سایه سنگین هدایت بر ادبیات معاصر | فراتاب
کد خبر: 5765
تاریخ انتشار: 30 بهمن 1395 - 17:04
دکتر لیلا درخش
هدایت با آنکه از طبقه مرفه جامعه برآمده بود اما با تعصب خاصی همیشه از مشکلات و دغدغه های طبقه فرودست جامعه نوشت. این تعلق خاطرش به مشکلات اجتماعی مردم، از او چهره ای دغدغه مند را در ادبیات فارسی برای همیشه ثبت کرد

فراتاب گروه فرهنگی: هدایت از زبان راوی بوف کور میگوید: «اگر حا تصمیم گرفتم که بنویسم فقط برای این است که خودم را به سایه ام معرفی بکنم.» او تاکید می کند که: من فقط برای سایه خودم می نویسم. هدایت به استناد نقل قول خود محمدعلی جمالزاده بعد از او فرزند خلف ادبیات داستانی ایران است در این سطور نگارنده در صدد است سیر تحول او از غالب ادبیات داستانی را که از محمد علی جمالزاده به ارث برد و در قلم او به جایگاه خلافت این عرصه رسید با این نگاه بررسی کنیم که براستی فرزندان خلف هدایت کجای ادبیات داستانی ما ایستاده اند؟ آیا نویسندگان معاصر نیز توانستند وارث خوبی برای این غالب ادبیات داستانی باشند یا نه؟ از این رو به اختصار به شیوه داستان نویسی هدایت می پردازیم.

درون مایه اغلب داستان های هدایت مرگ اندیشی، انتقاد از جامعه تحت استبداد، پوچ گرایی و خرافه پرستی است. از منظر مرگ اندیشی نه تنها غالب نوشته های هدایت مورد استقبال قرار نگرفت بلکه عمدتا مخالفت ها با این نوع نگرش کار را بدانجا رساند که نویسندگان بعد از هدایت بیشتر با عنصر زندگی در نوشته های خود درصدد جلب نظر منتقدان برآمدند. آری منتقدان! چرا که همین معقوله با درآمیختنش با خودکشی هدایت، اهرمی شد برای نفی غالب نوشتاری هدایت. پوچ گرایی هدایت که خود تاثیر گرفته از دنیای ادبیات داستانی معاصر غربی اش از جمله «فرانتس کافگا» بود هم چندان مقبول طبع منتقدان قرار نگرفت. عمدتا یا این فضای پوچ گرایانه را نشناختند یا به ترس از تاثیرات منفی برای نظام مذهبی حاکم بر اجتماع در تلاش برای محکوم کردنش برامدند.

اما نگاه منتقد هدایت به اجتماع در داستان نویسان بعد از او تاثیر گذاشت با این تفاوت که هدایت بزرگترین منتقد نظام سنتی و مذهبی عصر خویش بود ولی در آثار نویسندگان بعد از او بیشتر نظام حاکم تحت الشعاع قرار گرفت. هدایت از یک بستر وسیع تر انتقاد می کرد و مبانی پیدایش این استبداد را نشانه می رفت ولی بعدها نویسندگان به صرف اعتراض های عمدتا مقطعی بسنده کردند. انتقاد به خرافه پرستی هدایت هم باز چندان که او با لحنی طنز به ستیز جامعه خرافه پرست می رفت نه تنها نظر نویسندگان بعد از او را جلب نکرد بلکه حتی داستان نویسان با پرداختن به آداب و رسوم سنتی از بکارگیری این خرافه ها را در داستان های خود پیش گرفتند. تصویر ها و توصیف شخصیت ها و چهره های داستانی هدایت اغلب رنگ ملی دارند با نثری بی پیرایه، ساده و عاری از دشوار نویسی. این تصاویر هم با صرف نظر از چند اثر از نویسندگانی چون سیمین دانشور یا محمود دولت ابادی و ... باز چندان مورد توجه قرار نگرفت.

هدایت از زبان و فرهنگ مردم بخوبی الهام می گیرد و همین عنصر مهم آثار اوست. به حق این شیوه توانست الگوی مناسبی برای داستان نویسان باشد.

ببینید من از چهره های ملی صحبت می کنم نه الزاما هر کاراکتری که بومی است. ولی نوع نگرش و پردازش کاراکتر حال و هوای غربی را یاداور است. ولی نثر ساده نویسی بعد از هدایت به جرات می توان گفت دیگر به شیوه مسجع محمدعلی جمالزاده باز نگشت. این نیز صرف تاثیر از هدایت نبود بلکه مهمترین عاملش کم مایگی نویسندگان از ادبیات کلاسیک و تصنع موجود در نثر پیشین بود و علاوه بر آن تغییر سلیقه مخاطبان که دیگر مخاطب داستان عده محدود اشراف زادگان اجتماعی نبودند مخاطبان داستان افرادی عادی از بستر جامعه بودند پس نویسنده تمام تلاش خود را می کرد برای مخاطب عام بنویسد. نثر هدایت مستحکم و قوی مایه است چنانکه مخاطب با کاراکترهای هدایت به اعماق روانکاوی شخصیت سفر می کند. اما بعدها عمده نویسندگان در پردازش شخصیت به گونه ای ضعیف عمل کردند که گاه مخاطب از پیگیری شخصیت یا شناسایی او بازمی ماند و نبود نثر قوی و منسجم عاملی می شود، براي دور شدن مخاطب از این داستان ها.

هدایت از زبان و فرهنگ مردم بخوبی الهام می گیرد و همین عنصر مهم آثار اوست. به حق این شیوه توانست الگوی مناسبی برای داستان نویسان باشد. هرچند که گاه چنان نویسندگان به فرهنگ بومی این مطقه بسنده کردند که آثارشان باز برای مخاطب عام ناگیرا بود. ولی باز هم نمی شود استفاده از زبان و فرهنگ مردم را که الگوی مناسب برای داستان نویسان معاصر است ندیده گرفت. هدایت از توصیفات ریالیستی دقیق استفاده می کند، تبحر خوبی در توصیف جزییات دارد، بطور مثال داستان سگ ولگرد چنان با جزییات دقیق توصیف شده است که مخاطب براحتی سگ یا حال و هوا و برودت دما را مجسم می کند. این شیوه هم هرچند با جزییات هدایت تکرار نشد ولی مورد نظر نویسندگان بعد از او قرار گرفت. پرداختن به جنبه های روانی و درونی چهره ها و اشخاص داستانی در کنار وصف ظاهر آنها از دیگر شگردهای نویسندگی هدایت است. اگر فقط «علویه خانم» را بررسی کنیم می بینیم هدایت بخوبی از عهده معرفی جنبه های روانی و جزییات ظاهری کاراکتر برمی آید. توانایی که بعد از هدایت کمتر در پردازش شخصیت ها سراغ داریم. هدایت طنزی به غایت قوی و انتقادی را در آثار خود بکار گرفته است شیوه ای از طنز که کمتر در آثار نویسندگان بعد از او بکار رفت؛ طنزی تلخ و برگرفته از تبعیض های اجتماعی.

اندیشه پس داستان های هدایت توانمندی دیگری است که از نگاه نویسندگان معاصر دور ماند. اگر هدایت توپ مروارید، سه قطره خون، آبجی خانم، عروسک پشت پرده و ... باقی داستان هایش را با تمام قدرت قلمی که پیش از این برشمردیم به قلم می کشد، همراه روایت ساده اندیشه ای را به چالش می گذارد که این نگاه عمدتا در نویسندگان معاصر معطوف به روایت شد. روایت هایی که گاه در آثار خوب قلمي هم نتواست از پس خلق داستان اندیشه ای را در ذهن مخاطب به چالش بکشد و صرفا روایت باقی ماند.

هدایت با آنکه از طبقه مرفه جامعه برآمده بود اما با تعصب خاصی همیشه از مشکلات و دغدغه های طبقه فرودست جامعه نوشت. این تعلق خاطرش به مشکلات اجتماعی مردم، از او چهره ای دغدغه مند را در ادبیات فارسی برای همیشه ثبت کرد. هدایت با آنکه در بوف کور یا برخی از داستان هایش قالبی از سبک سوریالیستی را پیش گرفت اما این امر مانع آن نشد که از پرداختن به توصیفات ریالیستی داستان هایش غافل بماند. از این رو هدایت را بی شک همچنان فرزند خلف داستان نویسی معاصر می توان نامید. نويسنده اي كه براي سايه ي پيچيده ي خود چنان نوشت كه همواره درصدر نويسندگانِ معاصر باقي بماند.

 

 

ليلادرخش دكتراي زبان و ادبيات فارسي با گرايش اسطوره شناسي، مدرس دانشگاه و مدارس فرزانگان تهران، مستند ساز، شاعر و داستان نويس و منتقد ادبي

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار