5 دلیل ترامپ برای مقابله با نقش ایران در منطقه | فراتاب
کد خبر: 6157
تاریخ انتشار: 25 اردیبهشت 1396 - 19:25
یک کارشناس مسایل بین الملل تشریح کرد
جهت گیری سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ بر اساس ترسیم اتاق های فکر و اندیشکده های پست نو محافظه کاران آمریکایی بر نظریه کیسینجر مبنی بر بازیگر دیوانه متکی است و نقش این بازیگر دیوانه را ترامپ ایفا خواهد کرد.

به گزارش فراتاب- دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا قرار است در نخستین سفر خارجی خود پس از استقرار در کاخ سفید، اواخر ماه جاری به عربستان سعودی سفر کرده و پس از آن به دیدار سران رژیم صهیونیستی در تل آویو برود. در همین رابطه برخی از منابع مطلع اعلام کرده اند که ترامپ علاوه بر این احتمال دارد از چند کشور منطقه به خصوص عراق نیز دیدار کند. همچنین ترامپ در سفر خود به خاورمیانه در سه نشست سران عربی- اسلامی با آمریکا، شورای همکاری خلیج فارس و دیدار با سران اتحادیه عرب نیز شرکت خواهد کرد.
از سوی دیگر تازه ترین خبر منتشر شده در آستانه سفر ترامپ به عربستان حاکی از آن است که کاخ سفید در حال نهایی کردن قراردادهای تسلیحاتی به ارزش 100 میلیارد دلار با عربستان سعودی است. در همین خصوص یک مقام دولتی آمریکا در گفت و گویی با خبرگزاری رویترز ضمن اعلام این خبر گفته است: تقویت توانمندی های دفاعی عربستان و حفظ برتری کیفی نظامی اسراییل بر همسایگان خود در این قراردادها مورد توجه قرار گرفته و ممکن است که سقف این میزان خرید نظامی تا 10 سال آینده به چیزی در حدود 300 میلیارد دلار برسد.
همچنین سخنگوی کاخ سفید نیز در مورد سفیر قریب الوقوع ترامپ به عربستان گفته است که ترامپ اعتبار رهبری آمریکا برای حل بحران های خاورمیانه را احیا کرده و سفر وی به ریاض با هدف ایجاد اتحادی میان جهان متمدن بر علیه اسلام افراطی صورت می گیرد.

دلایل حرص و طمع عربستان برای خرید تسلیحات
با توجه به این امر سوال اصلی آن است که چرا ترامپ نخستین سفر خارجی خود را با عربستان آغاز می کند؟ وی که در دوران تبلیغات انتخاباتی خود بارها نظام حاکم عربستان را زیر سوال برده و اعلام کرده بود که سعودی ها باید از این پس هزینه حمایت های آمریکا از خود را بپردازند، از چه روی از مواضع اولیه خود عقب نشینی کرده است؟
از سوی دیگر فروش این حجم بالای تسلیحات نظامی در منطقه پر آشوب خاورمیانه با چه هدفی صورت می گیرد و آمریکا از بر هم خوردن توازن قوا در منطقه خاورمیانه و انبار این میزان تسلیحات نظامی از سوی عربستان چه هدفی را دنبال می کند؟ در این زمینه عبدالباری عطوان تحلیل گر مشهور جهان عرب معتقد است:
اعلام امضای این قرارداد تسلیحاتی آمریکا با این خبر همزمان شد که مجله "دیفنس نیوز" متخصص در صنایع نظامی فاش ساخت که گفتگو بر سر قرارداد عظیم فروش تسلیحات از ترکیه به عربستان میان دو کشور در جریان است و فکری ایشیق، وزیر دفاع ترکیه آن را بزرگ ترین قرارداد صادرات صنایع نظامی ترکیه در تاریخ این کشور توصیف کرده است.
این حرص و طمع عربستان سعودی برای تسلیحات دو ویژگی دارد: نخست اقتصادی با هدف تقویت اقتصاد دو کشور یعنی آمریکا و ترکیه و به گردش درآوردن چرخ صنایع نظامی این دو کشور و فراهم کردن شغل های جدید و حفظ فرصت های شغلی. اما هدف دوم سیاسی است و با نیازمندی های جنگ های منطقه ای کنونی و نیازمندی های آینده هماهنگ است که حکومت عربستان سعودی در یمن و سوریه به راه انداخته است.
عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان سعودی و سفیر سابق در واشنگتن برخی از جنبه های این قرارداد را افشا کرد هنگامی که گفت: "دولت رئیس جمهور ترامپ گام های سریعی برای تسریع اجرایی شدن قرارداد فروش بمب های هدایت شونده برداشته است که دولت رئیس جمهور اوباما به علت نگرانی از کشته شدن شهروندان غیر نظامی یمنی آن را تعلیق کرده بود".
اطلاعات موجود حاکی از آن است که دولت ترامپ به شاهزاده محمد بن سلمان جانشین ولی عهد عربستان سعودی و وزیر دفاع این کشور تا پایان سال جاری فرصت داده است تا تمام توان خود را برای پایان دادن به جنگ در یمن از طریق نظامی به کار گیرد و این کشور حمایت کامل دولت ترامپ را خواهد داشت. این امر باعث می شود شاهد شدت گرفتن حملات عربستان به صورتی وحشتناک و بمباران وحشیانه هدف های غیر نظامی و نظامی در عمق یمن از سوی جنگنده های طوفان قاطعیت باشیم.


آنچه که تاکنون توانسته تا حدود زیادی آمریکا را با چالش روبرو کند، امضای قرارداد برجام توسط ایران بود. تهران با امضای این قرارداد حداقل توانست به جهان نشان دهد که به دنبال تنش با نظام بین الملل نیست.

واقعیتی که نباید در مورد ترامپ فراموش کرد
در همین راستا، دکتر مهدی مطهرنیا کارشناس روابط بین الملل نیز در خصوص هدف ترامپ برای سفر به عربستان به عنوان نخستین سفر خارجی خود پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری آمریکا معتقد است: دولت دونالد ترامپ نماینده تراست های تسلیحاتی با ماموریت کنترل تهران جهت عبور از خلیج فارس و فلات ایران (Low Hartland) به آسیای شرقی یا هارتلند علیاست. ماموریت تعریف شده دونالد ریگان در دهه 1980 میلادی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود اما ماموریت ترامپ متوجه تهران در سال های پایانی دهه 2010 و ورود به دهه 2020 است. لذا واقعیت را نمی توان کتمان کرد که تیم ترامپ یک تیم ضد ایرانی است و در پی پیاده سازی دکترین محدودسازی همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران است. سیگنال های موجود نشان می دهد که نوعی عزم جدی در آمریکا و اندیشکده های گوناگون این کشور در جهت ایجاد فضای ضد تهران در میان کشورهای منطقه وجود دارد. این فضا از قبل کارسازی شده و اکنون ترامپ باید این فضا را وارد عرصه عملیاتی کند. این جهت گیری از چند سو باید مورد توجه قرار بگیرد. نخست اینکه، روی کار آمدن ترامپ در فضای استحکاک منافع هفت خواهران نفتی با تراست های تسلیحاتی در آمریکا صورت پذیرفت و در نهایت این تراست های نفتی بودند که در مبارزه کارت های الکترال شکست خورده و نماینده آنها یعنی هیلاری کلینتون بازی انتخابات را به ترامپ واگذار کرد.
دوم، تراست های تسلیحاتی اکنون نیازمند نوعی شکوفایی اقتصادی ناشی از گسترش رقابت های تسلیحاتی در سطح بین المللی مخصوصاً جغرافیاهایی مانند خاورمیانه درجهت کسب ثروت بیشتر از طریق فروش تسلیحات و کنترل منافع اقتصادی مناطق مورد هدف خود می باشند. از این رو، جهت گیری سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ بر اساس ترسیم اتاق های فکر و اندیشکده های پست نو محافظه کاران آمریکایی بر نظریه کیسینجر مبنی بر بازیگر دیوانه متکی است و نقش این بازیگر دیوانه را ترامپ ایفا خواهد کرد.
سوم اینکه نباید فراموش کرد که دولت ترامپ نماینده بخش مهمی از ثروت در این کشور است اما نماینده همه مردم آمریکا نیست. بخش وسیعی از مردم آمریکا با جهت گیری های نو دموکرات اوباما و تیم همراه وی همگن هستند و به همین دلیل است که ترامپ در جاده لغزانی از قدرت در حال بازی است و کاخ سفید اکنون روی شن های روان وارد عمل شده است.
نکته چهارم این است که ترامپ در انتخابات و در کمپین های تبلیغاتی خود وعده های بسیاری به مردم آمریکا داده است. جهت گیری اساسی این وعده ها متوجه شکوفایی اقتصاد ملی آمریکا و احیای قدرت افسانه ای این کشور در دهه های 1970 تا 2000 میلادی است. لذا ترامپ در پی ایجاد و احیای این معنا وعده های فراوانی را در حوزه سیاست داخلی آمریکا داده است که هر کدام از این وعده ها به آسانی امکان پذیر نیست. از این رو علیرغم که وی بیان کرده بود به هیچ وجه به دنبال اولویت بخشیدن به سیاست خارجی در قبال سیاست داخلی نخواهد بود اکنون مشاهده می کنیم که جهت گیری ترامپ در عرصه سیاست خارجی، بسیار فعال تر از تحرکات او در عرصه سیاست داخلی است.
همچنین، نکته اساسی در اینجاست که وی بالاجبار برای گریز از وعده های داخلی از یک سو و از سوی دیگر پاسخگویی به حامیان خود یعنی تراست های تسلیحاتی در بستر ماموریت نهاییش یعنی مهار تهران به عنوان اولیت (اولین) استراتژیک آمریکا در نیمه نخست قرن 21، بر آن است که زمینه های ایجاد یک فضای ضد تهران را در منطقه رهبری کند. در این راستا فرماندهی این فضای ضد تهران به اسراییل سپرده خواهد شد و در همین حال مسئولیت اجرای آن به ریاض.
با توجه به این معانی است که می توان گفت سفر ترامپ به عربستان از اهمیتی جدی برخوردار است. اهمیتی که نشان دهنده تحرکات آمریکا برای ایجاد یک فضای ضد تهران در حوزه عملیاتی دکترین محدودسازی همکاری های بین المللی با ایران است. این دکترین در چارچوب تفسیر محدود از برجام و محاصره منطقه ای تهران با رهبری آمریکا، فرماندهی اسراییل و اجرایی شدن آن توسط عربستان و سایر کشورهای عربی مبتنی است. در نتیجه بر اساس این منطقی که بیان شد باید گفت که ترامپ اولین سفر خارجی خود را در سطح بین المللی به این واسطه عربستان برگزیده است. اگر به خاطر داشته باشید اولین سفر خارجی اوباما به کانادا بود و اولین سفر خاورمیانه ای وی به ترکیه صورت پذیرفت نه عربستان. این نکات هر کدام پیام های خاصی دارد که باید به آن توجه کرد.دولت روحانی در دور نخست خود در عرصه سیاست خارجی بر اساس سند چشم انداز ، 1404 دیپلماسی خود را بر اساس تعامل سازنده بنیان نهاد. اکنون این تعامل سازنده باید به یک تعامل سازنده موثر تبدیل شود.
در ارتباط با جهت گیری ترامپ در جهت کسب هزینه های رهبری امنیتی جهان از متحدان آمریکا نیز باید گفت: عربستان پیش از روی کار آمدن ترامپ و در دوران اوباما نیز به صورت آشکارا بیان کرده بود که حاضر است هزینه های برخورد عربستان با ایران و حمایت آمریکا از ریاض را نقداً و حتی جلوتر از اقدام پرداخت کند، مشروط به اینکه آمریکا تمام قد از سعودی ها در برابر ایران حمایت کند.


سیاست های فعلی رییس جمهوری آمریکا نشان می دهد که وی گام های جدی را در این مسیر برنامه ریزی کرده و در جهت عملیاتی کردن آنها پیش می رود. گام هایی چون همراهی کردن بیشتر با روسیه و تلاش در جهت همگرایی واشنگتن- مسکو و سپس محور واشنگتن، مسکو و لندن در جهت فعالیت فزون تر در اتباط با محدود سازی حرکت ایران در منطقه.
آمریکا به خوبی می داند که جبهه توافق در منطقه خاورمیانه محصول همگرایی مسکو، تهران و بغداد است و رهبری آن با روسیه است. لذا آمریکا اگر بتواند در این جبهه توافق به واسطه همگرایی با مسکو شکاف ایجاد کند، می تواند جبهه مقاومت به رهبری تهران در خاورمیانه را در آینده کنترل و زمینه های محدود سازی قدرت ایران را فراهم کند. همچنین آمریکا می تواند به همین واسطه هزینه های این طرح را به عهده کشورهای عربی منطقه و دیگر کشورهایی بیندازد که در چارچوب ایران هراسی قرار دارند.
آنچه که تاکنون توانسته تا حدود زیادی آمریکا را با چالش روبرو کند، امضای قرارداد برجام توسط ایران بود. تهران با امضای این قرارداد حداقل توانست اسلام هراسی به عنوان جهت گیری این استراتژی را تا حدودی مسدود کرده و به جهان نشان دهد که به دنبال تنش با نظام بین الملل نیست و حاضر است در یک حرکت دیپلماتیک قابل اطمینان، زمینه های حل و فصل مسایلش را با نظام بین الملل فراهم سازد.
لذا چون اجماع جهانی بر علیه ایران در حال حاضر امکان صورت پذیرفتن ندارد و در صورت ادامه دولت آقای روحانی و حرکت اعتدالیون در ایران با مسایل بیشتری روبرو خواهد شد، اکنون ترامپ به دنبال آن است که محاصره منطقه ای تهران را بیشتر مورد توجه قرار داده و بر این اساس اولویت بیشتری بر محاصره منطقه ای ایران و محدود کردن همکاری های بین المللی ایران قایل شود.

راهکارهای مقابله با دکترین محدودسازی ایران
این کارشنان مسایل بین الملل در مورد راهکارهای ایران برای مقابله با چنین راهبردی، توضیح داد: دکترین تعامل سازنده موثر باید به عنوان یک راهکار ملی در چارچوب حکومتی و بر اساس سند چشم انداز 1404 به رسمیت عملیاتی برسد. دولت روحانی در دور نخست خود در عرصه سیاست خارجی بر اساس سند چشم انداز ، 1404 دیپلماسی خود را بر اساس تعامل سازنده بنیان نهاد. اکنون این تعامل سازنده باید به یک تعامل سازنده موثر تبدیل شود و این امر نیازمند حمایت جدی ملی در سه رکن حکومتی، دولتی و توده ای است. سیگنال های موجود نشان می دهد که نوعی عزم جدی در آمریکا در جهت ایجاد فضای ضد تهران در میان کشورهای منطقه وجود دارد. این فضا از قبل کارسازی شده و اکنون ترامپ باید این فضا را وارد عرصه عملیاتی کند.
اگر ما در این سه سطح با تمام وجود نتوانیم از سند چشم انداز 1404 در عرصه سیاست خارجی به یک ادبیات مشترک برسیم بیش از هر چیز آمریکا و رقبای منطقه ای ما از آن سود خواهند برد. لذا باید تعامل سازنده دوره نخست روحانی به تعامل سازنده موثر تبدیل شود و برای تحقق چنین امری باید سیاست خارجی دولت بعدی تعاملی سازنده با بازیگران و کنشگرانی باشد که بتوانند این بازی را به خوبی انجام دهند و مورد حمایت تمام ارکان حکومت قرار بگیرند. در غیر اینصورت نخواهیم توانست در منطق تاثیر از نفوذ استراتژیک بالایی برخوردار باشیم.
اگر در ارکان فرادولتی از این سند حمایت و توده های مردم با رای بسیار بالا برای تداوم چنین سیاستی وارد میدان شوند، می توان گفت تا حدود زیادی زمینه های اعمال سیاست های معنادار و تعریف شده در این باره فراهم خواهد شد.

 

محمدرضا ستاری، روزنامه نگار و عضو تحریریه فراتاب.

بازنشر این مطلب با ذکر منبع فراتاب بلامانع است.

 

 

 

نظرات
آخرین اخبار