فراتاب - گروه بین الملل: خروج از اتحادیه اروپا در طی سالهای اخیر به ایدهای فراگیر بین سیاستمداران، مردم و احزاب سیاسی اروپایی تبدیلشده است و کشورهای مختلف با در نظر گرفتن دلایل مرتبط با منافع ملی و نه ایدههای همگرایی درون اتحادیه، خواهان خروج از آن هستند. بریتانیا نخستین کشوری بود که گامی عملی در این مسیر برداشت و از اتحادیه خارج شد. اکنون بیم آن میرود که سایر کشورها مانند هلند، فرانسه و یا یونان نیز با الهام گیری از بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شوند. با تمام تفاوتهایی که بین خروج کشورها از اتحادیه اروپا و فروپاشی شوروی وجود دارد، می توان این دو فرایند را با یکدیگر مقایسه کرد. شاخص اصلی در این مقایسه نرخ سالیانه رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا و شوروی سابق است، می توان شباهت زیادی را بین نرخ رشد اقتصادی در هر دو مورد و تاثیر گذاری آن بر روی توانایی کنترل دو مجموعه به عنوان یک سیستم مشاهده کرد.
فروپاشی شوروی سابق:
اتحاد جماهیر شوری از سال 1928 نرخ رشد اقتصادی سریعی را تجربه کرد، نرخ رشدی که تا زمان کند شدن آن در دهه 60 تنها از ژاپن ضعیفتر بود. در طول دوران رشد نرخ رشد اقتصادی این کشور بیش از 5 درصد بود در حالی که پس از سال 1970 این نرخ رشد به 3 درصد کاهش یافت و پس از 1975 تا 1985 به 2 درصد رسید. این فرایند نتیجه زوال منابع تولید شامل سرمایه، زمین، نیروی کار و همچنین برنامهریزی غلط در هدایت سرمایه به سمت بخش نظامی بهجای تمرکز بر اقتصاد غیر نظامی بود که زمینه نوآوری و تولید خلاق را در اقتصاد غیر نظامی از بین برد. باوجود کاهش نرخ رشد اقتصادی، شوروی به دلیل درگیر شدن در مسابقه نظامی با امریکا منابع خود را به اقتصادی نظامی و تحقیق و توسعه در این بخش اختصاص داد. در این دوره مخارج نظامی آن از 12 درصد در بین سالهای 1966 تا 1970 به 16 درصد در سالهای 1981 تا 1985 رسید. این فرایند اقتصاد شوروی را با رکود و عدم بهره وری روبهرو کرد و در نهایت به فروپاشی آن انجامید. فروپاشی تحت شرایطی انجام شد که با اجرای اصلاحات اقتصادی پروستریکا بخش کنترل سلسله مراتبی در سیستم سیاسی شوروی به کنترل توزیعشده تبدیل شد و با شکلگیری آزادی در سیستم، واحدها وارد فرایند گریز از مرکز شدند.
بحران مالی اتحادیه اروپا:
بحران مالی که در سالهای 2007 تا 2009 در جهان شکل گرفت موجب شد که شوک بزرگی به کشورهای اتحادیه اروپا وارد شود و در اثر آن شوک برخی از این کشورها مانند یونان، ایرلند و پرتغال وارد یک مرحله بحرانی از بدهیهای عمومی و کسری بودجه شدند که تمام اتحادیه را در خود درگیر کرد و موجب شد که فرایندهای گریز از اتحادیه تقویت شوند.
اصلی ترین و طولانی ترین بحران این مجموعه بحران بدهیهای یونان است که نه تنها کاهش نمییابد بلکه به مشکلی فزاینده تبدیلشده است و اکنون بدهیها 175 درصد از GDP این کشور را تشکیل میدهد. بیکاری در این کشور در سطح بالای 25 درصد قرار دارد و اقتصاد این کشور از 7 درصد GDP کسری بودجه رنج می برد.
بستههای کمکی، وامهای اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول نه تنها نتوانست مشکلی را حل کند بلکه اقتصاد این کشور را به بدهکار ترین اقتصاد اروپا تبدیل کرد و موجب شده است که احزاب سیاسی در کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان و هلند این نگرانی را مطرح کنند که خواستار این هستند که دسترنج کارگران کشورشان صرف هزینههای عمومی در درون این کشورها شود و به اقتصادهای بیماری مانند یونان منتقل نشود. اهمیت این نکته زمانی روشن میشود که درک می کنیم که میبینیم میانگین نرخ رشد در اتحادیه اروپا از حدود 5 درصد در سال 2005 و پیش از بحران اقتصادی به 2 درصد کاهشیافته است که این به معنای فشار بر اقتصادهای این اتحادیه و کاهش ظرفیت آنها در پاسخگویی به مشکلات است. در چنین شرایطی اولویت کشورهای این اتحادیه با تمرکز منابع در داخل مرزهای ملی و تنظیم توزیع کالاهای عمومی برای جلوگیری از رشد پوپولیسم افراطی است. دولتها در این وضعیت تمایل دارند که با خروج از قیدوبندهای همگرایی آزادی عمل خود را برای مبارزه با بحرانها حفظ کنند و خود را از همراهی با دیگران که در حال غرق شدن هستند نجات دهند.
احتمال فروپاشی اتحادیه اروپا:
ادامه این فرایند ظرفیت کنترلی سیستم اتحادیه و همچنین تمایل برای همگرایی بین کشورهای آن را کاهش میدهد و به نظر نمیرسد ایالات متحده به عنوان شریک استراتژیک اروپا تمایلی به معکوس ساختن این فرایند داشته باشد. با این شرایط بدون توجه به اینکه چه حزبی هدایت کشورهای درگیر را به عهده بگیرد جدایی از اتحادیه به طور روز افزون به یک گزینه مطلوب برای کشورهای اروپایی تبدیل میشود.
یکی از قوی ترین احتمالها این است که اقتصادهای توانمند اتحادیه اروپا مانند فرانسه، هلند و آلمان این اتحادیه را ترک کنند و سازوکار نوینی را برای همکاری بین خود طراحی کنند و اتحادیه اروپا به اتحادیه کشورهای ورشکستهای مانند یونان تبدیل شود.
منوچهر شفیعی, کارشناس ارشد روابط بین الملل و عضو تحریریه فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است