فراتاب - گروه بین الملل:سال 2016 سالی تأثیرگذار و مهم در روابط بینالملل بود و شرایط جدیدی که در جهان حاکم شد، قدرتهای جدیدی را به عرصه جهان معرفی کرد. اگر تاکنون از آمریکا و چین بهعنوان قدرتهای بزرگ جهانی یاد میشد و روسیه نیز برای سالها به اغما رفته بود، در سال گذشته شاهد روی کار آمدن و قدرت گرفتن کشورهایی شدیم که انتظار نمیرفت چنین قدرتی را شاهد باشند. از یکسو مطرحشدن دوباره روسیه بهعنوان قدرت بزرگ جهانی در سال 2016 شایان توجه بود و در سوی دیگر جنگهای عراق و سوریه بود که ایران را بهعنوان قدرتی غیرقابلچشمپوشی در منطقه خاورمیانه مطرح ساخت. اما چه شرایطی منجر به برتری 7 کشور مهم جهان در سال 2016 شدند و شرایط برای آنها در سال 2017 چگونه خواهد بود؟ نشریه امریکن اینترست به بررسی این کشورها پرداخته است.
ایالاتمتحده آمریکا
در مورد آمریکا ابرقدرت بودن نکته جدیدی نیست و کما فی سابق این وضعیت ادامه دارد. پویایی اقتصادی و ثبات نهادهای آمریکا (حتی در عصر ترامپ نیز) تداوم خواهد یافت. همچنین روابط حسنه آمریکا با دست کم 5 کشور از 7 قدرت بزرگ جهان به علاوه برتری نظامی آن همه گواه این مدعاست که جایگاه این کشور در رأس هرم قدرت جهان حفظ خواهد شد.
بااینحال سال 2016 برای آمریکا چندان خوشیمن نبود یا شاید بتوان گفت بدترین سال در چند سال اخیر بوده است; شکستهای پیاپی در سیاست خارجی به اعتبار یانکیها در جهان ضربات سختی زد. همکاری وحشیانه روسیه با اسد به بازپسگیری حلب منجر شد و درنتیجه آمریکا از میدان تأثیرگذاری بر مذاکرات صلح سوریه به در شد. از سوی دیگر چین به مقابله با نظم آمریکایی جهان ادامه میدهد; حضور نظامی در دریای چین جنوبی باعث تفوق استراتژیک بر همپیمانهای آمریکا نظیر فیلیپین شده است. ایران و پیشبران سیاست منطقهای آن در خاورمیانه به افزایش قدرت خود ادامه میدهند و کشورهای سُنی منطقه و تلآویو نسبت به سودمندی اتحاد با آمریکا بیمناک شدهاند. همچنین در بسیاری از کشورهای خارجی این تصور به وجود آمده که دونالد ترامپ، از کفایت لازم برای ریاست جمهوری آمریکا برخوردار نیست و این امر نیز تردیدهای بیشتری را درباره جایگاه آینده این کشور برای مخاطبان افزوده است.
در حوزه داخلی نیز وضع بهتر نیست; رهبران آمریکا برای کنترل مصائب اقتصادی بلندمدت کشور تلاش چندانی نکردهاند و برای پر کردن شکاف فزایندهای که در این کشور ایجادشده تمهیدی نیندیشیدهاند. همان موج پوپولیستی که برنی سندرز، سناتور سوسیالیست را کاندیدای حزب دموکرات کرد، دونالد ترامپ را هم به کاخ سفید رساند. این روند نشان از بیحس شدن مردم آمریکا نسبت به سیاست دارد. دودستگیهای اخیر در سال 2017 تصور خارجیها را درباره آمریکا بیشازپیش متأثر خواهد ساخت و حتی این سؤال را مطرح میکند که آیا بعدازاین هم آمریکاییها میتوانند بر سر یک فهرست خاص از اهداف بینالمللیشان به توافق برسند؟
باوجود همه اینها، برخی زمینههای مثبت نیز وجود دارد; ازجمله اینکه ایالاتمتحده امروز بر عربستان سعودی و روسیه از منظر برخورداری از منابع تجدیدپذیر نفتی، برتری یافته است. همچنین نوآوریهای کسبوکارهای آمریکایی خروجی این حوزه را افزایش داده است. رشد مداوم اقتصادی حفظشده و نرخ بیکاری پایین است.
همزمان باروی کار آمدن کابینه ترامپ، چشم آمریکاییها به تغییراتی است که او میخواهد در حوزههای مختلف ایجاد کند; در برخی زمینهها نظیر انقلاب در تولید نفت شل، ترامپ مسیر پیشرفت کنونی را ادامه خواهد داد; در برخی حوزههای دیگر نظیر توسعهطلبی دریاییِ چین و زیرساختهای داخلی احتمالاً به تغییرات مثبتی منجر شود. بااینحال عملکرد تکانشی ترامپ در بسیاری از حوزهها ممکن است پیامدهای زیانباری را آنچنانکه لیبرالها میگویند به همراه بیاورد.
اما فارغ از هر گونه تغییری که در سال جدیداتفاق بیوفتد مهم است از یاد نبریم که قدرت آمریکا، منحصراً برآمده از رهبران آن نیست. نظام قانونی، اقتصاد سازگار با تجارت و نیز نوآوری های مردم آمریکا منبع استمرار قدرت این کشور هستند و این ها هم نشان از آن دارد که دست کم یکی از انتقادات ترامپ در تحلیل نهایی صحیح است: «آمریکا هیچ وقت بزرگ بودنش را از دست نداده است».
چین
در سال 2016, چین جایگاه خود را بهعنوان قدرت دوم جهان و اصلیترین چالشگر آمریکا تثبیت کرد. تداوم انفعال آمریکا قدرتنمایی پکن در دریای چین جنوبی را به همراه داشت. دیری نپایید چینیها پایگاههای جدیدی را نیز در قلمرو این دریا ایجاد کرد. آنها حتی چند پهپاد نظامی آمریکایی را نیز در اواخر سال 2016 پایین آوردند. افزون بر این اقدامات نظامی چین در سال 2016 خوششانسیهای دیگری هم داشت; پیروزی یک رئیسجمهور طرفدار چین در فیلیپین که با خروجش از توافق ترنس- پاسیفیک فرصت بینظیری را برای تغییر نظامات دادوستدی آسیا و اقیانوسیه به چینیها داد.
همچنین برخلاف گذشته، چین تلاش کرد تا سیاست ترساندن همسایگان را کنار بگذارد و آنها را به خود جلب کند و در این راستا موفقیتهای خوبی به دست آورد; مهمترین چرخش پکن به سمت مانیل بود، جایی که رودریگو دوترته، رئیسجمهور جدید گرایش زیادی به این کشور داشت; بخشی از تمایل دوترته به چینیها، ناشی از ضدآمریکایی بودنِ او و بخش مهم دیگر نیز بهواسطه حمایت چین از سیاست وی برضد قاچاق مواد مخدر بوده است. در کنار اینها دادوستد دو طرف پکن و مانیل افزایشیافته و دوترته مانع حضور چین در دریای چین جنوبی نمیشود. همچنین پکن، با استفاده از ناراحتی نخستوزیر مالزی از آمریکا، این کشور را نیز به مدار خود نزدیکتر کرد و همزمان روابطش با تایلند و کامبوج را هم گسترش داد.
اما همه خبرها هم برای چین خوب نیست. هر روایتی که از قدرتمندی این کشور صحبت کرده درعینحال به نقاط ضعف آن نیز اشاره میکند. ازجمله ضعفهای داخلی و بیثباتیهای اقتصادی آن. معمولاً رهبران چین هرساله با مشکلاتی همچون استهلاک لوازم تولید، ترافیک پروازها در پایتخت، سرمایهگذاریهای بیارزش مبتنی بر ضد و بندهای سیاسی، کسری منابع پرداخت حقوق بازنشستگان، فرار مغزها و بازار بورس متزلزل روبروست. معمولاً واکنش رهبران چینی به این مسائل مداخله بیشتر در اقتصاد بوده است. این در حالی است که نخستوزیر چین در تلاش برای تثبیت قدرت خود، از اصلاحات دست کشیده است. این نشانهها البته از قابلاعتماد بودن اقتصاد چین میکاهد.
همچنین برخلاف پیروزیهای بهدستآمده از افزایش قدرت نظامی، این تحرکات چینیها هزینههایی را هم برایشان در پی داشته است; ازجمله اینکه در سال 2016 ویتنام نیز پایگاههای مرزی خود در دریای چین جنوبی را همچون چین مسلح کرده است. اندونزی شروع به موضعگیری برضد چین کرده و واحدهایی از نیروهای نظامی خود را در آبهایی که موردادعای چینیهاست، مستقر کرده است. ژاپن و کره جنوبی نیز برای ارتقای سطح همکاریهای اطلاعاتی خود توافق کردهاند که البته عمدتاً به دلیل تهدیدات ناشی از کره شمالی است اما بهطور ضمنی تحرکات پکن را نیز تحت نظر دارند. همچنین هند نیز در واکنش به «رشته مروارید» چین، حضور نظامی خود در اقیانوس هند را افزایش داده است.درواقع این قدرتنمایی چینیها باعث شده که آنها در چندین کشور همسایه خود متحمل عقبنشینی شوند.
ژاپن
درباره ژاپن از سالها قبل گفته میشد که باوجود افزایش مستمری که در ظرفیتهای توکیو به وجود آمده، قدرت جهانی این کشور همیشه دستکم گرفتهشده است. این روند در سال 2016 نیز به لطف دیپلماسی هوشمندانه شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن و نارضایتی ایجادشده از تندرویهای چین، کشورهای همسایه به همکاری بیشتر با توکیو متمایل شدهاند. در سال گذشته نیز ژاپن در خط مقدم رویارویی با چینیها قرار داشت و با صفآرایی در برابر پیشرویهای چین، به صرافت همکاری بیشتر با دیگر دولتهای آسیایی نگران از افزایش قدرت چین افتاد. ژاپن سپس برای افزایش بازدارندگی خود به تحرکاتی در دریای چین شرقی پرداخت و از برپایی یک سپر موشکی بالستیک در آنجا خبر داد. همچنین توکیو باوجوداینکه در خصوص دریای چین جنوبی یکی از طرفهای دعوی نیست، موضع سختی علیه چین گرفت تا بتواند بر احساسات ضد چینی کشورهای ناراضی از توسعهطلبیهای نظامی چین سوار شود. از سوی دیگر با افزایش تهدید ناشی از کره شمالی، توکیو و سئول زمینههای مشترک بیشتری برای همکاریهای موشکی - دفاعی و اطلاعاتی پیدا کردند، امری که بهشدت پکن را خشمگین ساخت. همچنین توکیو در خصوص فعالیتهای صلحآمیز هستهای با هند به توافق مهمی دستیافت و این توافق نقطه آغاز افزایش شراکت با دهلینو بود.
البته نمیتوان گفت همه ابتکارات ژاپنیها به نتیجه رسیده است; علیرغم سروصدای فراوان درباره نشست پوتین- آبه، ژاپن و روسیه به پیشرفتهای اندکی درباره دعوای دهها ساله جزایر مورد مناقشه دستیافتند. اما درمجموع آبه ازنظر سیاست خارجی، سال کاملاً موفقی را پشت سر گذاشت. اگرچه رویکرد ملیگرایانه آبه برای تسلیح مجدد ژاپن هنوز درون این کشور کاملاً پذیرفتهنشده است، اما او توانسته در جلبتوجهها به خطرات ناشی از چینیها موفق عمل کند.
رویه نوسانی آمریکا در منطقه اقیانوسیه برای ژاپنیها هم مخاطراتی به همراه داشته و هم فرصتهایی را پیشِ روی این کشور قرار داده است; تزلزل اوباما و تندمزاجی ترامپ و پایان حمایت آمریکا از توافق ترنس پاسیفیک به دوستان و نیز رقبای منطقه اقیانوسیه آموخت که باید از این به بعد بهشدت نسبت به غیرقابلپیشبینی بودن آمریکا بیمناک باشند. همین سیاست نوسانی آمریکاییها همچنین باعث شده که ژاپن تلاشهای جدیدی را برای ایفای نقش رهبری پررنگتری در منطقه آغاز کند. ژاپن همچنین میتواند از طریق نقشآفرینی درزمینهٔ ابتکار یک اتحاد نظامی دریایی در مقابل چین جایگاه خود را ارتقا دهد. ناسیونالیستهای ژاپنی امروز از تلاش کشورشان برای به دست آوردن یک جایگاه منطقهای بهتر راضی هستند اما درعینحال در مورد قابلاعتماد بودن اصلیترین متحدشان (آمریکا) هم بهشدت تردید دارند.
ازنظر اقتصادی اما ژاپنیها سال گذشته چندان موفق نبودند. رشد اقتصادی ژاپن در بیشتر ماههای سال 2016 هم پایین بود، اما در 9 ماه از این سال از حد انتظار قدری بهتر بود. از سوی دیگر تضعیف توافق ترنس-پاسیفیک یکی دیگر از ضرباتی بود که اقتصاد ژاپن دریافت کرد و باعث شد ظرفیت کمتری برای رویارویی با چین داشته باشد. بااینحال ژاپن همچنان سومین اقتصاد بزرگ جهان است و توان مالی خود را بهخوبی برای بسیج کردن کشورهایی مانند میانمار و سریلانکا برضد چین به کار میگیرد. ژاپن در سال 2016 درصدد نشان دادن قدرت خود نهتنها بهعنوان یک موازنه گر علیه پکن بلکه در مقام یک ابرقدرت بود.
روسیه
روسیه در رتبهبندی قدرت نظامی در سال 2016 پیشرفت خوبی داشت. پوتین یکتنه به سمت سقوط اقتصادی و باتلاق نظامیای که در آن گرفتارشده بود، هجوم برد و از هر دوی این موارد موفق بیرون آمد. روسیه بار دیگر پس از مدتها توسط باراک اوباما بهعنوان «قدرت منطقهای» خوانده شد. این کشور توانست مواضع خود در اوکراین را ثبات بخشیده، در بحران سوریه نقشی تعیینکننده داشته باشد، در درون انقلابی اقتصادی را برپا کند و به تماشای فروپاشی اتحادیه اروپا بنشیند. روسیه همچنین به درون انتخابات آمریکا نیز نفوذ پیدا کرد و به نظر میرسد حرف اول و آخر را در این انتخابات زد. پوتین هم پیروزیهایی تاکتیکی و هم نمادین در سوریه داشته است. کمک او به اسد باعث شد که بتواند شهر حلب را بار دیگر در دست بگیرد. مذاکرات صلح سوریه، این بار با محوریت روسیه و بدون حضور آمریکا برگزار شد و نشان داد بهعنوان قدرت منطقهای میتواند از نقش امریکا در تحولات بینالمللی نیز کم کند. در همین حال آشتی پوتین با اردوغان که یکی از متحدان ناتو در منطقه است، باعث شد که بهعنوان کشوری حائل بین ترکیه و غرب وارد میدان شود و درنتیجه این سیاستها ترکیه نیز به همکاری با روسیه و ایران در خصوص مسئله سوریه فراخوانده شد.
در مرزهای نزدیک به روسیه نیز، پوتین توانست صلحی پایدار را در اوکراین به وجود بیاورد و درعینحال هرگونه اتحاد اوکراین با ناتو و یا اتحادیه اروپایی را به تعویق بیندازد. همچنین در دیگر کشورهای آسیای میانه نظیر گرجستان، استونی و مولداوی، رهبرانی انتخاب شدند که نزدیکی زیادی به روسیه داشتند. این در حالی است که اقدامات روسیه باعث ایجاد صدمات زیادی به اروپا شد. اتحادیه اروپا که در شوک برگزیت قرار داشت، این روزها باید با رهبرانی سر کند که هرکدام بهنوعی خود متولی شکلدهنده یک برگزیت دیگر در کشورشان هستند. منتقدان اتحادیه اروپا در تمام کشورهای اروپایی در حال به قدرت رسیدن هستند و این به معنای نزدیک شدن هر چه بیشتر کشورهای اروپایی به روسیه است.
بخت و اقبال پوتین یکبار دیگر در ماه نوامبر و با انتخاب شدن ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا روی خود را به روسیه نشان داد. اولین اقدامی که ترامپ میخواهد انجام دهد، پیوستن دوباره به روسیه و نزدیکتر کردن رابطه بین دو کشور و سپردن مسائل منطقهای به روسیه است. بحران به وجود آمده بعدازآنتخابات آمریکا و اینکه بسیاری بر این عقیده بودند که پوتین نقشی اساسی و تعیینکننده در این انتخابات داشته و با هک کردن کامپیوترهای آمریکایی توانسته نتیجه انتخابات را تغییر دهد، از پوتین تصویری به نمایش گذاشت که نشاندهنده قدرت بیپایان روسیه در جهان است.
آلمان
آلمان در رتبهبندی قدرتمندترین کشورهای جهان، توانست روسیه را نیز در سال 2015 پشت سر بگذارد. اما در سال 2016 قدرت این کشور نیز رو به کاهش رفت. این مسئله به این دلیل صورت گرفت که قدرت روسیه در جهان بالا رفت و درعینحال آلمان نیز نتوانست تصویر خوبی از خود در اروپا بر جا بگذارد. در سال گذشته آلمان و روسیه جنگی جدی در خصوص رهبری اروپا به سمت آیندهاش داشتند. آلمان میخواست با اروپایی سروکار داشته باشد که تمامی سیاستهایش توس اتحادیه اروپایی تعیینشده باشد و عوامل خارجی در آن تأثیری نداشته باشند. بااینحال رؤیای آلمان، کابوس روسیه بود چراکه روسیه برای دهههای متوالی تنها تعیینکننده سیاستهای اروپا و تأثیرگذار بر این سیاستها بود. ازنظر روسیه منافع اقتصادی این کشور در برابر تمام نگرانیها در اروپا در اولویت قرار دارد. این ایده که عدهای بروکرات در بروکسل میتوانند در مورد قوانین حاکم بر گاز پروم در روسیه تصمیم گرفته و یا در خصوص کشورهای کوچک حوزه بالتیک در مقابل روسیه موضع بگیرند ازنظر روسیه (چه طرفداران پوتین و چه مخالفان آن) غیرقابلقبول است. روسیه میخواهد درروند تصمیمگیری اروپایی در خصوص مسائل دفاعی، تجارت و مهاجرت و همچنین تصمیمگیریها در خصوص خاورمیانه دخالت داشته باشد. او میخواهد در مقابل ناتو حق وتو داشته باشد و در مورد اینکه مؤسسات اروپایی و همچنین بینالمللی چگونه پیش بروند، حق رأی و دخالت داشته باشد. روسیه میخواهد قدرت به سیاستمداران اروپایی بازگردد و میخواهد عمارتی که آلمان با برپا کردن اتحادیه اروپایی بناکرده است را به فروپاشی بکشاند. این تنها ماجرای برگزیت نبود که توانست این ایده و آرزوی روسیه را به حقیقت تبدیل کند، برخی مخالفتها با شیوه و ساختار کنونی اتحادیه اروپایی هماینک در کشورهای دیگری چون فرانسه، هلند، ایتالیا و دیگر کشورهایی که 6 کشورهای مهم تشکیلدهنده اتحادیه اروپایی را تشکیل میدهند نیز دیده میشود. تمام این مسائل و به قدرت رسیدن راستگرایان اروپایی در کشورهایی مانند لهستان و مجارستان و رسیدن این جو به سایر کشورهای اروپایی بزرگترین کابوس آلمان است.
شوک سرازیر شدن مهاجران آفریقایی و سوری به مرزهای اروپایی قدرت آلمان را بهیکباره افزایش داد اما بعدازآن با آشکار شدن اختلافات درزمینهٔ نوع سهمیهبندی پذیرفتن پناهندگان در کشورهای اروپایی، قدرت آلمان و نفوذ آن در بین شکورهای اروپایی نیز از بین رفت و مرکل و دولت او را به پایینترین میزان محبوبیت و نفوذ در اتحادیه اروپایی کشاند.
اروپا این روزها کمتر متحد بوده، کمتر اعتمادبهنفس داشته و نسبت به سالهای پیش کمتر قدرتی برای تأثیرگذاری بر مسائل جهانی دارد و آلمان در این میان مقصر اصلی است. با انتخاب شدن دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده و عدم اعتقاد او به مسائلی مانند همکاریهای منطقهای و بینالمللی بهخصوص با کشورهای اروپایی به نظر میرسد اتحادیه اروپایی روزبهروز نقاط ضعف بیشتری پیدا کند و این مسئله، موضوع رهبریت آلمان بر این اتحادیه را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
هندوستان
هندوستان نیز مانند ژاپن اغلب در لیست بزرگترین قدرتهای جهانی نادیده گرفته میشود اما حقیقت این است که این کشور موقعیتی نادر درصحنه جهانی دارد که آن را قدرتمندتر از همیشه نشان میدهد. هندوستان بزرگترین دموکراسی جهان است، متنوعترین جمعیت و قومیت و اقلیتهای دینی را داشته و اقتصادی بهسرعت در حال رشد را داراست. در جبهه جغرافیای سیاسی، هند، خواستگارهای زیادی دارد: چین، ژاپن و ایالاتمتحده همه به دنبال اضافه کردن هندوستان به ساختار و معماری امنیت آسیا هستند و این در حالی است که روسیه و اتحادیه اروپایی در رقابت شدیدی برای بستن قراردادهای تجاری سودمند با این کشور هستند. هند تحت رهبری نارندرا مودی، راه خود را در میان ابرقدرتهای جهانی بازکرده است و اصلاحات اقتصادی کمک زیادی به این کشور میکند که در این مسیر موفق باشد.
سرعتبالای رشد اقتصادی بااینحال بحرانهای دیگری را برای هند در برداشته است آلودگی هوای شدید در این کشور یکی از مهمترین و قابلمشاهدهترین بحرانهایی است که درنتیجه صنعتی شدن هندوستان به وجود آمده است. در همین حال درگیری هند با پاکستان بر سر مسئله کشمیر این دو کشور را در معرض جنگی ناخواسته قرار داده است که این مسئله نیز به قدرت هندوستان ضربه بزرگی وارد خواهد کرد.
باوجوداین مشکلات داخلی، هندوستان در عرصه قدرت نیز با دیگر قدرتهای منطقهای مانند چین، رقابتی تنگاتنگ دارد. هندوستان علاوه بر امضای قراردادهای امنیتی با روسیه، قراردادهای دفاعی برای توسعه ظرفیت دفاع دریایی خود با ایالاتمتحده و ژاپن دارد و با همکاری با این کشورها و همچنین فرانسه و روسیه به فکر نوسازی ناوگان دریای خود است. از خاورمیانه گرفته تا شرق آفریقا و جنوب غربی آسیا، هندوستان در حال تلاش برای این است که حضورش در این مناطق هم ازنظر اقتصادی و هم ازنظر تجاری بهراحتی حس شود.
ایران
جنگ نیابتی و رقابت قدرت بین ایران و عربستان سعودی همچنان در سال 2016 نیز ادامه داشت و با شروع سال 2017 ایران در اکثر حوزه ها از رقیب پیشی گرفته است. عربستان سعودی همچنان قدرت بزرگی است اما در دوازده ماه گذشته این ایران بوده است توانسته پیروزی های بیشتری فراچنگ آورد.
در طول یک سال گذشته نیروهای نظامی نزدیک به ایران در سراسر خاورمیانه حضوری فعال و موفق داشتهاند و هلال شیعی بیشتر از هر زمان دیگری در دسترس به نظر میرسد. در لبنان، ایران از روی کار آمدن میشل عون سود بسیاری برد و درعینحال شاهد افزایش یافتن قدرت حزبالله در سراسر منطقه بود. این در حالی است که عربستان ناامیدانه تنها کمکهای نظامی خود به بیروت را قطع کرد. در سوریه، شبه نظامیان شیعی برای باز پس گرفتن حلب با نیروهای ارتش سوریه همکاری کردند و ورق معادلات را به نفع اسد برگرداندند. ایران درعینحال در عراق نیز شاهد پیروزیهای بزرگی بود. نگرانکنندهترین مسئله برای عربستان، قدرت و نفوذ ایران در یمن بود. معارضان حوثی که از سوی ایران حمایت می شوند در برابر نیروهای دولتی که عربستان از آنها حمایت می کند می جنگند و این جنگ تا کنون بیش از 10 هزار کشته داشته است.
از سوی دیگر ثمرات توافق هسته ای نیز بیش از پیش در حال نمایان شدن است: توافق جامع با بویینگ و ایرباس، این پیام را می رساند که درهای ایران از نظر تجارت و کسب کار باز شده. همچنین ایران به سرعت صادرات نفت خود را به سطح پیش از وضع تحریم ها رسانده است. با این حال امسال سالِ دشوارتری برای تهران خواهد بود، چه اینکه اوباما دیگر در قدرت نیست و ناگفته پیدا است که ترامپ برای احیای روابط با متحدان سنتی آمریکا ارزش بیشتری قائل است در حالی که اوباما کوشید تا حدودی با ایران به درک متقابل برسد.
اسرائیل
امسال یک نام جدید در فهرست قدرت های هشتگانه دیده می شود و آن اسرائیل است. کشوری کوچک در یک منطقه پر مناقشه از جهان که در حال افزایش قدرت خود است. اگرچه در سال 2016 سازمان ملل و این بار شورای امنیت اسرائیل را به شدت محکوم کردند و این بار آمریکا این قطعنامه را وتو نکرد، دولت یهود در حال بسط روابط دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی خود است و به این ترتیب خود را در قلب سیاست منطقه قرار داده است.فاکتورهای سه گانه قدرت اسرائیل عبارتند از: رشد اقتصادی، بحران در منطقه و نیز خلاقیت دیپلماتیک. این سه عامل در واقع به ما می گویند که چگونه قدرت در جهان معاصر افزایش می یابد.
برگردان به فارسی: منصور براتی
منبع: آمریکن اینترست
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است
ترکیه به عنوان یکی از قدرت های اصلی ناتو همواره بالاتر از اسرائیل و المان و ژاپن و ایران هست
آلمان و ژاپن بد از جنگ جهانی دوم تقریبا نیروی نظامی مستقل ندارن
بعد از رو سیه جلو زدن؟
من فکر کنم یه عده از دوستان درک اشتباه ازین مطلب داشتن از پیام هاشون فهمیدم که این مطلب رو به اشتباه از قدرت نظامی ای که وب سایت میلتاری منتشر میکنه اشتباه گرفتن در صورتی که این مطلب بیانگر هشت کشور تاثیر گذار در درگیری های نظامی دنیا رو بیان میکنه نه میزان تانک ها و جنگنده هاو سخت افزاری کشور ها رو
نده ترکیه ناخن ایران هم نمیشه
ایران از نظر نظامی میتونه مقابله کنه
عنوان مطلب :
آیا امکان دارد ایران جزو کشورهای قدرتمند جهان قرار گیرد ؟
نگارنده :
مهرداد احمدی ورامینی
چندی پیش به کتابی برخوردم که در آن نویسنده مدعی بود که اکنون و در این
برهه از تاریخ که ما هستیم تاریخ به آغاز خود بازگشته است و کشورهای چین
و هند و ایران که پایه گزاران تمدن بشری هستند مجددا قدرتمند شده اند .
نمی دانم شما تا چه حد با نظرات این نویسنده موافق هستید اما بنده معتقدم
نه تنها این نظردرست است بلکه اگر درست هم نبود جا داشت همه ما سعی کنیم
که درست از آب درآید .
امروزه چین یکی از پنج کشور برتر جهان است و جایگاه تاریخی خود ، و حتی
بیش از جایگاه تاریخی خود ، را کسب کرده است .
هند نیز از همه لحاظ جزو ده کشور بزرگ جهان محسوب می شود وجایگاهش در
جهان روز به روز در حال بهبود است .
ایران نیز جزو بیست کشور اول جهان از همه لحاظ می باشد .( ایران از نظر وسعت ، جمعیت و اقتصاد رتبه 17 دارد و نیروهای نظامیش نیز حدودا همین رتبه را در جهان دارد ) البته شاید جایگاه
ایران و اینکه اولین تمدن محوری و بزرگ تاریخ ، یعنی تمدن ایران هخامنشی
، از آن ِ آن می باشد و سومین تمدن بزرگ و محوری تاریخ ، یعنی تمدن اسلام
و ایران ، زاده سعی و تلاش ایرانیان می باشد حقش این نباشد که جزو بیست
کشور اول جهان باشد بلکه بهتر است حداقل جزو ده کشور اول جهان از همه
لحاظ باشد .
برای اینکه ایران جزو ده کشور اول جهان باشد نیازمند به امکانات مادی و
معنوی بسیار بیشتری است .
اگر سه کشور افغانستان و تاجیکستان و جمهوری آذربایجان با ایران که در
واقع مادر آنهاست متحد شوند ایران می تواند جایگاهی که همان قرار گرفتن
در جمع ده کشور اول جهان است بیابد . ( ایران اگر با افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان یکی شود از نظر وسعت دهمین و از نظر جمعیت یازدهمین کشور بزرگ جهان خواهد شد)البته این تنها به نفع ایران نیست
بلکه افغانستان و تاجیکستان و جمهوری آذربایجان هم که به آبهای آزاد راه
ندارند و در واقع در بن بست قرار گرفته اند و با اتحاد با ایران می
توانند از این حالت بن بستی بدرآیند
این اتحاد در این برهه از تاریخ که در واقع پایان تاریخ است به نفع هر
چهار کشور می باشد و موجب ارتقای جایگاه آنان در جهان می شود . البته
ممکن است در هر چهار کشور مخالفانی با این طرح وجود داشته باشند اما اگر
همه آنها با دور اندیشی و به دور از تعصب قومی فکر کنند تصدیق می کنند
این کار به نفع همگان است . به قول گاندی برای رسیدن به جایی که تاکنون
نرسیدیم باید از راهی رفت که تا کنون نرفتیم و این راه ، راه اتحاد و
توافق بر سر مشترکات و دوری از عوامل تفرقه است .
ضمنا در پایان نظر شما را به نکته ای جلب می کنیم و آن این است که یک
کشور نمی تواند به تنهایی تمدن ساز شود بلکه مجموع چند کشور باید با
همیاری یکدیگر تمدن ساز شوند چون تمدن سازی احتیاج به خوداتکایی فرهنگی
دارد ( خود اتکایی فرهنگی برای نیروی بنیادین آدمی که همان اراده برقراری ارتباط معطوف به تشخص و به عبارت ساده اراده متفاوت بودن در عین ارتباط داشتن با دیگری است ) ضروری است و خود اتکایی فرهنگی هم زمانی رخ می دهد که تنوع فرهنگی موجود باشد
البته تنوع فرهنگی باید مدیریت شود آنهم مدیریتی توام با مدارا .
بنابراین ایران هم برای تمدن ساز شدن باید به تنوع فرهنگی و خوداتکایی
فرهنگی برسد و برای این امر نیز بهتر است با سه کشور افغانستان و
تاجیکستان و آذربایجان یکی شود . اما آیا این کشورها هم تمایل دارند با
ایران یکی شوند چیزی است که خود باید به آن پاسخگو باشند.
مگه فرانسه دشمن ایران نیست پس چرا جرعت حمله به ایرانو نداره یا ترکیه که کم کم داره به سمت ایران میاد
باید باور کنیم ایران به قدرت جهانی تبدیل شده و آمریکا از همین قدرت خیلی میترسه که تا الان نتونسته حمله کن