کولبری؛ ضرورت عزیمت از روایتی صرفاً تراژیک به یافتن راهکاری استراتژیک! | فراتاب
کد خبر: 5676
تاریخ انتشار: 19 بهمن 1395 - 08:51
اردشیر پشنگ
متن کامل سخنرانی اردشیر پشنگ در همایش «نگاهی جامعه شناختی به کردستان: روایت کولبران»

فراتاب - گروه اجتماعی: طی روزهای اخیر پس از وقوع حادثه دلخراش کشته شدن چند کولبر در اثر سقوط بهمن در ارتفاعات نزدیک سردشت، شاهد یک بروز یک موج همدردی اینبار فراتر از مناطق کردنشین، یعنی در گستره ای وسیع تر در سطح کشور بوده ایم و البته همچنان هستیم. هرچند نیک می دانیم این نخستین بار نبوده است که کولبر و کولبرانی بصورتی اینچنین تراژیک جان خود را از دست می دهند، اما گویی اینبار چون علت ظاهری و اولیه نه عامل انسانی، بلکه قهر طبیعت بوده است، شبکه های اجتماعی، رسانه های رسمی و غیررسمی و در مرحله ای دیگر برخی از مسئولان و صاحب نظران به بیان نظر و دیدگاه خود دراین خصوص پرداخته اند، که اگر اظهار نظر عده ای معدود را کناری بگذاریم، اکثر قریب به اتفاق واکنش ها در راستای نوعی ابراز همدلی و همدردی از مصیبتی اینبار نه محلی بلکه ملی بوده است که پس از دو واقعه تاثر انگیز دیگر ،یعنی آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو در تهران و وقوع سیلاب و مرگ و مفقود شدن چند هموطن در استان سیستان و بلوچستان، اینبار در کردستان روی داده است.

 

در اینکه کولبر کیست؟ کولبران کیستند؟ آیا کار آنان مصداق قاچاق است؟ یا به مانند آنچه که برخی توصیفش کردند، انتخاب ناگزیر مسیری سخت و پرخطر تنها برای تامین معاش و گذاشتن نانی ،هرچند شاید برای ما شاید سهل و کم بها اما برای آنان بسیار سخت و پربها، بر سر سفره های عمدتاً خالی و کم نواست؟، بحثی نخواهم کرد!

در اینجا و در این معدود فرصتی که پژوهشگاه علوم انسانی و زحمات دوست و استاد گرامی جناب دکتر کسرائی فراهم کرده اند، می خواهم نوشتار خود را معطوف به یافتن پاسخ این سوال کنم، «که برای کاستن از مشقت کولبری، چه باید کرد؟ و چه می توان کرد؟»

و قبل از آن پیداست که می بایست به چرایی ایجاد سیکل کولبری پرداخت!

راز چندان نهفته ای در باب علت یابی ایجاد و گسترش «کولبری» وجود ندارد، پرواضح است کولبری متاثر از شرایط سخت معیشت و فقدان کار و فرصت های کاری برای تولید درآمد و ایجاد یک زندگی عادی شرافتمندانه است، و این هم ناشی از یک واقعیت بزرگ تر است و آن هم «فقدان توسعه و عقب افتادگی» بیشتر مناطق حاشیه ای و مرزی کشور و بخصوص مناطق کردنشین است.

 

بی گمان، توجه ویژه به امر توسعه و شتاب بخشیدن به این مناطق، موثرترین و اساسی ترین اقدام برای کاستن از گسترش مشاغل کاذبی چون کولبری ،البته اگر بتوانیم اسمش را شغل بگذاریم، خواهد بود. همه واقفیم از برنامه های متعدد و طویل المدت توسعه ای در کشور، که شامل استان های مختلف کشور از جمله استان های غربی و مناطق مرزی نیز شده و می شود، اما پس از 38 سال از وقوع انقلاب اسلامی و پس از قریب به سه دهه از پایان یافتن جنگ هشت ساله با عراق، همچنان شاهد آن هستیم که آهنگ رشد توسعه در غرب ایران بسیار کندتر از دیگر مناطق کشور است، آن هم منطقه ای که به خودی خود دارای پتانسیل های بسیار قابل توجه در حوزه های مختلف اقتصادی و زیربنایی کشور اعم از صنعت کشاورزی، صنعت توریسم و جاذبه های فرهنگی، تاریخی و طبیعی پرشمار، مسیر ترانزیتی از شمال غرب به جنوب غرب و از ایران به عراق عربی و اقلیم کردستان عراق، معادن گسترده، دارای وضعیت پرآب نسبت به دیگر مناطق کشور و دهها ویژگی خاص دیگر است.

 

اینکه چرا توسعه روی نداده است، یا اگر در حال روی دادن است، چرا آهنگ سرعتش اینگونه ناساز و کند است، و چرا همنوا با رشد نبستاً شتابان توسعه در دیگر مناطق و بخصوص مناطق مرکزی و استانهای غیرمرزی کشور نیست، یک پرسش بسیار کلیدی برای یافتن پاسخ به سوال این نوشتار است! به راستی چرا با مشاهده این کُندی سرعت توسعه و دیدن این همه مصیبت و مشقت مردم، اراده ای جدی و موثر برای تغییر این رویه ی معیوب و ناکارآمد مشاهده نمی شود؟ در این کوتاهی اراده، دولت چه میزان مقصر هستند؟ سهم نخبگان و جامعه مدنی و افکار عمومی و رسانه ها در سطح ملی از این عدم توجه کافی چه میزان است؟ و خود ساکنان این مناطق اعم از نمایندگان، مسئولان بومی و البته عمدتاً غیربومی -که خواهم گفت یکی از مشکلات اساسی هم هستند-، و نیز نخبگان و خود مردم عادی چه میزان مقصرند؟

بی شک هرگروه مسئول پاسخ عملکرد و یا احتمالا سوء عملکرد خود است، می توان ساعتها از این سوء عملکردها صحبت کرد و دهها کتاب نوشت، اما می خواهم باز گردم به این بخش از نوشتارم، چه باید کرد؟

به باور بنده می بایست در سه سطح مختلف محلی، منطقه ای و ملی (یعنی در چارچوب طرحهای استانی، طرحهای منطقه ای در غرب کشور و طرح ملی) و در سه مقطع زمانی کوتاه، میان و بلند مدت برای ایجاد تغییر و اصلاح جدی و اساسی در غرب ایران و البته سراسر کشور می بایست اقدامات عاجلی کرد و این کار میسر نمی شود مگر اینکه نوعی پیوند عملگرایانه میان هم مردم، هم نخبگان و هم دولت و ارگانهای مختلف نظام برقرار شود، چرا که رفع تدریجی این وضعیت اسفناک کنونی نیازمند یک اراده به تمام معنا ملی، همدلانه، متفاوت و به روز هست!

 

پس در سه سطح مختلف و برای سه مقطع زمانی متفاوت و با مشارکت سه گروه مردم، نخبگان (غیرحکومتی) و دولتمردان می بایست برنامه ریزی استراتژیک، منسجم و موثر برقرار ساخت.

 

سطح کلان

  • اعلام عملی اراده جدی برای تغییر و تسریع رشد و توسعه در غرب کشور، البته و معمولاً شاهد آن هستیم که مشکلی در بخش سیاست های اعلانی وجود ندارد، کما اینکه بارها مسئولان ارشد کشور بر ضرورت رشد شتابان توسعه در مناطق حاشیه ای تاکید کرده اند، اما مشکل بزرگ در بخش سیاست های اعمالی است، که عملاً برنامه مدونی برای این امر مشاهده نمی شود.
  • موضوع دیگر که نیازمند نگاه از مرکز به استانهای غربی است، قرار دادن «پرونده ویژه توسعه ای برای غرب کشور» است، نظیر پرونده ای که برای توسعه مناطق ساحلی جنوب غرب کشور در قالب «طرح مکران» اعلام گردیده است و طی روزهای اخیر هم کنفرانسی بین المللی در این زمینه برگزار شد، غرب ایران هم می بایست با چنین طرحی که به نوعی «تبعیض مثبت توسعه ای» می توان نامیدش می بایست متحول شود، چرا که به علل بسیار از جمله وقوع جنگ و یا حاکم بودن فضا و دیدگاههای امنیتی در این مناطق، شاهد فاصله معنادار سرمایه گذاری در این مناطق در مقایسه با استانهایی نظیر اصفهان و کرمان و ... هستیم. یک مورد را مثال بزنم استان کرمان در بدو وقوع انقلاب در انتهای جدول مناطق توسعه یافته کشور بوده است، اما به سرعت طی سه دهه اخیر در میان سه استان پررشد کشور قرار گرفته است. پس این فاصله های ایجاد شده می بایست با اعمال سیاست های حمایتی ویژه در چارچوب «تبعیض مثبت توسعه ای» کاهش یابد.
  • تغییر اساسی در سیاست چگونگی انتصاب مسئولان محلی. من منکر توانمندی و تاثیر مدیران توانمند و خوشفکر غیربومی نیستم اتفاقاً باید همیشه از این پتانسیل به عنوان فاکتوری تقویت کننده استفاده کرد. اما به نظر می رسد اگر سیاست های کلان انتصاب مقامات مختلف در سطح استانداران و فرمانداران از گسیل مسئولانی از مرکز و دیگر مناطق غیربومی تغییر به انتخاب مسئولانی از بین افراد واجد شرایط بومی کند، ثمرات و اثرات بسیار بیشتر و غیرقابل مقایسه ای خواهد داشت. شما در نظر بگیرید، که یک نفر از استانی دیگر برای مدت یک تا چهار سال به عنوان استاندار و یا مسئول اداره و سازمانی مهم در استانی دیگر منصوب می شود، خب طبیعی است در چنین شرایطی این فرد ،اگر بخواهد که کاری انجام دهد و نامی به نیکویی از خود بجای گذارد، دست کم باید بخشی از زمان حضورش را صرف شناسایی اولیه شرایط و مشکلات کند، بعد بخشی دیگر از زمان و توانشان را صرف یافتن فرمول و طرح مکانیسم هایی برای حل مشکلات کند، و حال در مرحله سوم اگر زمانی و فرصتی بماند (که معمولا نمی ماند) می خواهد به اقدام عملی دست زند! خب چرا بایستی چنین سیکل بلند و نسبتاً ناکارآمدی را مدام و طی دولت های مختلف اعم از اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدالی تکرار و مدام تجربه کنیم؟!! به راستی که دیگر اظهار نظرهایی نظیر اظهار نظر یکی از وزرا در جلسه تودیع و معارفه یکی از استانداران غرب کشور که گفته بود من نه «حجت شرعی» و نه «فردی شایسته» این پست را برای انتصاب یک بومی یافتم. کافی است به هر استان، شهر و شهرستان و حتی روستا بدون عینک بی اعتمادی و امنیتی بنگریم دهها و بل صدها جوان خوشفکر، تحصیلکرده، متعهد و تشنه خدمت و انجام کارهای بزرگ را می توانیم ببینیم، لذا دیگر چنین سخنی از هر کسی و در هر مقام و دولتی برای کسی قابل اعتنا نخواهد بود!

در سطح منطقه ای

  • هماهنگ سازی سیاست های توسعه ای استان های غرب کشور با توجه به شباهت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که به یکدیگر دارند. لازم است این سیاست ها و تقسیم بندی های منطقه ای بر اساس واقعیات روی دهد نه مانند برخی تقسیم بندی ها که مثلاً شاهد هستیم استان کردستان در طیف آذربایجان شرقی، زنجان و اردبیل قرار می گیرد و استان های کرمانشاه و ایلام در طیف منطقه ای با خوزستان و مناطق جنوب کشور طبقه بندی می شوند. باید واقعیات ژئوپلتیکی، فرهنگی و اجتماعی را در این تقسیم بندی ها اعمال کنیم، بی شک مشکلات استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام بسیار شبیه تر به هم هستند، پس می بایست نوعی سیاستگذاری، سرمایه گذاری و هماهنگ سازی منطقه ای هم برای آنها روی دهد، مانند ایجاد مرکز مشترکی برای حضور نمایندگان مجلس، استانداران، فرمانداران و البته نمایندگان بخش خصوصی و ان.جی.اوها و گروههای مردم نهاد!
  • تغییر نگاه و فضای امنیت محور به فضای بانشاط توسعه محور، یکی از مشکلات جدی که در سطوح و ارکان مختلف در غرب کشور و بسیاری دیگر از مناطق مرزی و حاشیه ای کشور با آن روبرو هستیم، حاکم بودن نگاه امنیتی در پست های غیرامنیتی است. بی شک امنیت کشور و امنیت این مناطق امری بسیار مهم است و دست همه افرادی که در تامین امنیت کوشا هستند را به گرمی می فشریم. اما این امر نمی بایست به سطوح دیگر نفوذ و رسوخ یابد. در نظریه های مختلف توسعه و تجارب مختلف توسعه در کشور و دیگر کشورهای مختلف می توان صدها دلیل و برهان آورد که نگاه امنیتی نهایتاً نه تنها امنیت را در یک بازده زمانی میان و بلند مدت خود به چالش خواهد کشید بلکه از ترمزها و موانع جدی رشد توسعه ای در ابعاد مختلف نظیر سیاسی، فرهنگی  اجتماعی و اقتصادی است. لذا غرب ایران هم نیازمند این امر است تا از شدت و حجم نگاه و حضور امنیتی هایش کم و کمتر شود.

در سطح محلی

  • تجربه موفق گروههای مردم نهاد زیست محیطی، به ما این نوید و این واقعیت را گوشزد می کند که بسط و حمایت از افزایش کمی و کیفی گروههای مردم نهاد می تواند به مثابه «کاتالیزوری» جهت کم کردن زمان حل این معضلات عمل کند. بطور مثال در یکی از گزارشهای مختلفی که این روزها در شبکه های اجتماعی در مورد کولبرها منتشر شد، دیدیم که یکی از آنها مشکلی جدی در فک و دندان خود دارد و برای رفع آن نیازمند هزینه های هنگفت است، هم اینک در جمع ما، و حتی در جمع همین سخنرانها ما دندانپزشک داریم پزشکان دلسوز و متعهد بسیاری دیگر نیز داریم که هریک می توانند و البته می خواهند که کمک کنند، پس تشکیل گروههای مختلف کاربردی مانند «انجمن پزشکان حامی کولبران»، «انجمن خیرین حامی خانواده های کولبر»، «انجمن کمک به تحصیل فرزندان کولبران»، «انجمن کمک به تامین مواد غذایی و اساسی خانواده های کولبران»، «انجمن رسانه ای پوشش دهنده اخبار کولبران» و چندین و چند انجمن دیگر را می توان تاسیس کرد که خصوصیت آنها حضور مستقیم مردم و متخصصین و دلسوزان در آن برای کمک به کولبران است. به باور بنده در بازده زمانی کوتاه مدت ایجاد و فعالیت چنین انجمن هایی موثرتر و مفیدتر از هر اقدام و تشکیلات دیگری می توانند باشند.
  • مسئولانه و آگاهانه تر رای دادن و انتخاب کردن: هرچند در این باب می توان مباحث زیادی نظیر فقدان تنوع کافی در بین کاندیداهای مختلف و یا عدم رقابتی بودن انتخابات های مختلف را هم برشمرد که خود دلایلی جدی و مهم هستند، اما باید گفت خود مردم هم مسئول هستند، تا از یکسو بخواهند که با فشار از پایین به بالای خود، موجبات افزایش تعدد و تنوع کاندیداها شوند و از سوی دیگر در انتخاب نفرات موجود فراتر از طایفه، و شهر و روستان بنگرند و اصل شایسته سالاری را ارج نهند، می دانم این امری سیاسی و مستلزم بایدها و نبایدهای بسیاری است، اما خب تا حدی هم خود ما مقصریم، کافی است به عملکرد نمایندگان مختلف در ادوار مختلف مجلس و یا شوراهای اسلامی و مجلس خبرگان نگاهی کنیم، و آن عملکرد را با نمایندگان دیگر استانها و مناطق مقایسه کنیم!

 

در پایان امیدوارم که موضوع کولبران دچار فراموشی نشده، و مجدداً تاکید می کنم که درد کولبران تنها با ارائه روایتها و انتشار فیلم های تراژیک و ابراز همدردی التیام نخواهد یافت، حل این مشکله نیازمند تلاش برای یافتن راههایی استراتژیک در سطح و اراده ای ملی با مشارکت هم مردم، هم نخبگان و هم دولت می باشد.

با سپاس

 

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار