صادق هدایت و پرسش جادویی | فراتاب
کد خبر: 5827
تاریخ انتشار: 11 اسفند 1395 - 13:03
آزاده فراهانی
آنچه هدایت را برجسته می سازد بیش از هر چیزی یافتن پرسش جادویی است. و این همان چیزی است که جای خالی آن در ادبیات امروز ما مشهود است

فراتاب - گروه فرهنگی: نگاه كه مي كنم خيلي ها خوب مي نويسند. همين امروز هم هستند كساني كه شيوه هاي نوشتن را كم از هدايت نمي دانند. پس آنچه هدایت را متفاوت می سازد و آنچه هدایت دیگری در ادبیات امروز ما بر نمی شناساند چیست؟ فارغ از نثر استوار و پیچیدگی های روانی و نگاه واقع گرایانه و موشکافی های اجتماعی –اخلاقی و بازی های استادانه در محورهای زمان و مکان وقوع داستان ها و اینگونه شگردها راز صادق هدایت شدن در جایی دیگر است: در یافتن یک پرسش. او پرسش جادویی خویش را یافته بود. همان پرسشی که چون یافتیش دیگر امان نیابی. در شکوه این گونه پرسش ها همین بس که یک نوع آن که به قول هایدگر پرسش از وجود بود بیش از دو هزار سال افکار و آثار صدها فیلسوف را به خود مشغول داشت و داشته است. یعنی اقتداری به قدر تاریخ یک فلسفه. هدایت نیز پرسش خویش را یافته بود؛ همان پرسش که او را به نوشتن کشید، به عشق کشید، به طغیان، به سقوط بچه گانه در رود مارن، و سرانجام به اتاق گاز خودخواسته.
همه چیز از این پرسش جادویی سرچشمه می گیرد تا به جایی می رسد که مهم ترین ویژگی آثار هدایت شکل می گیرد: تصرف روانی در جهان پیرامونی. او همیشه در سایه پرسش ذهنی خودش به دنیا نگاه می کند و پرسش ذهنی او پرسشی گنگ و آشفته است. او هیچگاه به جهان صلب و مادی نمی رسد. جهان همواره با تزئینات ذهنی او در برابر دیدگانش ظاهر می شوند و او استادانه روان خود را به جهان پیرامونش تحمیل می کند. واژه ها در آثار هدایت واژه های بی پیرایه و لخت نیستند. او همواره در حال توضیح و تفسیر جهان پیرامون خود در راستای یافتن پاسخ پرسشش می باشد. مثلا داستان معروف سگ ولگرد را مرور می کنیم. داستان با توصیف میدان ورامین آغاز می شود که زبانی توضیحی دارد و نویسنده با ارجاعتی که به بیرون از ابژه می دهد ذهن را صرفا در میدان ورامین نگه نمی دارد تا اینکه به سگ می رسد و اینجا دیگر دقیقا شروع بع ابراز شعار گونه ذهنیاتش در قالب رفتارهای مردم با سگ می کند. این مشخصه صادق هدایت است. درگیر کردن آشکار روانش با پیرامون. این جاهاست که او دارد دنبال پاسخی برای پرسش اش می گردد. کار به جایی می رسد که شروع به ابراز ذهنی از سگ نیز می کند و کم کم با تسلط خوبی که به فنون داستان نویسی دارد در خلال ابراز ذهنیات سک داستان زندگی او را نیز شرح می دهد و در نهایت آنچه بیش از همه این داستان را ماندنی می سازد سوژه است. تلاشی است که هدایت در یافتن پاسخ پرسشش داشت و باز هم منجر به ناامیدی بزرگی شد که چون مرگ بر سر این سگ بیچاره سایه انداخت.
آنچه هدایت را برجسته می سازد بیش از هر چیزی یافتن پرسش جادویی است و این همان چیزی است که جای خالی آن در ادبیات امروز ما مشهود است.

 

نویسنده: آزاده فراهانی، شاعر و دانش آموخته ی زبان و ادبیات فارسی و مولف کتاب "توفان بادیه"

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
محمد رنجبری
| |
2017-03-01 19:50:59
با سلام
یادداشت های ابتری از این دست به نوعی افزودن بر گنگی و ابهام موضوع مورد بحث می باشد
وقتی نویسنده در یک پاراگراف سعی می کند عهده دار تحقیقات چندین ساله باشد و عجیب تر اینکه دارای منطق قهرمانانه و کاشف باشد، نوشته اش هیچ ارزشی نخواهد داشت
امید دارم از ذکر چنین یادداشت های دلبخواه و خام جلوگیری شود، برای هر حرفی باید منبع ارائه داد، ادبیات معاصر ما به یادداشت های سرسام آور و فست فودی نیازی ندارد
همین پرسشی که در این یادداشت ناقص ارائه شده در مورد پرسش هستی مفهوم «دازاینی» نست که هموز برای خواننده ی ایرانی آنچنان که شاید و بایست، روشن نشده
خلاصه اینکه، با انتشار چنین یادداشت های گذرا و غیر مستند احساس کار فرهنگی کردن نباید به ما دست بدهد
علی
| |
2017-07-13 22:01:22
درود بانو .....به قول دوست بزرگوارتان ، این نوشتار مبهم ، بدون منبع و خام و دلبخواهی است . دقیقا نیکو و درست فرمودند .....
اما به نظر من همین نوشتار مبهم ، برای کسی که هدایت را درک کرده باشد ، نوشتاری واضح و شفاف است که اساس ِ مسئله در تبدیل افسوسیات به عدد و در پخته شدن یا خام ماندن نیست و جای دیگریست . جای دیگر ؟؟؟
بله .این جای ِدیگر یقینا بدون منبع است ....اما بی منبعی که میان این همه منبعیاتِ سر درگم ، سَر در خود شده است .
این نوشتار از ان پرسشی سخن می گوید که در همین عصر حاضر (( به نظر شخصی من )) شخص دیگری هم به ان پرسش رسید .... پرسشی که از هر پاسخی ، واضح تر است و به جای علامت سوال ، خود ِ پاسخ را یدک میکشد .
بماند عزیزان .....ننویسم بهتر است . به قول شاملو ، چه بگویم سخنی نیست . یاد آن شرح حال هدایت به قلم خودش افتادم که :
(( اگر دست به نوشتن شرح ِ حال خودم ، بزنم ، مانند این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم ، قدر و قیمتی قائل شده باشم )))
بماند که مانده ......پر لبخند باشید .....
علی
| |
2017-07-13 22:04:33
درود ....سواد حقیر بسیار اندک است ...در زمینه نت که دیگر هیچ .....اکنون و تازه متوجه شدم در فیس بوک تشریف دارید ....نیک بختانه آدرس فیس بوک نوشتم .....اگر در فیس بوک فعال باشید ، مسرور خواهم شد از اینکه نوشتار های تان را دنبال کنم ....پر لبخند باشید
علی
| |
2017-07-13 22:06:10
شوربختانه سوادم آنقدر قد نداد که صفحه شما را در فیس بوک بیابم .
آخرین اخبار