بازگو كردن يكي از روياهاي خود، اعلام كرده بود كه سعيد نورسي در خواب به وي گفته است كه تو رسالت داري، جهان اسلام را رهبري كني، هر چند كه اينگونه، گفتهها، را به سادگي ميتوان از رويكرد روانكاوي، تحليل نمود، اما حقيقت محرز آن است كه اردوغان از آبشخوري فكري سيراب ميشود كه سالها قبل از بدنيا آمدن وي، توسط سعيد نورسي تبيين شده است كه همانطور كه اشاره شد، موضعگيري سخت و راديكال در مقابل تمدن جديد غرب از زائيدهها و پيامدهاي چنين تفكري است كه امپراتوران عثماني به گونهاي ناشيانه و معيوب و بيمارگونه، درصدد تحقق آن بودند و آن اينكه تقريباً تمامي سلاطين عثماني، به فكر تصاحب اروپا بودند، كه امروز، اردوغان به گونهاي زيركانهتر در فكر انجام آن است.
در سالهاي اخير، تقريباً در تمامي تحليلها و واكاويها، در ريشهيابي ديكتاتور مآبي و اقتداگرايي اردوغان، عثمانيگرايي و نوعثمانيسم، به عنوان عنصر غالب، مورد بررسي قرار گرفته است. اما بايد توجه داشت كه آن عنصر غالب عثمانيگري كه در سياستها و عملكردهاي رجب طيب اردوغان، رئيس جمهور تركيه، بر ساير عناصر عثمانيگري ارجحيت دارد، «گسترش طلبي» است. آن هم گسترشطلبياي به سبك كلاسيك آن، البته از طريق راهكارهاي مدرن؛ همچون پيوستن به اتحاديه اروپا و اگر اين مهم به سرانجام نرسيد كه نرسيد، از طريق رويارويي مستقيم.
اردوغان، با پيگيري به كسوت رهبريت جهان اسلام درآمدن، از تمامي راهها و امكانات و وسايل، بهره ميبرد و اگر در اين رابطه بتواند به اروپا، يعني جهان مسيحي، نفوذ پيدا كند، به معناي حقيقي، قباي رهبريت را بر تن خواهد كرد. و از اين روست كه اروپاييان هرگونه حركت راديكال و يا حركتي كه منجر به تبعات راديكال شده را از سوي تركيه، به شدت مورد كنترل قرار ميدهند. چند ماه پيش در ماه مارس نخست وزير هلند، ابتدا برنامههاي حزب حاكم تركيه را لغو ميكند و سپس از فرود هواپيماي حامل وزير امور خارجه تركيه در شهر روتردام، جلوگيري به عمل ميآورد. و امروز، رجب طيب اردوغان از سخنراني براي اقليت ترك ساكن در آلمان منع ميشود. پيداست كه رنگ خطر تركيه، براي اروپاييان به صدا درآمده است و ديگر تركيه نه تنها به عنوان الگوي اسلام متعادل در نظر آنها مجسم نميشود بلكه همچون كشوري با صبغهي راديكاليسم اسلامي با آن برخورد ميشود.
فریبا صمدی (کارشناسی ارشد علوم سیاسی)
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است