فراتاب - گروه اندیشه:در حالی که حدود 5 سال از جنگ داخلی سوریه میگذرد با وجود اینکه طرفهای سوری کارنامه جنگهای داخلی و فرایندهای صلحسازی دیگر کشورها از جمله لبنان، رواندا، یوگسلاوی سابق و تاجیکستان را پیش روی خود دارند و نیز با وجود اینکه در ماههای اخیر به ابتکار سه کشور روسیه، ایران و ترکیه ترتیبات مصالحهجویانه جدیدی در سوریه برقرار شده است، اما هنوز طرفهای سوری از همفهمی کافی برای پایان دادن به این بحران ویرانگر برخوردار نیستند. همچنین با اضافه شدن گروههای تروریستی به معادلات این کشور نیز این بحران را بیش از پیش پیچیده کرده است. در پرونده حاضر به بررسی درس های فرایند صلح سازی در چهار کشور لبنان، رواندا، یوگسلاوی سابق و تاجیکستان پس از جنگ داخلی در این کشورها می پردازیم, که این بخش به جنگ داخلی یوگسلاوی اختصاص یافته است:
وقتی «مارشال تیتو» در جریان انقلابات و منازعات پس از جنگ جهانی دوم وارث پادشاهی یوگسلاوی شد و در سال 1946 جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی را پایهگذاری کرد کمتر کسی فکر میکرد که چهارمین قدرت اقتصادی اروپا کمتر از 15 سال پس از مرگ بنیانگذار خود تجزیه خواهد شد. در بوحبوحه جنگ جهانی دوم وقتی جدال ایدئولوژیک میان کمونیستها و ضد کمونیستهای اروپایی به اوج خود رسیده بود، تیتو که به عنوان یک نظامی ضدآلمان مشهور شده بود عزم خود را برای تشکیل کشوری کمونیست که از اروپای مرکزی تا دروازههای بالکان را شامل میشد جزم کرد. با اینکه در سالهای اولیه رویکار آمدن کمونیستها مناطقی همچون ایستریا، ریکا و زادار نیز به قلمرو یوگسلاوی افزوده شدند، اما دیری نپایید که منافع اقوام ساکن در این سرزمین در تضاد با یکدیگر قرار گرفت و اسلوونیاییها، کرواتها، بوسنیاییها و مقدونیها مقابله با صربها را آغاز کردند. در نتیجه این تحولات سه جنگ داخلی عمده به وقوع پیوست که عبارتند از «تجزیه یوگسلاوی1989 - 1992»، «جنگ بوسنی 1992 - 1995» و «جنگ کوزوو 1998 - 1999». در این سه جنگ روی هم رفته بیش از 140 هزار نفر کشته و 4 میلیون نفر بیخانمان برجای گذاشت. تا اینکه از یکسو مداخله نهادهای اروپایی و از سوی دیگر به نتیجه رسیدن جنبشهای ملی به استقلال ملیتهای مختلف از یوگسلاوی منجر شد. برای تحلیل توقف جنگهای داخلی در سرزمینهای یوگسلاوی میتوان 3 عامل برجسته را متمایز کرد که عبارتند از:
- کمکهای خارجی
وقتی در سال 1989 بحران بخشهای مختلف یوگسلاوی سابق را فرا گرفت، صربها که در نهادهای حکومتی و نظامی این کشور تسلط داشتند تلاش برای سرکوب جنبشهای استقلالطلبانه بوسنیاییها، کرواتها و اسلوونیاییها را آغاز کردند. به دلیل ضعف نهادهای محلی و نیز جامعه مدنی ضعیف و از سوی دیگر ماهیت استبدادی و نظامی حکومت کمونیستی تمامیتخواه به سرعت نیروهای نظامی برای سرکوب جنبشهای استقلال طلبانه احضار شدند و به اسلوونی و کرواسی فرستاده شدند. در حالی که ابتدا مناطق مسلماننشین کانون تحولات بودند، اما وقتی پارلمان محلی «جمهوری سوسیالیستی اسلوونی» رأی به برگزاری رفراندوم استقلال از یوگسلاوی داد، بحران ابعاد عملیتری به خود گرفت؛ سران ارتش یوگسلاوی نسبت به برگزاری رفراندوم هشدار دادند و مقامات محلی را از هرگونه اقدام علیه تمامیت ارضی کشور باز داشتند. با این حال حمایت کشورهای اروپایی از اقدام حکومت محلی اسلوونی از یکسو و بیانیه شدیدالحن سازمان ناتو از سوی دیگر باعث شد تا نظامیان یوگسلاوی امکان مداخله برای جلوگیری از برگزاری همهپرسی استقلال را از دست بدهند. سرانجام در بیست و سوم دسامبر 1990 بیش از 88 درصد مردم اسلوونی موافقت خود را با استقلال اعلام کردند. همچنین در بیست و پنجم ژوئن 1991 کرواسی نیز اعلامیه استقلال خود از یوگسلاوی را منتشر کرد. در پی این اقدام نیروهای نظامی اسلوونیایی و کروات وفادار به کشورهای جدید در مناطق مرزی خود با یوگسلاوی مستقر شدند و ارتش مردمی یوگسلاوی که نیز از فردای آن روز حمله به اسلوونی و کرواسی را آغاز کردند که نهایتاً پس از 10 روز به توافق بیریونی در هفتم جولای 1991 منجر شد. در این توافق که با در پی اولتیماتوم شدیدالحن کمیسیون اروپا منعقد شد، جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی بر استقلال اسلوونی و کرواسی گردن نهاد. با این حال منازعات نظامی در بالکان همچنان ادامه یافت. تا سال 1995 نهایتاً سراسر خاک کرواسی از سلطه صربها خارج شد و پس از آن نوبت به بوسنی رسید در این منطقه نیز جنگ از سال 1992 تا 14 دسامبر 1995 ادامه یافت و نهایتاً با توافق دیتون در آمریکا میان طرفها به پایان رسید و بوسنی نیز از یوگسلاوی منجر شد. و سرانجام با درگرفتن جنگ داخلی در کوزوو صربها این منطقه را هم از دست دادند. در این جنگ نیز پشتیبانی هوایی ناتو و حمایت نیروی زمینی ارتش آلبانی از ارتش آزادیبخش کوزوو باعث شد تا ارتش مردمی یوگسلاوی نتواند به اشغال کوزوو ادامه دهد. البته پس از این دوره نیز بی ثباتی در مناطق تحت سلطه صربها ادامه یافت و در ده نخست هزاره سوم میلادی مونتنگرو، کوزوو و هرزه گوین نیز از سیطره صربها خارج شوند.
در همین دوره همچنین چند توافق اروپایی با حکومتهای محلی باعث شد بسیاری از معادلات برهم بخورد و بلگراد نتواند در برای بازگرداندن اقتدار خود به اسلوونی، کرواسی، بوسنی، کزوو و ... از قوه قهریه به مقدار بیشتری استفاده کند. همچنین در همه جنگ های منجر به استقلال جمهوریهای یوگسلاوی سابق از این کشور، مداخله نهادهای نظامی اروپایی و نیز ارتش های خارجی نقش تعیین کننده ای داشته است.
- حقوق بشر و حاکمیت قانون
یکی دیگر از عواملی که باعث شد جنگ های داخلی در بالکان با پیروزی جنبش های استقلال طلبانه به پایان برسد؛ قرار گرفتن این منطقه در اروپا و کانون توجهات افکار عمومی جهانی بود. با شروع جنگ داخلی در سال 1989 چندین پرونده در محاکم دادگستری بین المللی علیه سران یوگسلاوی از جمله «اسلوبودان میلوشویچ»، آخرین رئیس جمهور یوگسلاوی و «رادوان کارجیچ»، رئیس جمهور صرب جمهوری سوسیالیستی بوسنی تشکیل شد و محاکم بین المللی نسبت به حکومت و شخصیت های این کشور به ویژه صرب های حاکم تحریم های زیادی وضع کردند؛ که از جمله آنها منع مسافرت به کشورهای اروپایی بود. همچنین گرایش نخبگان استقلال طلب اسلوونی و کرواسی به نظامات قانونی و سیاسی اروپای غربی باعث شد الگوی آلترناتیو مناسبی برای آینده این کشورها انتخاب شود و در سیستم های جدید حتی از قبل از آنکه به صورت حقوقی استقلال یابند عملاً مدتی به طور مستقل فعالیت کرده بودند. به محض تغییر فضای کشورهای تازه استقلال یافته از یوگسلاوی قانونی اساسی و مدنی جدیدی براساس الگوهای کارآمد و چندحزبی تدوین شد و در بیشتر کشورهای بالکان به اجرا درآمد. نقطه مشترک همه این قوانین تأکید زیاد بر حقوق بشر و حاکمیت قانون برای جلوگیری از احیای سلطه یک الیگارشی بسته است.
- آشتی ملی و جامعه مدنی
از سوی دیگر درپی حرکت جمهوری های یوگسلاوی به سمت استقلال از بلگراد، دولت های محلی به سرعت اقدام به ایجاد و تقویت شبکه مردمی کرده و از با استفاده از تعاملات میان جامعه و دولت توانستند حرکت و حساسیت جامعه را برانگیزند. این امر بیش از هم در کشورهای اسلوونی و کرواسی مصداق عینی داشت. برای نمونه با اعلام استقلال اسلوونی و تهدید ارتش مردمی یوگسلاوی، تعداد زیادی از مردم اسلوونی به گروه های مسلح مردمی پیوستند و با سنگرگیری در محله های مرزی خود را برای مقابله با ارتش مردمی یوگسلاوی آماده کردند؛ این اقدام باعث شد پیشروی صرب ها در مرزهای اسلوونی متوقف شود. کمیته های مردمی که به نوعی نقش جامعه مدنی را در آن دوره بازی می کردند و باعث شدند به سرعت حکومت های جدید ریشه های عمیقی در جوامع کشورهای بالکان پیدا کند.
منصور براتی, دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی
منبع: همشهری دیپلماتیک