جستارهایی درباره‌ی تئوری توطئه در ایران | فراتاب
کد خبر: 6399
تاریخ انتشار: 14 تیر 1396 - 15:56
نقد کتاب
شايد تا به حال بارها با اين تحليلِ آشنا روبرو شده ايد كه «كار كارِ انگليسي ها بود.» تحليلي كه براي توضيح بسياري از پديده هاي ريز و درشت سياسي بكار مي رود. از انقلاب اسلامي گرفته تا تحولات خرد و كلان ديگر.

 

فراتاب - گروه اندیشه: شايد تا به حال بارها با اين تحليلِ آشنا روبرو شده ايد كه «كار كارِ انگليسي ها بود.» تحليلي كه براي توضيح بسياري از پديده هاي ريز و درشت سياسي بكار مي رود. از انقلاب اسلامي گرفته تا تحولات خرد و كلان ديگر. این تحلیل محدود به قشر یا طبقه‌ی خاصی نیست. از میان تحصیلکردگان و عوام، افراد بسیاری هستند که متوسل به این تحلیل و یا تحلیل هایی از این قبیل می شوند. نوشته‌ی حاضر با نقد و بررسی یک کتاب به بررسی و ریشه یابی این «تحلیلِ» آشنا از منظر نویسندگان آن می پردازد.

در این نوشتار قصد آن داریم که کتاب جستارهایی درباره‌ی تئوری توطئه در ایران را بررسی و نقد نماییم. این کتاب مجموعه ای است از سه مقاله در باب تئوری توطئه و بررسی بنیاد ها و تأثیرات جامعه شناختی و سیاسی آن. مقاله اول نوشته یرواند آبراهامیان با عنوان پارانوئید سیاست در ایران می باشد. مقاله دوم تحت عنوان توهم توطئه بوده و  بقلم احمد اشرف است. و در نهایت مقاله سوم نیز با عنوان خلیل ملکی، رد تئوری توطئه و پیشبرد جامعه‌ی مدنی، اثر همایون کاتوزیان می باشد. ترجمه و گردآوری این اثر نیز توسط محمد ابراهیم فتاحی انجام گرفته است.

 

پارانوئید در سیاست ایران / یرواند آبراهامیان 

آبراهامیان در توصیف تئوری توطئه، اشاره می کند که در این بازیگران سیاسی داخلی عروسک های خیمه شب بازی قدرت ها و نیروهای استعماری هستند. این نیروها (داخلی) عملا فاقد قدرت میباشند. و این نیروهای خارجی هستند که تمامی امور را بصورتی حساب شده به پیش می برند. در واقع تئوری های توطئه تئوری هایی هستند که تحولات و رخدادهای اجتماعی کشور را به نقشه ها و برنامه ریزی های قدرت های خارجی پیوند می دهند. در چنین شرایطی یک ناظر سیاسی برای فهم امور نباید خود رابه محدود به ظواهر امور و معادلات سیاسی نماید. بلکه بایستی به کنه و پشت پرده امور دسترسی داشته باشد.

توهم توطئه در غرب جریانی حاشیه ای و فرعی است. که عموما در دوران بحران و جنگ برجسته تر می شود. اما در دهه‌های اخیر تئوری های توطئه در ایران بسیار رایج بوده است. نویسنده در این مقاله به دنبال ریشه یابی پارانویوید در ایران و بررسی اشکال آن در میان گروه های سیاسی است. و از طرفی دیگر تأثیر آن بر توسعه نیافتگی و تأخیر در تکثر سیاسی را بررسی می کند.
از منظر نویسنده، جامعه‌ی ایرانی از قدیم دچار تشتت و چند دستگی بوده است. این چند دستگی منجر به شکل گیری بی اعتمادی و بدگمانی متقابل در میان افراد بوده است. برخی ها نیز ریشه بدبینی ها و بدگمانی ایرانیان بزرگسال را در نوع تربیت ایرانیان در دوران کودکی می دانند. شیوه‌ی تربیتی که کودکان را به بی اعتمادی و سوء ظن سوق می دهد. آبراهامیان معتقد است که ویژگی پارانوئید ایرانیان مقوله ای سیاسی است، که با رویکرد سیاسی ایرانیان مرتبط است. تجربه‌ی ایرانیان در قرون اخیر و تجاوزهای روس  و انگلیس و مداخلات آن ها در کنار مداخلات آمریکا، در شکل گیری چنین نگرش هایی بی تاثیر نبوده است. آبراهامیان معتقد است که شکاف میان دولت و مردم در تاریخ نیز بر تصورات توطئه پندار ایرانیان دامن زده است.

آبراهامیان قائل به این است که رویکرد پارانوئید در میان جریان های مختلف سیاسی وجود داشته است. او به شرح و توصیف این رویکرد در میان این جریان ها می‌پردازد.

اسلام گرایان: این گروه پیش از انقلاب معتقد بودند که حکومت شاه و سیاستمداران آن دست نشانده‌ی قدرت های غربی هستند. از طرفی دیگر این قدرت ها با تکیه بر دست نشاندگان خود و نیز با اقدامات مستقیم خود در صدد تحریف و تضعیف جایگاه اسلام در جوامع اسلامی هستند. دولت های غربی همچنین عامل عقب ماندگی، فقر و فساد در کشورهای اسلامی بودند. این کشورها مسلمانان محافظه کار و سازش کار را در مقابل مسلمانان انقلابی مورد حمایت قرار می دادند. بنظر می رسد که از نظر آبراهامیان، اسلام گرایان در دوران پیش از انقلاب نقش و جایگاه بیش از حدی برای قدرت های غربی در جهت دهی و شکل دهی به سیاست ایران قائل بوده اند. بگونه ای که تصور چنین درجه ای از قدرت و تأثیرگذاری، که حتی در جزئی ترین موارد نیز مورد نظر بوده، حکومت موجود در ایران را عملا تبدیل به یک عروسک خیمه شب بازی  و بی اراده می کرده است. بنظر می رسد که آبراهامیان درباره‌ی نفوذ و تأثیرگذاری قدرت های غربی در دوران اقتدار پهلوی مخالفتی ندارد. بلکه بزرگنمایی در آن را عاملی میداند که نه تنها قدرت های خارجی را به فعال مایشاء بدل می سازد، بلکه بازیگران داخلی را نیز بدل به موجوداتی بی اراده و اختیار می کند.

جبهه‌ی ملی: ملی گرایان نیز دست قدرت های بزرگ مانند انگلیس را در پشت پرده امور ایران مشاهده می کردند. در نظر این جریان سیاسی امریکایی ها از طریق لیبرال ها و خاندان پهلوی در امور ایران مداخله می نمودند. و انگلیسی ها نیز از طریق حزب توده در جریان کودتای 28 مرداد در امور ایران مداخله کردند.

سلطنت طلبان: محمد رضا شاه در نوشته های خود قدرت های غربی را عامل موثر در سقوط حکومت خود می دانست. شرکت های نفتی غربی، رسانه های غربی هم از جمله بازیگران موثری بودند که در سقوط شاه تأثیر داشته اند. همکاری انگلیس با حزب توده و روحانیت از مواردی بوده که توسط شاه و سلطنت طلبان به عنوان نشانه هایی از مداخله‌ی غربی ها در سقوط حکومت پهلوی مورد اشاره قرار گرفته است. شاه معتقد بود که به دلیل امتناع از برخی معاملات نفتیِ پرسود با برخی شرکت های نفتی غربی، آماج حملات رسانه ای و تبلیغاتی قرار گرفته است. برخی سلطنت طلبان ورود امام خمینی به ایران را پروژه‌ی غرب برای جلوگیری از شکل گیری قدرتی صنعتی در ایران می دانند.

 

پیامدهای نگرش پارانوئید

آبراهامیان معتقد است که مداخلات قدرت های خارجی در امور سیاسی ایران منجر به شکل گیری و گسترش تفکرات توطئه محور شده است. اگرچه قدرت های سیاسی در پی تأثیرگذاری بر امور سیاسی کشورهای مختلف بوده و هستند، اما نگاه رادیکال پارانوئید موجود در ایران در واقع بازیگران سیاسی داخل را تبدیل به عروسک های خیمه شب بازی می کند. در واقع نگاه پارانوئید تصویر سیاسی کشور را تصویری غیر عادی نشان می دهد.

آبراهامیان منکر مداخلات قدرت های خارجی، مانند واقعه‌ی کودتای 28 مرداد نیست. اما او باور دارد که نگاه رادیکال در باب توطئه، منجر به این می شود که دامنه ای بسیار گسترده برای توطئه در نظر گرفته شود. بگونه ای که تمامی عرصه‌ی سیاسی را جایگاه حضور توطئه گران مورد تصور قرار می دهد. در چنین شرایطی افراد براحتی می توانند کسانی را که مثل خودشان نمی اندیشند را در زمره‌ی وابستگان به قدرت ها و گروه های توطئه گر قرار دهند. در چنین اوضاعی تساهل و رقابت به عنوان واژگانی منفی در نظر گرفته می شود که ابزاری برای توطئه‌ی گروه های توطئه اندیش پنداشته می شود. و در نهایت توطئه اندیشی و نگاه پارانوئید فضا برای رقابت و توسعه سیاسی را از میان می برد. چرا که دست آویز مناسبی برای حذف و به حاشیه رفتن دیدگاه های متفاوت و دگراندیش را فراهم میکند.

 

توهم توطئه / احمد اشرف

 احمد اشرف معتقد است که توهم توطئه در افرادی وجود دارد که سیر تحولات و مشی وقایع سیاسی را در دستان قدرت های بزرگ خارجی و گروه های مخوف و قدرتمند می دانند. و بازیگران عرصه‌ی سیاسی را مترسک های چنین نیروهایی دانسته و آن بازیگران را فاقد قدرت کافی برای تعیین تکلیف امور می دانند.

مدعای اشرف در این مقاله عبارت از نفی وجود هرگونه توطئه در عرصه‌ی سیاسی نیست. بلکه او مدعی است که بایستی اقدامات و عملکردهای دولت ها و بازیگران مختلف داخلی و خارجی را از زاویه ای آفاقی و نه انفسی مشاهده کرد. و به عبارتی دیگر بایستی نگاهی علمی و پژوهشگرانه به تحولات سیاسی داشت. و از چنین منظری به آن وقایع نگریست. نه اینکه سیر امور و تحولات سیاسی را حاصل توطئه های پشت پرده ای دانست که در آن بازیگران سیاسی عملا هیچ کاره اند.

اشرف در ادامه به توضیح conspiracy theory (ترجمه تحت الفظی: تئوری توطئه) در علوم اجتماعی می پردازد. او توضیح می دهد که چگونه در روانشناسی اجتماعی باتبیین علمی به چگونگی شکل گیری نگاه های توطئه نگرانه در میان مردم پراخته می شود.

اعتقاد به توهم توطئه برای صاحبان آن عقیده آرام بخش است. چرا که می تواند تمامی کم بودها در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با وصل کردن به توطئه های خارجی توجیه نماید. بگونه ای که مسئولیت حاکمان را از آن ها سلب نماید.

توهم توطئه بگونه ای بر ثنویت استوار است. در این نگاه دنیا به دنیای خودی ها و اغیار تقسیم می شود. هر رخدادی که مطلوب خودی ها نباشد بلافاصله منشأ آن در اقدامات شرورانه‌ی اغیار جستجو می شود. لذا عموما این عقیده در میان ملی گرایان افراطی و گروه هایی از این دست رواج دارد.

احمد اشرف در باب توطئه و توهم توطئه قائل به وجود سه مرحله است: توطئه چینی (توطئه‌ی واقعی)، توطئه پردازی و اشاعه طرح های توطئه آمیز، و سوم پذیرش این توطئه ها توسط مردم که همان توهم توطئه نام دارد. توطئه پردازی ها توسط دولت ها و نیروهای مختلف ساخته و پرداخته می شوند. اما روانشناسی اجتماعی موظف است که میزان تأثیرگذازی چنین پردازش هایی را در میان مردم بسنجد.

توهم توطئه یک دستگاه فکری منسجم و به هم پیوسته ایست که بطریقی می تواند جهان بینی مومنان خود را شکل دهد. احمد اشرف با پی ریزی این چارچوب تئوریک و بنیاد نظری در پی شناسایی علل و عوامل دخیل در شکل گیری توهم توطئه در ایران معاصر می باشد.

 

پیدایش توهم توطئه در وضعیت نیمه استعماری

احمد اشرف معتقد است که یکی از عوامل اصلی ایجاد توهم توطئه در ایران وجود وضعیت نیمه استعماری در سده های اخیر در ایران بوده است. دخالت های متعدد قدرت های خارجی در امور سیاسی ایران مانند تقسیم این کشور به حوزه های نفوذ، اشغال سرزمینی و حمایت از کودتاها و سقوط حکومت های مختلف از جمله موارد بسیار بارز در این زمینه می باشند. وجود چنین سابقه ای در کنار تبلیغات گسترده ای که هم از جانب عاملان و هم از جانب مخالفان صورت میگرفته، منجر به شکل گیری دیدگاه افراطی درباره‌ی نقش قدرت های خارجی در ایران شده است.

در ادامه، اشرف به وقایع و تحولات عمده ای که منجر به ایجاد وضعیت نیمه استعماری در ایران و در نهایت شکل گیری دیدگاه افراطی در باب توطئه گری می شود، می پردازد.

قرارداد 1907: یکی از وقایعی که ایران را به حالت نیمه استعماری تنزل داده بود، قراداد 1907 بود. تقسیم ایران به حوزه نفوذ روسیه و انگلیس و نقش فزاینده این دو کشور و مداخلات آن ها در امور ایران، تأثیر بسزایی در شکل گیری نگاه خاص به این دو کشور داشته است. از طرفی دیگر رقبای این کشورها یعنی آلمان و عثمانی بواسطه‌ی سفارت خانه های خود در شکل گیری شایعات و اغراق گویی ها درباره‌ی نقش روسیه و انگلیس تاثیرگذار بوده اند.

برقراری کاپیتولاسیون و قرار گرفتن سیاست مداران در تحت الحمایگی دولت های بزرگ نیز در شکل گیری توهمات توطئه موثر بوده است. اشرف معتقد است که با تحولات پس از مرگ ناصرالدین شاه و مداخلات قدرت های خارجی و به دلیل وجود فرهنگ اغراق گرایی، و اسطوره و افسانه سازی در میان ایرانیان توهم توطئه وارد شعور جمعی ما شده است.

 

دست پنهان سیاست انگلیس

مداخلات انگلیس در امور داخلی ایران امری غیر قابل انکار است. اما زیاده روی های سیاست مداران از سویی و تبلیغات رقبای این کشور به منظور ایجاد خشم و نفرت بر علیه آن در ایران  از سوی دیگر، و حتی تبلیغات دولت های حاکم بر ایران در دوران پیش از انقلاب اسلامی بگونه ای تأثیر انگلیس در سیاست ایران را در حد اسطوره و افسانه بالا برد. و افسانه سرایی ها و اسطوره  پردازی های زیادی در این زمینه ایجاد شد. در اینجا لازم است در باب مراد اشرف از مقوله زیاده روی سیاستمداران توضیح اندکی ارائه نماییم. در دوران پس از ناصرالدین شاه و افزایش نفوذ قدرت های خارجی، برخی از سیاستمداران ایرانی برای کسب نفوذ بیشتر، خود را به دروغ موید به حمایت سفارت خانه های قدرت های خارجی و بالاخص انگلستان نشان می دادند. چنین داستان سرایی هایی در دامن زدن به شکل گیری دیدگاهی اغراق آمیز در باب قدرت دول استعماری تاثیر فراوانی داشت.

 اشرف در ادامه به شکل گیری دیدگاه های توهم توطئه ای درباره‌ی روسیه و آمریکا نیز می پردازد. مداخلات این دو کشور از یک سو و تبلیغات منفی دو طرف درقبال یکدیگر منجر به شکل گیری توهم توطئه درباره روسیه و آمریکا شده است.

 

ریشه های تاریخی و فرهنگی توهم توطئه در میان ایرانیان

اشرف به اساطیر ایرانی اشاره می کند. و بر وجود مفهوم ایران و انیران در اسطوره های ایرانی تاکید می کند. که در آن ها ایران میان چین و توران از شرق و روم و یونان از غرب قرار داشته و همواره مورد هجمه و هدف توطئه های این کشورها بوده است. در واقع اشرف در حال اشاره به موضع غیریت سازی از کشورهای دیگر و تصور وجود توطئه های دائمی از جانب آنان در اسطوره های ایرانی است.

غرب زدگی؛ احمد اشرف تداوم دوگانه‌ی ایران و انیران را در مفهوم غرب زدگی که توسط احمد فردید و جلال آل احمد مطرح شد پیگیری می کند. او معتقد است که این مفهوم برای توضیح دشمنی غرب با ایران و تلاش آن برای نابود کردن فرهنگ ایران ایجاد شده است.

توطئه‌ی علمای شیعه و قدرت های جهانی؛ برخی ها معتقدند که روحانیت به عنوان طبقه ای وابسته به قدرت های جهانی، مطامع و منافع آن ها در ایران را دنبال کرده است. مانند پروژه‌ی انقلاب 57 که برای ممانعت از صنعتی شدن ایران بود. در واقع این دیدگاه تمامی تحولات و فعل و انفعالات دوران پیش از انقلاب را به کناری می نهد. و تمامی بازیگران عصر انقلاب اسلامی را عروسک های خیمه شب بازی دولت انگلیس می داند. عروسک هایی که خواسته یا ناخواسته بر اساس نقشه‌ی بی عیب و نقص دولت مذکور به پیش رفته مطامع آن را تامین کرده اند.

در نهایت احمد اشرف ریشه اصلی توهم توطئه در ایران را نهفته در امر سیاست می داند. در بررسی دوره ای که ایران عرصه رقابت قدرت های بزرگ جهانی بوده، وجود توطئه های فراوان خارجی، توطئه پردازی رقبای خارجی و ترویج چنین دیدگاه هایی توسط دستگاه امنیتی برای تخریب رجال سیاسی مختلف و در نهایت نبود آزادی بیان منجر به شکل گیری توهم توطئه شده است.

 

خلیل ملکی و رد تئوری توطئه و پیشبرد جامعه‌ی مدنی /  همایون کاتوزیان

(یادداشتی درباره روشنفکران ایرانی)

کاتوزیان در این مقاله روشنفکری را به معنای فرانسوی آن به کار برده است. او روشنفکری را بعنوان مخالف و منتقد تعریف می کند. و دانشگاهیان اهل سکوت و هوادار وضع موجود را از این دایره خارج می داند.

پدیده‌ی روشنفکران ایرانی با روحیه‌ی مخالف پدیده‌ی جدیدی نبوده است. کاتوزیان وجود پدیده‌ی نخبگان فکری با روحیه‌ی مخالف را در تاریخ ایران پی می گیرد. افرادی مانند بوعلی سینا، عین القضات همدانی و سهروردی نیز افرادی بوده اند که در کنار علم و درایت، از دولت فاصله داشته اند. در واقع میتوان ادعا کرد که در نزد کاتوزیان هویت علمی و نخبگی با تمایلات منتقدانه در طول تاریخ ایران، اموری درهم آمیخته بوده اند. در طول تاریخ نیز شاهد شکافی میان دولت و جامعه بوده ایم. در کنار این شکاف میتوان به مذهب شیعه و نگاه آن به امر دولت و سیاست نیز اشاره کرد. مذهب شیعه عموما نگاه مثبتی به دولت نداشته است. این مذهب حق حکومت و ولایت را منحصر به امام معصوم دانسته است. و در طول تاریخ به استثنای چند مورد عموما حکومت های عصر غیبت را مصداقی از حکومت طاغوت قلمداد نموده است. در نتیجه در نظر کاتوزیان، وجود شکاف تاریخی میان دولت و جامعه و نگاه منفی شیعه درقبال حکومت های عصر غیبت از عوامل عمده ای به شمار می روند که بنیادهای روحیه مخالف و ناقد را در میان ایرانیان پایه گذاری کرده است.

کاتوزیان در این مقاله به بررسی روشنفکران ایرانی و گرایشات عملی و فکری آنان در در دوران پس از مشروطه تا سال 1340 می پردازد. کاتوزیان معتقد است که در میان تمامی روشنفکران ایرانیِ عصر مذکور خلیل ملکی یکی از نوادر روشنفکری ایرانی بوده است. کاتوزیان معتقد است که ملکی می تواند الگویی برای روشنفکری ایرانی در جهت گذار به دموکراسی و توسعه‌ی سیاسی باشد.

مقاله به بررسی حیات فکری و سیاسی خلیل ملکی و توصیف ویژگی های خاص او می پردازد. به عبارتی دیگر کاتوزیان به توصیف و شرح صفاتی از خلیل ملکی بعنوان یک روشنفکر می پردازد که آن صفات را برای توسعه سیاسی ایران ضروری می داند. کاتوزیان او را روشنفکری غیر ایدئولوژیک می نامد. روشنفکری که خود را مقید به چارچوب های نظری نظام های فکری مختلف نمی دانست. بگونه ای که قادر به نقد و بازبینی افکار فلسفی و سیاسی ای بود که کم تر کسی از روشنفکران عصر او جرأت نقد آن را داشت. خلیل ملکی قادر به فرا رفتن از پارادایم های غالب موجود در میان روشنفکران عصر خود بود. این روحیه‌ی ملکی منجر به شکل گیری حملات عمده به سوی او می شد. و بشکلی او را منزوی و مهجور می کرد.

او که جزئی از 53 نفر بود ابتدا از عضویت در حزب توده امتناع کرد. اما بعدها که وارد این حزب شد در میان جناح منتقد جای گرفت و به انتقاد از هیئت مرکزی حزب پرداخت. در جریان وقایع آذربایجان و اقدامات پیشه وری، دچار اختلاف نظر با حزب توده شد. نارضایتی او از رویکرد حزب منجر به خروج او از حزب توده و انشعاب گروه او شد.

پس از این انشعاب ملکی در بنیان های استالینیستی حزب توده تشکیک کرده و خود را از دایره‌ی لنینیسم و کمونیسم خارج ساخت. به عبارتی او رو به سوی سوسیالیسم نهاد. ملکی در دوران نهضت ملی شدن نفت به همراه مظفر بقایی حزب زحمتکشان را تأسیس و به جبهه‌ی ملی پیوست. پس از بروز  اختلافات با مظفر بقایی بر سر حمایت از مصدق، ملکی نیروی سوم را در حمایت از مصددق تشکیل داد.

ملکی طرفدار دموکراسی پارلمانی همراه با گرایشاتی سوسیالیستی بود. او بر خلاف اکثر هم عصرهای چپ خود مخالف حرکت های براندازانه و طرفدار اصلاحات اجتماعی و اقتصادی برای پیشرفت و توسعه‌ی کشور بود. در اینجا لازم به توضیح است که کاتوزیان متمرکز بر گرایش چپ و سوسیالیستی ملکی بعنوان ویژگی روشنفکرانه‌ی او نیست. بلکه خصیصه‌ی غیر ایدئولوژیک بودن، توان فراتر رفتن از قالب های فکری رایج، و اصلاح طلبی بعنوان خصیصه‌ی برجسته‌ی ملکی مورد نظر است.

خلیل ملکی از افرادی بود که با تئوری توطئه مخالفت داشت. شاید بتوان ادعا نمود که عامل اساسی گنجانده شدن مقاله‌ی حاضر در این کتاب نیز اشارات کاتوزیان به توهم توطئه از دید خلیل ملکی بوده است. در واقع کاتوزیان مخالفت با توهم توطئه را نیز از ویژگی های در خور توجه خلیل ملکی در نظر گرفته است.

کاتوزیان وجود توهم توطئه در ایران را با نظریه‌ی جامعه‌ی کلنگی و کوتاه مدت خود پیوند می دهد. او معتقد است که در جامعه‌ی کوتاه مدت ایران که فاقد طبقه است، دولتی خودکامه حاکم بوده است. در چنین جامعه ای امکان پیش بینی پذیر بودن سیاست نیز رخت بر می بندد. و در جایی که نتوان سیاست و تحولات اجتماعی را پیش بینی کرد، انسان ها رو به تقدیرگرایی و تئوری های توطئه می آورند.

خلیل ملکی در عصری که تئوری های توطئه حتی در میان روشنفکران نیز رایج  بود، با آن مخالفت کرد. او توطئه زدگی را عاملی می دانست که بواسطه‌ی آن ایرانیان تمامی امور و تحولات را به قدرت های خارجی پیوند می زنند. و هیچ جایگاهی برای خود در ساخت و ایجاد شرایط مطلوب تر قائل نیستند. بعبارتی دیگر زیاده روی در طرح تئوری های توطئه، از یک سو قدرت های خارجی را بعنوان فعال ما یشاء به تصویر می کشد. و از سوی دیگر توان و قدرت مردم ایران برای ایجاد تغییرات مثبت را در ذهن آنان ناممکن می سازد.

 

پارادایم سیاسی خلیل ملکی

ملکی فردی بود که از نگاه ایدئولوژیک به سیاست فراتر رفت. او در عین حالی که طرفدار عدالت و رفاه طبقات ضعیف تر بود، با این حال از آزادی های فردی نیز دفاع می کرد. او هم طرفدار اصلاحات ارضی بنفع طبقات فرودست بود و هم طرفدار دموکراسی پارلمانی. در حقیقت ملکی خود را محدود به قالب های آهنین ایدئولوژیک آن دوران نمی دید. و از منظر کاتوزیان؛ هر آنچه که برای تعالی و پیشرفت ایران لازم بود را طرح و مطالبه می نمود.

 

سجاد آتشبار، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار