کد خبر: 627
تاریخ انتشار: 27 اسفند 1394 - 11:35
اردشیر پشنگ
چرا کردهای عراق در حساس ترین برهه تاریخ 100 ساله شان که از هرزمان دیگری شرایط بهتری برای رسیدن به خواستهای تاریخی شان دارندو نیز در زمانی که دشمنی مشترک بنام داعش در آنسوی مرزهایشان در حال جنگیدن است، دچار بحران و عدم انسجام هستند؟

فراتاب - سرویس بین الملل: کردستان عراق از 1991 از نوعی خودمختاری و ثبات نسبی سیاسی (به استثنای سالهای جنگ داخلی) برخوردار بوده است که این وضعیت از 2003 که نظام بعثی سقوط کرد تحت تاثیر حمایت های بین المللی و منطقه ای که منجر به انعقاد پیمان استراتژیک میان دو حزب اصلی دموکرات و اتحادیه میهنی شده بود با پیشرفت قابل توجهی برخوردار شد پیشرفتی که از یک سطح امنیت قابل توجه و یک روند رو به رشد و سریع توسعه اقتصادی (البته بصورت ناموزون) به نسبت دیگر نقاط عراق برخوردار شد به نحوی که بسیاری از تحلیل گران معتقد بودند که دوبی دوم خاورمیانه در شمال عراق در حال تولد است.

اما از سال 2013 وضعیت در حال تغییر و دگرگونی بوده است تغییری که علاوه بر برخی فرصت های بی بدیل ایجاد شده ،نظیر عملی شدن رویای دیرینه کنترل بر کرکوک، افزایش روابط و مناسبات دیپلماتیک با کشورهای مختلف و ... با چالشها و بحران های جدی تری نیز همراه بوده است و در این بین کردها نتوانسته اند میان فرصت ها و چالش های پیش آمده نوعی توازن مثبت در راستای بهره برداری بیشتر از وضع موجود برقرار کنند. اختلافات از آنجا اوج گرفت که دوره موقت 2 ساله ریاست مسعود بارزانی بر اقلیم کردستان به پایان رسید و وی و حزب متبوعش خواهان ادامه دو ساله این رهبری شدند اما دیگر احزاب بر سر چگونگی ادامه آن دیدگاههای دیگری را مطرح کردند این تضاد آرا باعث بی نتیجه ماندن چندین دور گفت و گوی نمایندگان ارشد احزاب مختلف شده است. در این بین عدم حل بحران بودجه، عدم حل مساله فروش نفت، پیامدها و هزینه های جنگ با داعش، افزایش بیشتر ناامنی و بی ثباتی و رقابت بین قدرتهای اصلی منطقه ای در خاورمیانه، تنش با پ.ک.ک و سرانجام تظاهرات های اعتراض امیز در برخی شهرهای اقلیم مزید بر علت شده اند تا بحران در این منطقه هر آن بیشتر از قبل شود. اما چرا کردها در این مقطع حساس نمی توانند به اتحاد دست یابند؟ حلقه مفقوده این اتحاد در کجاست؟

دو عنصر مهم اما کم تاثیر در ایجاد اتحاد

همه این رویدادها در زمانی در حال وقوع است که به نظر می رسید به دو دلیل بسیار واضح و روشن می بایست صفوف اتحاد و همبستگی در بین احزاب سیاسی در اقلیم کردستان بسیار مستحکم تر و هماهنگ تر از هر زمان دیگری می بود:

  • جنگ با داعش: دلیل نخست به داشتن یک خط دست کم 1000 کیلومتری جبهه جنگ با داعش در طول مرزهای جنوبی و جنوب شرقی است داعشی که با سابقه ای که از خود در شنگال (سنجار) و دیگر مناطق عراق و سوریه نشان داده به خوبی اثبات کرده است که در هر لحظه ای آماده انجام حمله غافلگیرانه و تسخیر مناطق تازه است و این عطش پیروزی و اشغال کردنش در برابر کردها شاید بیشتر از دیگر جبهه های درگیری اش باشد. اما بر خلاف انتظار مرسوم در علوم سیاسی که داشتن یک دشمن و بروز جنگ خارجی را در ایجاد اتحاد و یکپارچگی داخلی بسیار موثر می دانند چنین وضعیتی در کردستان عراق وضعیتی معکوس یافته است. عمق بحران جاری در اقلیم کردستان را زمانی می توانیم بهتر درک کنیم که وقتی مجری شبکه کُردی روداو در یک برنامه زنده از «محمود سنگاوی» از رهبران پیشمرگ حزب اتحادیه میهنی و نزدیک به جریان کوسرت رسول (از رهبران سه گانه اتحادیه میهنی) پرسید آیا شما بارزانی را به عنوان رهبر اقلیم کردستان و نیز فرمانده نیروهای پیشمرگ قبول دارید که در جواب دو بار پیاپی گفت خیر. آن هم درست در زمانی که درگیری ها با داعش در مناطق مختلف در جریان است و هماهنگی نظامی یک اصل بدیهی برای مقابله با این گروه حرفه ای و رادیکال به شمار می رود.
  • مساله تعیین سرنوشت: اما علت دوم به موضوع مطروحه استقلال باز می گردد که سال گذشته مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان پس از کنترل بیشتر مناطق مورد مناقشه از جمله کرکوک به دست پیشمرگان آن را بطور تلویحی و در قالب جمله «رسیدن موعد حق تعیین سرنوشت» اعلام کرد خواسته ای که بی شک طی 94 سال گذشته از زمان تاسیس دولت عراق، کردها اینقدر به آن نزدیک نبوده اند.

چرا کردهای عراق در حساس ترین برهه تاریخ 100 ساله شان که از هرزمان دیگری شرایط بهتری برای رسیدن به خواستهای تاریخی شان دارند، و نیز در زمانی که دشمنی مشترک بنام داعش در آنسوی مرزهایشان در حال جنگیدن است، دچار بحران و عدم انسجام هستند؟ به نظر می رسد کردهای عراق برای ایجاد انسجام چون دو تجربه تاریخی گذشته شان نیازمند حضور یک متحد مشترک خارجی دارای اراده باشند، که در حال حاضر چنین بازیگری با چنین اراده ای وجود ندارد!

اما این دو عامل نتوانسته است احزاب اصلی و پنجگانه کُرد عراقی را در خصوص مسائل و روابط میان خود به نوعی اتحاد و انسجام رهنمون سازد و برعکس روز به روز بر دامنه بحران، بی ثباتی سیاسی در این منطقه و دورتر شدنشان از هم افزوده می شود. ادامه تظاهرات های خیابانی که به زعم حزب دموکرات با هدایت و برنامه جنبش گوران دنبال می شود باعث شده تا زمزمه اخراج 4 وزیر گوران در دولت به عنوان یک اهرم فشار متقابل از سوی حامیان مسعود بارزانی مطرح شود و حتی امروز از ورود رئیس پارلمان که از حزب گوران است نیز جلوگیری شود. آنچه که مشهود است ناتوانی این احزاب در یکی از حساسترین مقاطع تاریخی عراق و کردها برای دستیابی به نوعی توافق و ادامه همکاری بین حزبی در مدیریت وضعیت موجود است، اما چاره چیست؟

عنصر غایب سوم برای اتحاد: متحد مشترک خارجی!

مروری گذرا بر تاریخ معاصر در کردستان عراق نشان می دهد از اواسط دهه 1970 میلادی که وضعیتی دو حزبی در این ناحیه ایجاد شده است، احزاب مذکور (دموکرات و اتحادیه میهنی) در عمده زمان روبروی هم بوده و بعضاً علیه هم نیز دست به اسلحه برده اند حتی داشتن دشمنی مشترک بنام صدام حسین و رژیم بعث هم مانع باعث همگرایی و کاهش تنش ها بین آنها نمی شده است. مرور تاریخ معاصر در شمال عراق نشان می دهد وضعیت فوق تنها در یک صورت دچار تغییر شده است و به عبارتی دیگر باعث اتحاد کردها شده است و آن هم زمانی بوده که هر دو حزب دارای یک متحد خارجی قوی بوده اند، که برای آن متحد، اتحاد بین کردها برای پیشبرد اهدافش مهم بوده است و به همین دلیل با ابزارها و فشار خود زمینه ساز اتحاد بین کردها شده است. دست کم برای اثبات این فرضیه می توان دو مقطع زمانی مختلف را برشمرد:

ایران در دهه 1980 در هنگام جنگ با عراق

نخستین آنها به اواسط دهه 1980 باز می گردد در این زمان ایران درگیر جنگ با عراق بود، از ابتدای جنگ ایران با حزب دموکرات تحت رهبری قیاده موقت (ادریس و سپس مسعود بارزانی) وارد اتحاد علیه عراق شد. در اواسط این دهه که جنگ در جبهه های اصلی (جنوب و مرکز) دچار رکود شده بود ایرانی ها بدنبال گشایش جبهه جدید و جدی در شمال شدند این مساله تاثیر به سزایی برای تلاش ایران جهت نزدیک کردن جلال طالبانی و مسعود بارزانی در سال 1985 داشت به نوعی که پیمانی سه جانبه میان طرفین امضا شد و از این زمان یک جبهه فعال شمالی علیه بعثی ها ایجاد شد به نحوی که افزایش فشار این جبهه باعث واکنش سخت عراق شد که یکی از مهمترین آنها بمباران شیمیایی حلبچه و کشتار دستت کم 5 هزار شهروند کرد عراقی و یا انجام عملیاتهای انفال و زنده به گور کردن بیش از 182 هزار نفر شد. روند اتحاد و آشتی میان دو حزب تا اوایل دهه 1990 ادامه پیدا کرد و تا تشکیل پارلمان هم موثر بود اما از این زمان که دیگر جبهه جنگ تمام شده بود و عملاً خطر صدام برای ایران کمتر شده بود، بطور طبیعی فشار ایران بر احزاب کرد عراقی نیز کاسته شد، همچنین در این سالها شاهدیم از یکسو سنگ بنای روابط گرم میان تهران حزب اتحادیه میهنی نهاده شد و از سوی دیگر حزب دموکرات کم کم دارای فاصله شد همین امر از عوامل موثر در بروز جنگ داخلی در اقلیم در سالهای دهه 1990 بود.

آمریکا و ایران 1998 - 2011

اما دومین مقطع که شاهد تاثیر یک بازیگر موثر خارجی برای ایجاد اتحاد بین کردهای عراق هستیم به اواخر دهه 1990 باز می گردد. از 1998 که به نظر می رسد آمریکا در حال زمینه سازی برای ایجاد تغییراتی اساسی در عراق بود با ابتکار مادلین آلبرایت ،وزیر خارجه وقت آمریکا، و وساطت این کشور یکبار دیگر این دو حزب در پای میز مذاکره روبروی هم نشستند و صلح امضا نمودند پیش از حمله آمریکا به عراق این اتحاد و همکاری منسجم تر شد و حتی ایران هم بطور غیرمستقیم در آن وارد شده و در تحکیم آن نقش قابل توجهی داشت. همین امر منجر به امضای توافقنامه همکاری استراتژیک میان دو حزب مذکور و یک تقسیم کار قابل توجه میان مسعود بارزانی (به عنوان نماینده و رهبر کردها در کردستان) و جلال طالبانی (به عنوان نماینده کردها در بغداد و رئیس جمهور این کشور) شد. این پیمان در ایجاد امنیت و موفقیت های سیاسی و اقتصادی نسبی نقش به سزایی برای کردها ایفا کرد اما مریضی طالبانی و ناتوانی حزبش در تعیین جانشین (از 2013 تا امروز) کم کم باعث افول آن و قدرت گیری بیش از پیش حزب گوران شد. و عملاً پیمان استراتژیک هم به پایان رسید. در این زمان روابط حزب دموکرات با ترکیه (رقیب جدی منطقه ای ایران) گرمتر و متحدوارتر شده است و روابط اتحادیه میهنی با ایران چون سابق گرم باقی مانده است. لذا می توان این نتیجه را گرفت که فقدان اتحاد استراتژیک میان دو حزب سنتی و تاریخی در شمال عراق و نیز فقدان فشار و اراده برای وساطت از سوی یک قدرت موثر منطقه ای یا فرامنطقه ای باعث بی ثباتی هرچه بیشتر در شمال عراق و روند موجود است؛ شاید اینک زمان آن رسیده است تا یکبار دیگر دو حزب اتحادیه و دموکرات به بازسازی پیمان استراتژیک خود دست زنند و دیگر احزاب رقیب چون به مانند پارلمان سوم (2009 تا 2013) در نقش اوپوزیسیون ظاهر شوند برای این امر همراهی و وساطت یک کشور قدرتمند منطقه ای و فرامنطقه ای کاملاً ضروری است اما آیا شرایط برای ایجاد چنین سه گانه ای در این برهه حساس مهیاست؟ یا خیر؟

اردشیر پشنگ – پژوهشگر مسائل خاورمیانه

منبع: ماهنامه ژیلوان

نظرات
آخرین اخبار