تحلیلی روانشناختی از چرایی کسب اسکار «فروشنده» فرهادی | فراتاب
کد خبر: 5818
تاریخ انتشار: 9 اسفند 1395 - 11:51
دکتر شهپر شهرکی
در فروشنده ی فرهادی، از یک طرف، درد عمیق روسپیگری به نمایش گذاشته شده و از طرفی دیگر، درگیری زن و شوهر داستان، برای درک اتفاقی به نام «تجاوز جنسی».

فراتاب - گروه فرهنگی: «از هر آدمِ رذلی بپرسید که آیا ترجیح می دهد با رذلی مثلِ خودش سر و کار داشته باشد یا با آدمی بزرگوار و خوش قلب، بدونِ تردید پاسخ خواهد داد: با آدمی بزرگوار و خوش قلب! پیروزیِ فضیلت، در همین است ...» (رمان ابله، داستایوفسکی)

گناه قطعی ما آدمیان چیست؟ گناه اخلاقی یا گناه معنوی؟ کدام گناه نابخشودنی تر است؟ کدام گناه به ما رنج روانشناختی بیشتری می دهد؟ کدام گناه رنج وجودی بیشتری می دهد؟ آیا اگر من در شرایط محیطی مساعد به بی اخلاقی قرار بگیرم، اختیار از من ساقط است؟ آیا شرایط خاص و محیط، زیست اخلاقی من را رقم می زند؟ آیا در امور اخلاقی، من باید اصولی داشته باشم تا در مواقع لزوم بر سر چند راهی های اخلاقی قرا نگیرم و آن اصول مشخص را بکار گیرم؟ آیا اصول اخلاقی ثابت اند یا در شرایط و موقعیت های گوناگون قابل تغییرند؟ اینها تنها بخشی از سوالاتی است که بعد از دیدن فیلم فروشنده به ذهن می آیند.
این فیلم با دغدغه های مختلفی دست به گریبان است که مهمترینش مفهوم اخلاق و دوراهی ها و شاید چند راهی های اخلاقی در روابط انسانی و در پی آن معضلات دیگری که به همان اندازه و شاید هم بیشتر از آن اهمیت معنایی دارند، و چه بسا همه ی آنها پیامد کم رنگ شدن مفهومی چون اخلاق در جوامع انسانی است.

پدیده ی روسپیگری مختص جامعه ی مشخصی نیست، اما ارتباط موثری با عوامل آسیب رسان همچون فقر، اعتیاد، بیکاری، اختلالات شخصیت (چه از سوی مشتری و چه از سوی روسپی)، دارد.
در فروشنده ی فرهادی، از یک طرف، درد عمیق روسپیگری به نمایش گذاشته شده (در صحنه ی پول های به جا مانده در منزل عماد، در نقاشی های به جا مانده ی کودک آن زن بر دیوارها ،که پدر و مادر و خانواده را نقاشی کرده بود ، در نگاه بد جامعه ایی که خود نیز ممکن است مرتکب بی اخلاقی های بدتر از آن شوند.) و از طرفی دیگر، درگیری زن و شوهر داستان، برای درک اتفاقی به نام «تجاوز جنسی». و مهم تر از این مفاهیم، درگیری های و دو راهی های اخلاقی که هر کدام از آدمهای داستان در سطح خود به آن گرفتارند.

در شروع فیلم خانه ایی که عماد و رعنا در آن زندگی می کنند در حال فرو ریختن است. خانه ایی که عماد درب آن را با حصاری فلزی بسته است، حصار فلزی، معنای عمیق بی اعتمادی درونی عماد را به جامعه ایی نشان می دهد که او و همسرش در آن زندگی می کنند.
در صحنه های ابتدایی فیلم آنجا که عماد فرزند معلول همسایه را به دوش می کشد و از ساختمان خارج می کند، بخشی از شخصیت مسئول و اخلاقی او را به تصویر می کشد، یعنی که حتی او حاضر است جان خود را برای دیگری به خطر بیاندازد و این مفهوم عکس سکانس های پایانی فیلم است که عماد جان پیرمرد را به خاطر درگیری های ذهنی و اخلاقی و خشم روانشناختی خود به خطر می اندازد! و شاید این تغییر اخلاقی او معنی این سکانس در فیلم باشد، آنجا که در سکانسی عماد در کلاس مشغول تدریس است و پاسخ هایی که به دانش آموزان خود می دهد: شاید یک سوال بیش از بقیه، در طول فیلم معنی تغییر آدمها با شرایط را بازتاب می دهد. آنجایی که دانش آموز از عماد می پرسد که «آدمها چطور گاو می شوند» و عماد پاسخ می دهد «به مرور».
و این دیالوگ در طول فیلم در مورد خود عماد با تغییر شرایط با تغییر روحیات و ذهنیات او رخ می دهد. در جایی دیگر دانش آموز از عماد با شوخی می پرسد که مگر شما خلاف هم می کنید؟ در طول داستان شاهدیم که به طور ناباورانه ایی، همه ی ما تحت شرایطی می توانیم قانون را زیر پا بگذاریم و خود مجری قانون شویم و دچار خلاف! و این دقیقا مطابق با کاری ست که عماد در لحظات پایانی فیلم به نمایش گذاشت، او ناخواسته قاتل پیرمرد شد و مرگ او را تسریع کرد.
رعنا در این فیلم رفتارهایی مبهم دارد، سکوت های او پر از معناست، اینکه حتی تا آخر فیلم ما نمی دانیم که آیا به او تجاوز شده، یا فقط از حضور یک مرد در حمام خانه اش ترسیده؟ اینکه آیا برای گفتن حقیقت از عماد ترس دارد؟ به نظر هم همینطور می رسد که رعنا ترجیح می دهد به جای بی آبرویی و درگیر کردن همسرش سکوت پیشه کند و خودش را به دردسر نیاندازد. در فرهنگی که تجاوز و هر گونه تعرض جنسی به زن، به خود او بر می گردد، چه جای بازگویی آن است؟! برای همین است که در جامعه ایی اینچنینی آمار تجاوز آماری واقعی نیست!
جامعه ایی که تابوها در آن هنوز بهترین مکانیسم دفاعی روانی ست که یک جامعه برای پیشگیری از پدیده ی «انگ زنی» استفاده می کند گرچه که این سکوت ها و نگفتن ها همسر او را بیشتر می ترساند! یکی از صحنه های بی نظیر فیلم، صحنه ای است که رعنا بعد از آن حادثه، نا آگاهانه با پول های مشتری زن روسپی، شام درست کرده است، عماد به محض اینکه متوجه می شود، رعنا و کودک مهمان را از خوردن غذا باز می دارد! در ذهن او گره هایی است که شاید برای رعنا قابل درک نباشد، گرچه که به نظر می رسید رعنا با خوردن آن غذا مشکلی نداشته باشد، اما در فکر عماد آن غذا نوعی بدی همراه خود دارد! اینجاست که تماشاچی به این فکر می کند که آیا غذا از نظر عماد به لحاظ دینی و شرعی حرام است، یا اینکه عماد فکر می کند این غذا از لحاظ اخلاقی خوردن ندارد و خوردن آن شاید دلیل بی تعصبی او یا بی توجهی به حادثه ی بوجود آمده است؟ یا شاید غذا با نوعی بدی اخلاقی یا آلودگی اخلاقی همراه است.
رعنا کودک دوستش را به منزلش دعوت می کند، در سکانسی که کودک می خواهد به دستشویی برود و رعنا قصد کمک به او را دارد و کودک انگار که یاد گرفته نباید به غریبه ها اجازه دهد تا بدن لخت او را ببینند، در این سکانس فرهادی قصد دارد که ظهور و بروز اخلاقی بودن و خیر و شر را در وجود فرد، از کودکی به نمایش بگذارد که کاملا قابل تامل است، اما آیا کودک ذاتا اخلاقی است یا اینکه آموزش پدر و مادر است که قدرت بازداری را به او یاد داده؟ 
بر اساس تحقیقات پیاژه اخلاقیات در نهاد آدمی از ۹ سالگی تا ۱۱ سالگی شکل می گیرد. اخلاق مجموعه ی باید ها و نبایدهایی ست که فرد در طول زندگی خود می آموزد تا بتواند زیست سالم تری داشته باشد. در حالیکه در روند فیلم شاهد بی اخلاقی در لایه های مختلف جامعه در سنین مختلف هستیم. پس شاید باید در تعریف اخلاقیات کمی تجدید نظرکنیم، اینکه آیا شکل گیری اخلاق در نوع بشر با تقویم او متناسب است یا اینکه این مفهوم در هر سنی می تواند ذهن بشر را به محاکمه بکشاند! حرف درباره ی این فیلم و پیام های انسانی آن بسیار است اما من به همین اندازه بسنده می کنم، و خوشحالم از اینکه این فیلم شایستگی های خود را به دنیا نشان داد و جایزه ی مهم اسکار را از آن خود کرد.

در پایان باید تاکید کنم که فرهادی اسکار گرفت، چون او می داند چگونه ذهن انسان را دچار دغدغه های اصیلش کند، چون او ارزش روابط انسانی و عواطف بشری را خوب می داند، فرهادی در تمام فیلم های خود ثابت کرده که هنرمندی در سطح او باید به چیزی فراتر از گیشه بیاندیشد، چیزهایی که در جامعه ی او بیانش سخت و خارج از عهده ی دیگران است. فرهادی انسان عصر خود را با تمام بایدها و نبایدهایش تنها می گذارد، جایی که او باید تنها به خاطر نوع تفکرش مفهوم واقعی انسانیت را حداقل به خویشتن اثبات نماید. اصغر فرهادی نماینده ی تفکری ست که خوب زیستن را معادل با ماده گرایی و رفاه ناشی از آن نمی داند، او و تفکرش به جهانی منتسب است که فراتر از اخلاقیات را در پیش روی انسان معاصر می گذارد. انسانی که به مرحله بزرگسالی رسیده اما در شرایطی در واقعیات و تنگناها و چند راهی های اخلاقی از یک کودک ضعیف تر و درمانده تر است. در دنیای فرهادی در لحظه ایی، وجدان و انسان یکی می شوند و معناها در هم می آمیزند تا روح سرگشته ی انسان را تعالی بخشند. بایدها و نبایدهای سینمای فرهادی آنقدر غیر قابل فهم نیستند و نه آنقدر ساده، کافی ست که بدانیم چگونه به فهم سینمای فرهادی نائل آییم، فیلم های ساخته ی کارگردانی چون فرهادی تنها فیلم و هنر را به نمایش نمی گذارد، او می خواهد به انسان هم عصر خود بگوید که چگونه می توان معناهای اخلاقی را در لحظه های ساده و ناب زندگی فهم کرد و زیستنی مسئولانه رقم زد.

 

شهپر شهرکی روانپزشک و عضو شورای نویسندگان فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
فاطمه حاجوی
| |
2017-02-27 20:43:41
سلام خانم شهرکی مطلبتون روخوندم واستفاده کردم اگرامکانش هست راجع به دوجنسه ها هم مطلب بزارید سپاسگزارمیشم.
فاطمه حاجوی
| |
2017-02-27 20:43:47
سلام خانم شهرکی مطلبتون روخوندم واستفاده کردم اگرامکانش هست راجع به دوجنسه ها هم مطلب بزارید سپاسگزارمیشم.
آخرین اخبار