کد خبر: 6234
تاریخ انتشار: 9 خرداد 1396 - 18:48
فراتاب کاندیدهای احتمالی وزارت خارجه دولت دوازدهم را بررسی می کند
وقتی ظریف و تیم او در مسیر راهبردهای دیپلماسی به مطلوب ترین وجه خود فعالیت کرده و افکار عمومی داخلی و خارجی نیز به طور کم سابقه ای با وی همراهی می کنند، هر گونه تغییر احتمالی در دستگاه دیپلماسی دولت آینده علاوه بر غیر راهبردی بودن، می تواند مسیر طی شده ر

فراتاب- محمدرضا ستاری: سیاست خارجی یکی از مهمترین مفاهیم در نظریه های روابط بین الملل است و در برداشت کلاسیک از نظام بین الملل (رئالیسم یا واقع گرایی) که از منظر بسیاری از تحلیل گران همچنان رهیافت غالب در مناسبات جهانی محسوب می شود، دولت ها را در رسیدن به منافع ملی و افزایش قدرت خود در فضای حیاتی بین المللی یاری می رساند.

به عبارت دیگر، پارادایم دیپلماسی و سیاست خارجی یک کشور حلقه واسط میان محیط داخلی و بین المللی محسوب شده و نحوه کنش گری در آن می تواند به عنوان یک پیوندگاه، نقش مهمی را در معادلات و تحولات یک کشور ایفا کند. لذا سیاست خارجی با توجه به محیط پیچیده بین المللی، پدیده ای مرکب و متاثر از عوامل ساختاری، پویایی داخلی، منطقه ای و بین الملل است که دولت ها را در اجرای راهبردهای توسعه و حکمرانی مطلوب یاری می کند. هر چند دیپلماسی و رویکردهای استراتژیک آن معمولاً در هر کشوری در قالب یک مجموعه سازمان یافته به نام وزارت خارجه و نهادهای مرتبط با آن تعریف می شود، اما نقش موثر عوامل انسانی در تصمیم گیری، تعیین جهت، نقش دهی بر اولویت ها در مسیر حرکت دولت – ملت در مناسبات جهانی را نمی توان نادیده گرفت. به عبارت دیگر مهمترین بازتاب اراده نخبگان در جهت گیری سیاست خارجی و برنامه ریزی های بین المللی در تدوین اسناد بالادستی و راهبردی را می توان از این منظر مورد تحلیل و بررسی قرار داد.

نقش دولت ها در پیشبرد اصول سیاست خارجی

هر چند در این میان همواره تاکید شده که سیاست خارجی ایران تابعی از اصول مشخص بوده و دستگاه دیپلماسی نیز بر پایه این اصول ملزم به ایفای نقش می باشد، اما تجربه روی کار آمدن دولت های مختلف از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون، بیانگر آن است که هر دولتی با توجه به فضای ذهنی- سیاسی  و ابزارهایی که در اختیار دارد تا حد زیادی می تواند در جهت گیری های سیاست خارجی کشور ایفای نقش کند.

در همین راستا برای جلوگیری از اطاله کلام به صورت خلاصه به بررسی این مساله در دولت های دهم و یازهم خواهیم پرداخت.

دولت نهم در فضایی به روی کار آمد که ایران به تازگی توسط بوش پسر  به محور شرارت متهم شده بود، اما دولت اصلاحات توانسته بود سطح ارتباطی خود را با اروپا و کشورهای منطقه به خوبی حفظ کرده و در عرصه منطقه ای تعامل های مطلوبی را با همسایگان خود شکل دهد.

با روی کار آمدن دولت نهم و با توجه به فضای فکری حاکم بر نخبگان این دولت، نوعی دیدگاهی درون گرا بر سیاست خارجی حاکم شد و همانطور که محمود احمدی نژاد نیز بارها در سخنرانی های خود تاکید کرده بود، تمرکز از روی دولت ها و نهادهای تصمیم ساز بین المللی به سطح مردم و توده های اجتماعی کشورهای مختلف معطوف شد.

در این میان ساده انگاری مناسبات جهانی سبب شد تا شش قطعنامه تحریمی لازم الاجرا به واسطه فعالیت های اتمی ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل بر کشور تحمیل شود و حتی روسیه و چین نیز به سبب رویکرد دیپلماسی ایران ناچار به همراهی با جامعه بین المللی شدند. این مساله انزوایی بی سابقه برای ایران در سطح بین المللی رقم زد و با گره خوردن این امر با  تنش هایی حاصل از انقلاب های عربی در منطقه خاورمیانه،  علاوه بر تشدید ایران هراسی، دوستان منطقه را نیز در تعارضی جدی با ایران قرار داد. در همین زمینه یکی از منابع آگاه در وزارت خارجه عنوان می کرد، که در زمان دولت سابق به سفرای ما در غرب در حد رییس اداره وقت برای رایزنی و گفت و گوهای دوجانبه وقت داده می شد.

هر چند نباید عملکرد دیپلماسی دولت نهم و دهم را یکسره سیاه انگاری کرد و به مسایلی همچون برگزاری اجلاس سران جنبش عدم تعهد و ریاست سه ساله ایران بر این جنبش، آزادی بیش از 650 زندانی ایرانی در خارج از کشور و توسعه نسبی روابط با کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین اشاره کرد، اما مقایسه های کلی نشان می دهد، به طور کلی عملکرد دیپلماسی دولت قبل هزینه هایش بسیار بیشتر از فواید حاصله برای کشور بود.

عملکرد دولت یازدهم در سیاست خارجی

با روی کار آمدن دولت یازدهم یکی از مهمترین اولویت های سیاست خارجی ایران، حل و فصل پرونده هسته ای و تنش زدایی با نظام بین الملل بود. این مهم طی مذاکرات فشرده 22 ماهه در محیطی نابرابر با شش قدرت بین المللی در قالب برنامه اقدام جامع مشترک (برجام) به نتیجه رسید و طی اقدامی بی سابقه علاوه بر لغو تمام تحریم های هسته ای ایران با یک قطعنامه شواری امنیت (2231)، ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نیز خارج شد. اهمیت این موضوع زمانی دو چندان می شود که دریابیم، ایران نخستین کشوری بود که از ذیل این فصل بدون حمله نظامی خارج شد و پیش از این تمام کشورهایی که مشمول این فصل شده بودند (عراق، افغانستان، یوگوسلاوی سابق و ...) با حمله نظامی مواجه شده اند.

از سوی دیگر به نتیجه رسیدن برجام و اجرای رسمی آن، تردد آمد و شد به ایران تبدیل به مسابقه ای میان مقامات بین المللی و به خصوص اروپایی شد. در این رابطه حفظ حقوق هسته ای با بسته شدن پرونده PMD، قرارداده های اقتصادی- تجاری با کشورهای مختلف مانند توافق بین الملل چابهار، شرکت ایران در پروژه ایتر به عنوان بزرگترین پروژه علمی جهان و خرید هواپیما پس از 40 سال از شروع انقلاب اسلامی می تواند نمونه ای از عملکرد سیاست خارجی دولت یازدهم را به نمایش بگذارد.

گزینه های متحمل وزارت خارجه در دولت دوازدهم

مسلماً با توجه به سازوکار و ماهیت دیپلماسی، نحوه چینش نخبگان در دستگاه اجرایی وزارت خارجه از اهمیتی ویژه برخوردار است. در همین راستا یکی از عملکردهای مناسب دولت یازدهم، انتخاب تیم سیاست خارجی شایسته ای است که توانست با پیچیدگی های پیش رو در مذاکرات هسته ای موفق بوده و با درکی واقع بینانه از محیط بین المللی، اصول راهبردی سیاست خارجی کشور را بر پایه اسناد بالادستی محقق سازد.

با انتخاب مجدد حسن روحانی به ریاست جمهوری، استمرار حرکت اعتدالی ایران با جامعه جهانی با توجه به افزایش دامنه تنش ها با کشورهای منطقه به خصوص عربستان سعودی و روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا از اهمیتی دو چندان برخوردار است.

دولت دوازدهم همانطور که در مناظرات انتخاباتی نیز به آن اشاره شد، قصد لغو تحریم های غیر هسته ای ایران و آغاز روند تنش زدایی با کشورهای منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. این امر با توجه به مواضع ضد ایرانی ترامپ و پیچیده تر شدن معادلات خاورمیانه که در بحران های سوریه، عراق و یمن تجلی یافته، امری مهم در فضای حیاتی ایران در نظام جهانی به شمار می آید که لزوم انتخاب شایسته دیگری را در چینش های دستگاه دیپلماسی طلب می کند.

در همین راستا با نزدیک تر شدن به زمان تشکیل دولت دوازدهم، گمانه زنی های زیادی در خصوص تغییر در کابینه شنیده می شود؛ امری که از سوی برخی از مقامات دولتی مبنی لزوم جوان تر شدن کابینه دوم حسن روحانی مورد تاکید قرار گرفته است.

در مورد وزارت خارجه نیز گزینه های متحملی به جزء محمدجواد ظریف مطرح می شود که مهمترین آنها عبارتند از: 1- محمود واعظی، سیاستمدار 65 ساله و وزیر ارتباطات دولت یازدهم. وی دارای مدرک دکتری روابط بین الملل بوده و سال ها در وزارت خارجه در پست های مختلفی از جمله معاون سیاسی اروپا و آمریکا و معاونت اقتصادی حضور داشته است. هر چند که واعظی در حوزه روابط بین الملل برای عموم جامعه کمتر شناخته شده است، اما به جرات می توان گفت که وی یکی از صاحب نظران در زمینه سیاست خارجی محسوب شده و در جریان گفت و گوهای انتقادی میان ایران و اروپا در دهه 70 و رایزنی های سیاسی در آن سال ها نقشی بی بدیل را ایفا نموده است.

2- سید عباس عراقچی، دیپلمات متولد 1341 در تهران است. وی از سال 67 به استخدام وزارت خارجه در آمده و طی این سال ها سمت های مختلفی از جمله سفارت ژاپن، سخنگوی وزارت خارجه و معاونت حقوقی و بین الملل را تجربه کرده است.  عراقچی دارای مدرک دکتری اندیشه سیاسی از دانشگاه کنت انگلیس است و در جریان مذاکرات هسته ای یکی از اعضای مهم تیم مذاکره کننده هسته ای محسوب می شد، به طوریکه از وی به عنوان نفر دوم مذاکرات نام می برند.

3- صادق خرازی متولد سال 1342 در تهران است که سال ها نمایندگی ایران در سازمان ملل و سفارت فرانسه را بر عهده دار بوده است. وی هم اکنون دبیرکل حزب ندای ایرانیان است و چهار سال قبل در زمان دولت اول حسن روحانی یکی از گزینه های یاد شده برای تصدی وزارت خارجه محسوب می شد.

4- علی اکبر صالحی سیاستمدار 67 ساله ایرانی است. وی دارای مدرک دکتری فیزیک هسته ای از دانشگاه معتبرMIT  آمریکاست و در سمت هایی چون نماینده ایران در آژانس بین الملل انرژی اتمی و رییس سازمان انرژی اتمی ایران فعالیت کرده است. صالحی از سال 89 تا 92 نیز عهده دار وزارت امور خارجه ایران بود که پس از پیروزی حسن روحانی در این سال به جایگاه تخصصی خود یعنی سازمان انرژی اتمی بازگشت.

اهمیت حضور مجدد ظریف در وزارت خارجه

فارغ از گمانه زنی های صورت گرفته، همچنان محتمل ترین گزینه برای تصدی وزارت خارجه در دولت دوم حسن روحانی، شخص محمدجواد ظریف است. وی دارای مدرک دکتری حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه دنور آمریکاست و توانسته در طول 4 سال تصدی خود بر وزارت خارجه ایران، اقدامات قابل توجهی را از خود با یادگار بگذارد.

رهبری و به نتیجه رساندن مذاکرات هسته ای با گروه 1+5، انتخاب تیمی حرفه ای و میدان دادن به آنها در دوره وزارتش که از جمله این افراد می توان به (حسین جابری انصاری، حمید بعیدی نژاد، مجید تخت روانچی و ...) اشاره کرد، انتخاب اولین سخنگوی زن وزارت خارجه (مرضیه افخم) و نخستین سفیر اهل سنت ایران پس از انقلاب (صالح ادیبی)، بیش از 50 دیدار با جان کری وزیر خارجه آمریکا و بیشترین حضور در صحن مجلس شورای اسلامی و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی از جمله اقدامات وی در طول این 4 سال بوده است.

ظریف همچنین در قطعنامه 598 و خاتمه جنگ تحمیلی میان ایران و عراق نیز نقش برجسته ای داشت، به طوریکه با گنجاندن کلمات حقوقی و صحیح در متن، روند آن را متحول ساخت. از سوی دیگر وی به واسطه سال ها حضور خود در نمایندگی ایران در آمریکا، ارتباطات گسترده ای با جامعه و محافل سیاسی این کشور دارد. در همین راستا روز گذشته مارک دوبووتیز یکی از استراتژیست های آمریکا در پیامی توئیتری با اشاره به مقاله اخیر ظریف در نیویورک تایمز، نوشت: برایم مهم نیست که دیگران در ارتباط با او چه می گویند، ولی ظریف حرفه ای ترین مبلغ نسل ماست. نیویورک تایمز یک استاد را نمایان کرده است.

همچنین هنری کسینجر یکی از معماران سیاست خارجی آمریکا در دهه های گذشته، سال ها قبل کتاب دیپلماسی خود را به ظریف تقدیم کرده و روی آن نوشته بود: تقدیم به دشمن قابل احترامم محمدجواد ظریف.

ظریف با تکیه بر تجربه فراوان در قامت یک دیپلمات، آشنایی با محیط بین المللی، تسلط بالا به زبان انگلیسی، فن سخنوری و محبوبیت مثال زدنی خود در داخل و خارج از کشور، یکی از ارکان موفقیت و به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای است. وی همچنین بر پایه اعتبار بین المللی خود علاوه بر ده ها سفر خارجی، مقامات بلندپایه بسیاری از کشورهای مهم را به ایران دعوت کرده که حداقل دستاورد آن شکست دیوار ایران هراسی و توافق های تجاری، اقتصادی و سیاسی برای کشور است.

از همین رو بسیاری از کارشناسان معتقدند: با توجه به رویکرد سیاست خارجی دولت دوازدهم آنطور که در مناظرات انتخاباتی نیز مطرح شد و لزوم استمرار رویه کنونی در راهبردهای دیپلماسی ایران، محمدجواد ظریف نه تنها بهترین، بلکه ضروری ترین کاندید وزارت خارجه در دولت دوازدهم خواهد بود. لذا باید تاکید کرد که وقتی ظریف و  تیم او در مسیر راهبردهای دیپلماسی به مطلوب ترین وجه خود فعالیت کرده و افکار عمومی داخلی و خارجی نیز به طور کم سابقه ای با وی همراهی می کنند، هر گونه تغییر احتمالی در دستگاه دیپلماسی دولت آینده علاوه بر غیر راهبردی بودن، می تواند مسیر طی شده را تغییر و حتی به شکست بکشاند.

محمدرضا ستاری: روزنامه نگار و عضو هیات تحریریه فراتاب.

انتشار این مطلب با ذکر منبع فراتاب بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار