فراتاب - گروه بین الملل: منصور براتی «باراک اوباما»، جمعهشب همزمان با مراسم تحلیف «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور جدید آمریکا کاخ سفید را ترک کرد. بسیاری از رسانههای جهان میراث 8 سال حاکمیت اوباما بر ایالاتمتحده را مورد ارزیابی قرار داده و عملکرد کابینه دموکراتها از سال 2008 تا 2017 در حوزههای داخلی و سیاست خارجی را بررسی کردهاند. به نظر میرسد حاکمیت اوباما بر آمریکا دارای نقاط مثبت و منفی جالبی است؛ وی در دوره تصدی خود بر امور کابینه فدرال آمریکا توانست بحران اقتصادی را مدیریت کند و برای اصلاح نظام حقوقی چند گام موفق بردارد. با این حال عملکرد وی در سیاست خارجی متوجه بیشترین میزان انتقادات شده است.
اقتصاد آمریکا
اوباما بلافاصله پس از بحران اقتصادی بزرگ 2008 میلادی به قدرت رسید و تمرکز دولتش روی احیای ثروت سرمایهداران بوده است. ارزش سهام به لطف اجرای سیاستهای محرک پولی بانک مرکزی آمریکا در سال 2009 افزایش یافت و ارزش سهام بیش از 3 برابر شد. درحالیکه یک درصد ثروتمندان جامعه آمریکا از اجرای سیاستهای پولی محرک بانک مرکزی منتفع شدند. سود کلی شرکتهای بزرگ آمریکایی از 671 میلیارد دلار در پایان 2008 به بیش از 1.636 تریلیون دلار در سال 2016 رسیده است و ارزش دارایی و سرمایه 400 ثروتمند آمریکایی نیز از 1.57 تریلیون دلار به 2.4 تریلیون دلار افزایشیافته است. در همین مدت اوباما توانسته است میزان بیکاری را از حدود 10 درصد به کمتر از 5 درصد کاهش دهد. وی همچنین با تغییر سیاستها در داخل از سویی و بهرهبرداری اقتصادی از کشورهای ثروتمند از سوی دیگر تا حدودی به کاهش بحران اقتصادی موفق شد اما بدهی سرسامآور و باقیماندن منافع در دست سرمایه داران به جنبش اشغال وال استریت انجامید.
اوباماکِر
پس از تغییرات نظام سلامت در 1965، قانون «حمایت از بیمار و افزایش دسترسی به بیمه» (ACA معروف به اوباماکر) که توسط اوباما مطرح و از مارس 2013 میلادی اجرایی شد، بزرگترین تحول در این حوزه به شمار میآید. بر این اساس بیمهها موظف شدند تمام مراجعان را فارغ از هر شرایطی بپذیرند و نرخهای واحدی را برای همه در نظر گیرند. همزمان یکی از اهداف این لایحه، کاهش هزینههای دولت در حوزه درمان بود. با توجه به اکثریت مجلس نمایندگان در دست جمهوریخواهان، تصویب این قانون با موانعی جدی روبرو شد و نهایتاً کار به دادگاه عالی آمریکا رسید. حکم دادگاه این بود که تصویب قانون خلاق قانون اساسی نیست اما نمیتوان ایالتها را به تصویب آن اجبار کرد. این مانع از بروز اعتراضات در برخی اتحادیههای کارگری ایالات متحده نشد. بر اثر اجرای این قانون، تعداد افراد فاقد پوشش بیمه در سال 2014 میلادی 11 میلیون کمتر از سال 2010 بود. اوایل سال جاری با اینکه طبق آمارها تنها 11% از مردم آمریکا فاقد بیمه درمانی مانده بودند، مجلس نمایندگان لغو اوباماکر را تصویب کرد اما با وتوی رئیسجمهور ناکام ماند.
رفتار پلیس با سیاهپوستان
از سال 2009 میلادی بیش از 10 هزار نفر توسط پلیس آمریکا به قتل رسیدهاند و این در حالی است که دولت اوباما بیش از 3 میلیون مهاجر را دیپورت کرده است که این بالاترین رقم در مقایسه با سایر دولتهای آمریکا است. نیویورکتایمز دراینباره در مطلبی نوشت: باراک اوباما – رئیسجمهور آمریکا – در 8 سالی که دولت این کشور را در اختیار داشته است تلاش کرد با استفاده از قدرت اجرایی خود، در بخشهای گستردهای در این کشور تغییرات مهمی ایجاد کند. اقدامات وی موجب شد دولت آمریکا بیشازپیش در زندگی آمریکاییها نقش ایفا کند. اوباما مجبور شد به این حقیقت نیز اعتراف کند که وخامت اوضاع اجتماعی و اختلاف ارزشها، ازجمله بین نژادهای مختلف این کشور، در دوران ریاست جمهوری وی نهتنها کاهش نیافت، بلکه گسترش نیز پیداکرده و نابرابریهای اجتماعی بهشدت وی را نگران کرده است. وی به این مسئله نیز اشاره کرد که بسیاری از مردم تنها به این خاطر به ترامپ رأی دادند که «خود را فراموششده و فاقد عدالت احساس کردند». جالب است که به گفته خود او، آمریکا نباید بهگونهای باشد که عدهای عالی زندگی کرده و مابقی برای بهدست آوردن اندک چیزی باهم بجنگند که دقیقاً همین وضعیت باعث رویارویی بیننژادی میشود.
رکورد در قانونگذاری
اوباما که زمانی یک کاندیدای ریاست جمهوری بود، درباره اعمال قدرت اجرایی تردید داشت؛ اما اکنون هم او بهعنوان یک رئیسجمهور آمریکا که بیشترین تغییرات را در مقررات این کشور ایجاد کرده است شناخته میشود. بااینکه کنگره در بسیاری از موارد اقدامات اوباما را با مشکل روبرو کرد، وی کوشید تا جایی که ممکن است به اهداف خود دست یابد. به همین دلیل، دولتی وی را نه جمهوریخواهان قبول داشتند و نه خود اوباما؛ اما هنگامیکه وی کمی بیشتر در کاخ سفید باقی ماند، بیچونوچرا از قدرت اجرایی خود برای ایجاد تغییراتی که در دهههای آینده دولت آمریکا را شکل خواهند داد استفاده کرد. دولت اوباما طی 7 سال بیش از 560 قانون مهم را به مرحله اجرا درآورد. این رقم در مقایسه با اقدامات دولت جرج بوش، بیش از 2 برابر است. تعداد بسیاری از حقوقدانان و وکلا که تحت نظارت اوباما مشغول به کار بودهاند کوشیدند در بخشهایی مانند مراقبتهای پزشکی، صنعت خدمات مالی، کاهش آلودگی، تقویت حمایت از کارگران و گسترش حقوق برابر برای اقلیتها تغییرات مهمی ایجاد کنند. این در حالی است که برخی از جمهوریخواهان که از اقدامات اوباما خشمگین شدهاند، قوانین وضعشده بهوسیله وی را نابجا خواندهاند و اظهار کردهاند این قوانین منجر به کاهش سطح اشتغال، کاهش کسبوکارها، کاهش رفاه و کاهش درآمدهای مردم شدهاند.
از سوی دیگر و در حوزههای سیاست و روابط خارجی اوباما با شعار پایان دادن به جنگها و عدم اعزام نیروهای زمینی آمریکایی به هیچ منطقه جدید به قدرت رسید و حتی جایزه صلح نوبل را هم دریافت کرد؛ اما عمر کابینه اوباما در حالی به پایان رسید که نیروهای نظامی آمریکایی در 7 کشور جهان مشغول عملیات هستند و جنگها بهویژه در منطقه خاورمیانه تشدید شده است. بهطوریکه برخی نشریات آمریکایی معتقدند اوباما در عمل بهجای توقف و پایان دادن به درگیریهای نظامی درواقع جنگ دائمی را پیگیری کرده است. البته مقاله حاضر در صدد است بیشتر انتقادات روزنامههای خارجی علیه سیاست خارجی اوباما را مورد بررسی قرار دهد و از این رو موفقیتهای دستگاه دیپلماسی آمریکا در توافق هسته ای با ایران، عادی سازی روابط با کوبا و موفقیتهای دیگر آن مورد علاقه این نوشتار نیست.
بهرغم انتظارات و وعدههای انتخاباتی، باراک اوباما یک رئیسجمهور «ضد بوش» نشد و سنت وی در «مستثنا بودن آمریکا» و اقدامات نظامی در کشورهای نفتخیز آفریقایی و خاورمیانه را ادامه داد. دولت آمریکا همچنین به مبارزه سیاسی-نظامی با چین ادامه میدهد. در خود ایالاتمتحده اکثر نظامیان آمریکایی عملکرد اوباما در مقام فرمانده کل نیروهای مسلح را منفی ارزیابی کرده و در اروپا معتقدند که دولت وی نتوانسته است نقش «رهبری جهان» خود را بهخوبی ایفاء کند.
روزنامه آمریکایی لسآنجلس تایمز روز جمعه در این خصوص نوشت: «نیروهای نظامی آمریکا در طول تمامی هشت سال دوران اوباما، غیر از دو سال اول، درگیر جنگ بودهاند. او حملات هوایی یا عملیاتهای نظامی در هفتکشور آغاز کرده است: افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن، سومالی و پاکستان.» این در حالی است که امروز آمریکا با خطراتی روبرو است که از زمان جنگ سرد تاکنون خطراتی در این مقیاس این کشور را تهدید نکرده است. برای مثال برای نخستین بار در دو دهه، احتمال درگیری مسلحانه آمریکا با دو دشمن بزرگش یعنی چین و روسیه وجود دارد. اوباما تعداد نیروهای این کشور در مناطق جنگی را از 150 هزار به 14 هزار نفر کاهش داد و با استفاده از دیپلماسی توانست برنامه هستهای ایران را محدود کند؛ اما نقش یگانهای کماندو و استفاده از فناوری جدید ازجمله پهپادهای مسلح و سلاحهای سایبری را کاهش نداد.
خاورمیانه
دولت اوباما پایگاههایی مخفی برای پهپادها و تجهیزات دیگری را در آفریقا و خاورمیانه ایجاد کرد و تعداد نیروها و کشتیهای جنگی در غرب اقیانوس آرام را افزایش داد. همچنین نیروها و تجهیزاتی را به اروپای غربی برای مقابله با روسیه اعزام کرد. اوباما در زمان ریاست جمهوری خود معمولاً با مشاوران ارشد نظامی این کشور به مجادله میپرداخت. بااینکه وی از تجاوز به عراق و افغانستان و سیاستهای همتای پیشین خود –جورج دابلیو بوش- انتقاد کرد، زمانی که به کاخ سفید وارد شد خود را در موقعیتی دید که ناگزیر به درگیر شدن در جنگهای خاورمیانه و آفریقای شمالی بود.
سیاهتر از این، اقدامات نظامی آمریکا در عراق است که به خاطر آن تقریباً 5 هزار نظامی آمریکایی جان خود را ازدستداده و بیش از یکمیلیون نفر از مردم بیگناه عراق کشتهشدهاند. ارزش مالی «اصلاحات» چندین ساله آمریکا در عراق هم چیزی معادل شش تریلیون دلار محاسبهشده است. علاوه بر این، در شرایطی که عراق در اشغال نظامیان آمریکایی قرار داشت، یازده گروه افراطگرای اسلامی به رهبری القاعده با یکدیگر متحد شده و گروه مخوف و تروریستی داعش را تشکیل دادند. داعش امروزه برای همه بشریت مشکل درست کرده است و مقامات بغداد دیگر مایل نیستند تا درازای کمک آمریکا «به این کشور نفت بپردازند». تصمیم باراک اوباما در مورد خارج کردن نظامیان آمریکایی از عراق هم از روی اجبار بود، چراکه آمریکا بهطور واضح قادر به خروج باعزت از این کشور نبود.
دولت اوباما مدتها قبل از آغاز مناقشه گسترده در سوریه، تلاش خود برای سرنگونی رژیم سیاسی در دمشق را آغاز کرده و در این راستا به دنبال اهداف خودخواهانه خویش بود. در طول تمام این سالها که حوادث خونین در سوریه رخ میداد، اوباما با خونسردی میگفت: «آمریکا دست کشورهایی که تمایلی برای انجام آنچه ما به آنها میگوییم را میپیچاند.» بااینهمه واشنگتن موفق نشد چهره و نفوذ خود را حفظ کند. آمریکا در دوره ریاست جمهوری اوباما که ادعای حاکمیت صلح جهانی را داشت، سیاست خارجی غیر سازنده و بیتأثیر خود را بهخوبی نشان داد و نقشههایش در خاورمیانه با شکست مواجه شد؛ و این در حالی است که سیاست روسیه در منطقه، حتی دشمنان صلح ناپذیر و گروههای مخالف سوری که توسط آمریکا و شرکایش آموزشدیده و با دولت سوریه در حال جنگ بودند را هم بر سر میز مذاکره نشاند.
وی نیروهای آمریکایی را خارج از جنگ خونین سوریه نگه داشت؛ اما پس از ورود ایران و روسیه به جنگ سوریه و احساس خطر برای کاهش نفوذ آمریکا در این منطقه در این جنگ نیز مداخله کرد. وی در حالی کاخ سفید را ترک میکند که 5262 نیروی نظامی در عراق و 503 نیرو در سوریه دارد. همچنین یک جنگ هوایی بیرحمانه نیز در این منطقه به راه انداخته است.
در خصوص بحران اعراب و اسرائیل نیز اوباما در حالی وارد کاخ سفید شد که بر لزوم به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی و صلح میان دو طرف صحبت میکرد. بااینحال در دوره اوباما کمکهای نظامی و مالی واشنگتن به تلآویو به بیشترین میزان ممکن رسید. از سوی دیگر اما مقامات آمریکایی برای نخستین بار به اشغالگری اسرائیلیها اعتراف کردند. همچنین اوباما نخستین رئیسجمهوری بود که به دلیل اختلافنظر با دولت راستگرای تلآویو در طول 8 سال ریاست جمهوری خود تنها یکبار به سرزمینهای اشغالی سفر کرد. بااینحال عدم وتوی قطعنامه الزامآور شورای امنیت در یک ماه اخیر و نیز شرکت «جان کری»، وزیر امور خارجه آمریکا در اجلاس پاریس که برای نجات دادن راهکار دو کشوری و پایان دادن به اشغال سرزمینهای اشغالی برگزار شد ازجمله تحرکات محدودی بهحساب میآید که خشم کابینه اسرائیل را برانگیخت.
شمال آفریقا
اوباما کمپین حمله هوایی ناتو به لیبی را تأیید کرد تا از قتلعام شهروندان این کشور از سوی معمر قذافی جلوگیری کند. وی برای جلوگیری از تکرار اشتباهی که در عراق رخ داد پس از مرگ قذافی نیروهای آمریکایی را از لیبی خارج کرد؛ اما این اقدام باعث شد کشور لیبی که ذخایر غنی نفت دارد آهنربایی برای جذب گروههای تروریستی شود. به گفته کارشناسان سرنوشت لیبی به اوباما آموخت قدرت نظامی برای محقق شدن اهداف آمریکا کافی نیست و این یافته تأثیر بسزایی در سالهای باقیمانده از ریاستجمهوری وی داشت. جنگ لیبی در سیاست راهبردی آمریکا هم بخشی از گسترش ناتو بود. سرنگونی معمر قزافی، یک مانور از قبل برنامهریزیشده و عملیات نظامی مشترک آمریکا و ناتو بر اساس فریب شرکای دیگر و نقض قوانین بینالمللی و حتی قوانین خود آمریکا بود.
سیاست بازدارندگی آمریکا علیه روسیه
باراک اوباما روابط آمریکا با روسیه را در حد یک فاجعه به جانشین خود تحویل داده است. در بهار سال 2016 پنتاگون روسیه را در جایگاه نخست فهرست تهدیدات جهانی برای آمریکا قرار داد. گفتگوهای سیاسی بین دو کشور متوقف شدند. تعداد پایگاههای نظامی ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه چند برابر شده و این در حالی است که به روسیه توصیه میکند با گسترش ناتو «کنار بیاید». تعداد پایگاههای هوایی ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه در ده سال اخیر به دوبرابر افزایشیافته است. هواپیماهای بمبافکن بی-52 آمریکایی بهطور مرتب در نزدیکی مرزهای روسیه پرواز میکنند. سامانههای دفاع ضد موشکی آمریکا هم بهطرف روسیه نشانهگیری شدهاند. این اقدامات باعث شد تا در تاریخ 26 ژانویه سال 2016 شورای امنیت فدراسیون روسیه هم صریحاً اعلام کرد که آمریکا حداکثر تلاش خود را بکار بسته است تا روسیه را تضعیف کند تا باعث شکاف داخلی در کشور شود و منابع طبیعی آن را به غارت ببرد. تصادفی نیست که شهروندان کشورهای غربی نگران آغاز جنگ جهانی سوم هستند: 64 درصد از مردم آمریکا چنین جنگی را اجتنابناپذیر نامیدهاند. تجهیزات نظامی و هستهای آمریکا در کشورهای مختلف اروپایی مستقرشدهاند. در گزارش فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا در اروپا راهکار این کشور در قاره اروپا را چنین تشریح میکنند که کاهش حضور نظامی آمریکا در اروپا آمادگی برای مقابله با حوادث احتمالی را کاهش میدهد و بازدارندگی روسیه، نخستین اولویت وظایف این نیروها تعریفشده است. در آخرین کنفرانس خبری اما اوباما چنین اظهارنظر کرد که «این بهنفع آمریکا و همه جهان است که از روابط سازنده با روسیه حمایت شود». به گفته وی، او از همان ابتدای ریاست جمهوری خود از این نظریه حمایت میکرده و تا زمانی که طرف روسی به روح رویارویی موجود در دوران «جنگ سرد» بازنگشته بود، همهچیز بهخوبی پیش میرفت.
بحران اوکراین
نگاهی به تحرک رشد ناتو کافی است که درک شود انقلاب میدان استقلال کی یف (پایتخت اوکراین) که تحت رهبری مستقیم وزارت امور خارجه آمریکا رخ داد، آخرین اقدام علیه روسیه به شمار رفته و مسکو از آن به بعد تصمیم گرفته است تا به شدیدترین حالت به هر اقدام تازهای از سوی آمریکاییها و متحدانش پاسخ دهد. دولت آمریکا با صرف هزینهای حدود 5 میلیارد دلار برای اجرای کودتای دولتی در اوکراین، تنها برای خود مشکلات تازه و یک منطقه مورد مناقشه جدید در اروپا به وجود آورد. طرح امریکا برای اوکراین بهعنوان یک طرح شکستخورده در تاریخ باقی میماند. بعد از مداخله آمریکا، ثبات اقتصادی اوکراین طی دو سال گذشته به سطح اقتصاد کشورهای ضعیف آفریقایی تنزل یافته است. این در حالی است که مقامات کاخ سفید معتقدند که اگر آمریکا به حوادث جزیره کریمه واکنش نشان نمیداد، «جهان سقوط میکرد»، اتحادیه اروپا و ناتو هم نتیجهگیری درستی از روند اوضاع ندارند.
شکاف در قاره اروپا
از سوی دیگر منطقه دریای مدیترانه نیز دچار وخامت اوضاع شده است. رومانی و بلغارستان فعالانه در اقدامات ناوگان ششم نیروی دریایی آمریکا مشارکت دارند. این در حالی است که فرماندهی نیروی دریایی آمریکا اعلام کرده که گشتهای طولانیمدت کشتیهای نظامی در دریای سیاه هم تا چهار ماه افزایش خواهد یافت. از ششم ژانویه سال 2017 کشتیهای نظامی آمریکایی حامل نفربرهای آمریکایی در سواحل آلمان حضور یافتهاند و این تازه بخشی از نیروهای گسترده آمریکایی در اروپاست. در ماه ژانویه آمریکا بهطور رسمی برنامه کمک نظامی خود به متحدان اروپاییاش را به برنامه «ابتکار اروپایی بازدارندگی» تغییر نام داد. رسانههای گروهی از حضور 3600 تانک آمریکایی برای اقدامات نظامی در خاک اروپا و مقابله با بهاصطلاح «تجاوز روسیه» خبر دادهاند. در سال 1901 «تئودور روزولت» بیست و ششمین رئیسجمهوری آمریکا گفته بود: «آهسته صحبت کن، ولی چماق را در دستانت حفظ کن و تو میتوانی تا دوردست پیش بروی.» اکنون بیش از صدسال از آن زمان گذشته است و باراک اوباما بهعنوان چهل و چهارمین رئیسجمهور آمریکا هشت سال است بزرگترین چماق جهان را در دست حفظ کرده، ولی بازهم بازنده سیاست جغرافیایی جهان به شمار میرود. با افزایش مخاطرات تروریستی در اروپا از سوی دیگر نیروهای اروپاگر در کشورهای مختلف قاره سبز تحت فشار شدید تندروها قرار گرفته اند و روز به روز چرخش افکار عمومی در جستوجوی امنیت به سمت راست بیشتر میشود. پس از برگزیت خطر پیروزی راستگرایان افراطی در فرانسه، آلمان، ایتالیا وجمهوریچک نیز بالا گرفته است. در صورت پیروزی راستگرایان شکاف در اروپا تشدید شده و اتحادیه اروپا بیش از پیش متزلزل خواهد شد.
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است