الگوهای جدید امنیتی در خلیج فارس | فراتاب
کد خبر: 5314
تاریخ انتشار: 27 دی 1395 - 00:47
هرمز جعفری
ناتو بعد از 11 سپتامبر حضور گسترده ای در خلیج فارس داشته است خلیج فارس در دوره ترامپ هم پایگاه اصلی آمریکایی ها خواهد بود

فراتاب - گروه بین الملل: هرمز جعفری دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون تغییر الگوهای دفاعی شورای همکاری خلیج فارس و توازن قدرت در منطقه گفت: بعد از حمله ۱۱ سپتامبر و اتفاقاتی که افتاد ایالات متحده به عراق و افغانستان حمله کرد و نظم امنیتی منطقه را به هم زد این سیاستی که آمریکایی ها در سطح منطقه ایجاد کردند اولین پیامدش این بود که موازنه قدرت در منطقه را به ضرر عربستان و به سود ایران به هم زدند. به لحاظ تاریخی وقتی نگاه میکنیم نظم امنیتی منطقه بعد از انقلاب اسلامی ایران به نحوی چیده شده بود که بتوانند ایران را مهار کنند. اما با این تحولاتی که اتفاق افتاد آمریکا دو حکومت دشمن ایران که در همسایگی شرقی و غربی ایران وجود داشتند را از بین برد و در عوض دولتهایی بوجود آمدند که طرفدار ایران بودند و در این بحث قبل از هر چیزی عربستان بازنده بود. عربستان در ابتدای امر سعی کرد که با توجه به وابستگی که به آمریکا داشت و قولهایی که از آمریکایی دریافت کردند در قبال این تحولات زیاد سادگی نکردند اما به مرور که متوجه شدند بازنده این تحولات نه جمهوری اسلامی ایران بلکه عربستانی ها هستند طبیعتا به سمتی رفتند که قاعده بازی را به هم بزنند.

وی افزود: مهم ترین بحث در این زمینه بحث به هم خوردن سه ضلعی قدرت ایران، عراق و عربستان در خلیج فارس بود که برای عربستان مهم ترین بحثی که اتفاق افتاد این بود که صدام حسین سقوط کرد و دشمن درجه یکی که در همسایگی ایران بود از هم فروپاشید و تحت نفوذ ایران قرار گرفت و از این به بعد عربستان به صورت عریان تری موازنه را در مقابل ایران ایجاد میکرد و رهبری را بر عهده میگرفت. این بحث با مسئله برنامه اتمی ایران و توافق نامه ای که بین ایران و گروه 5+1 شکل گرفت جدی تر هم شد به این معنا که ایران دو دشمن خودش را بدون اینکه هزنیه ای بکند از میان برداشته بود و در مرحله بعدی با ایالت متحده آمریکا که لیدری چینش نظم امنیتی منطقه ای برای مهار جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشت وارد مذاکره شده بود. که نهایتا از نگاه عربستانی ها و کارشناسان این حوزه منجر به تقویت ایران میشد.

حعفری تصریح کرد: به همین خاطر عربستانی ها با حمایت از جنگ های نیابتی در منطقه سعی کردند قاعده بازی در عراق و افغانستان را تغییر دهند. در افغانستان با حمایت از باقی مانده گروه طالبان دولت مرکزی را تحت فشار قرار میدهند و ساختار سیاسی آن را به نحوی تغییر بدهند که به نفع عربستان باشد. آخرین تحولاتی که وجود داشت همان بحث حملات به هشت استان افغانستان در چند روز گذشته بود که گفته میشود ۴۰ هزارفرد مسلح به هشت استان افغانستان حمله کردند که طبق برآوردی که صورت گرفته به لحاظ مالی صرفا برای این حمله طالبان بیش از یک میلیارد دلار هزینه شده است. این مبلغ نمیتواند توسط یک گروه کوچک جمع آوری شود. این حمله طبیعتا یک حامی بزرگ بین المللی پشت پرده دارد. پول این دست گروها در واقع از سمت کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس تامین میشود و در عراق هم به همین شکل بود. به این ترتیب در بحث خاورمیانه موازنه قدرت در سطح خاورمیانه به صورت کلی تغییر کرد و این تغییر در موازنه قدرت بر رقابت بین کشورهای منطقه با محوریت ایرانی -عربستانی افزود.

وی افزود: مسئله دیگری که وجود دارد برهم خوردن توازن در خود دنیای عرب است که با سقوط صدام حسین و درگیری داخلی در عراق آغاز شد و با آنچه که بهار عربی خوانده میشود تقویت شد و در کنار این دو تحول تاریخی تحول دیگری رخ داد و آن افزایش قیمت نفت بود که در آمدهای نفتی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نجومی شدند. در واقع از محل این درامدهای سنگینی که اینها داشتند برنامه های مدرنیزاسیون خود را در حوزه های سیاسی و نظامی پیش بردند. در حالی که همین عربستان در سال ۱۹۹۹ برای پرداخت حقوق کارمندان از حاکم ابوظبی پول میگیرفت و حقوق کارمندان خودش را میداد ولی الان اگر به عربستان نگاه کنیم می بینیم که بیش از یک تریلیون دلار سرمایه در آمریکا دارد.

وی در ادامه گفت: این سرمایه های عظیم به عربستان کمک کرد تا بتواند در بخش نظامی هم خودش را تقویت بکند و در بخش دفاعی هم به حدی رسید که در سال گذشته رتبه سوم را در حوزه بودجه دفاعی در دنیا به دست آورد. یا کشور کوچکی مثل امارات رتبه چهاردهم دنیا را در بودجه دفاعی داشت و این فعالیت های گسترده نظامی به آنها کمک کرد که بتوانند در کشورهایی که درگیر انقلاب عربی هستند هم نقش آفرینی بکنند. در عراق مداخله کردند و ابتکار عمل را به دست گرفتند و در سوریه نیز وقتی شورای ملی سوریه شکل میگیرد در قطر تاسیس میشود و همچنین لیدری ائتلاف ملی سوریه را عربستانی ها به عهده میگیرند. هم چنین قطری ها در مصر هشت میلیارد دلار به اخوان المسلمین کمک میکنند و همین قطر در کشوری مثل مصر مداخله میکند و هم با حزب الاصلاح و هم حزب علی عبدالله صالح ارتباط برقرار می کند به نحوی که حتی عصبانیت عربستان را هم در پی داشت و منجر به حذف آنها در همان بدو امر از یمن میشود که البته الان قطری ها یک نیروی هزار نفری هم در یمن دارند.

وی افزود: در گذشته مصر، سوریه و عراق حرف اول را در دنیای عرب میزدند. اما اکنون با توجه به گرفتاری هایی که این کشورها دارند چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ اقتصادی اوضاع و احوال به نفع شورای همکاری خلیج فارس تغییر کرده است.

وی در ادامه گفت: این کشورها در سطح کلان بین المللی هم با این درآمدهای نفتی نقش آفرینی می کنند. مثلا عربستان جز «گروه جی بیست» میشود به این معنی که یک کشور جهان سومی نفت خیز در تعیین ساختارهای بین المللی هم دخالت می کند. علاوه بر این بحث منابع نفتی که تا دیروز منبع اصلی قدرت این کشورها بود، الان صندوق ذخیره ارزی هم به عنوان یک مولفه مهم در حوزه سیاست خارجی بین الملل مطرح شده که قدرت آنها را دو برابر کرده به این معنی که اگر قیمت نفت هم سقوط بکند این کشورها خیلی راحت از محل داشته های مالی خود می توانند اوضاع اقتصادی خود را حمایت کنند و ضربه پذیری خودشان را به شدت کاهش داده اند.

جعفری همچنین یادآور شد: حتی این کشورها در تعامل با آمریکا هم این جسارت را پیدا کرده اند که به شیوه قبلی غلام حلقه به گوش نباشند و با سرمایه گذاری که در آمریکا انجام داده اند سبب تغییر شکل هایی در سیاست خارجی امریکا در خلیج فارس شده اند. از طرف دیگر و در حوزه سیاست های منطقه ای هم علاوه بر اینکه منافع مشترکی با ایالات متحده آمریکا دارند اما اولویت بندی های حوزه سیاست خارجی آنها در منطقه هم متفاوت از چیزی است که آمریکا در منطقه دارد. مثلا اولویت اول سیاست خارجی آمریکا مبارزه با داعش و القاعده عنوان شده است اما عربستان در یمن مداخله می کند و بعد از مداخله در یمن اماراتی ها و عربستانی ها عمدتا هزینه ها و سرمایه گذاری هایشان به جای عراق در یمن متمرکز می شود. حتی اگر در سوریه مداخله می کنند به شکل متفاوتی است به طوری که آمریکا داعش را مورد هدف قرار می دهد اما عربستان از مخالفین بشار اسد حمایت می کند و هدف آنها براندازی دولت بشار اسد است و نه داعش و در واقع نابودی ایران و دولتهای طرفدار آن برای عربستان جدی تر از داعش است. بنابراین حتی این جسارت را هم پیدا می کنند که اولویت های سیاست خارجی آنها هم در سطح منطقه متفاوت از آمریکا باشد و همین باعث میشود که مثلا اوباما در مصاحبه ای که با مجله آتلانتیک داشت وقتی از او پرسیدند که عربستان را متحد خود می داند نگفت که عربستان متحد ماست و شک داشت، چرا که اولویت های عربستان از آنها متفاوت است. حتی در یمن هم کمپین عربستان با داعش مبارزه نمی کند بلکه با نیروهای حوثی و علی عبدالله صالح مبارزه می کند در حالیکه آمریکا با وجود حمایت های لجستیکی تمرکزش بر القاعده و داعش عنوان شده است.

وی افزود: در واقع افزایش توانمندی داخلی این کشورها باعث رقابت درون گروهی آنها نیز شد و قطری ها در مقابل عربستان قرار گرفتند و با تمام قدرت از اخوانیسم حمایت کردند دلیلش هم واضح است چرا که ساختار سیاسی قطر ساختاری است که به آنها اجازه می دهد که از اخوانیسم نترسند چرا که ساختار آموزشی در قطر اخوانیستی است اما بدنه جامعه وهابیسم است از این رو از این بدنه ی بوروکراتیک خود برای افزایش نفوذ خود در منطقه استفاده می کنند و در طرف دیگر عربستان و عراق به شدت نگران آنچه اسلامگرایی سیاسی خوانده می شود هستند و بدین ترتیب ما شاهد تقابل این دو طیف در شورای همکاری خلیج فارس بودیم و در سال ۲۰۱۴ اساسا سفرای خود را از عربستان فراخواندند و به کمک آمریکا این کشورها را تحت فشار قرار دادند تا بتوانند قطر را تحت فشار قرار بدهند.

ناتو بعد از 11 سپتامبر حضور گسترده ای در خلیج فارس دارد

جعفری در ادامه گفت: تحولاتی که طی یک دهه اخیر اتفاق افتاد ترور و تروریسم را به عنوان مسئله اولویت دار در عرصه بین الملل مطرح کرده و بعد از ۱۱ سپتامبر خطری که کشورهای اروپایی و به خصوص اعضای ناتو احساس کردند باعث شد که آنها به این سمت گرایش پیدا بکنند و ماموریتهایش را به حوزه جهان اسلام هم گسترش بدهد و آن هم به منظور همکاری و احیانا پیش گیری از حملاتی که ممکن است در سرزمینهای اروپایی و یا آمریکایی اتفاق بیفتد. بدین ترتیب در سال ۲۰۰۱ گفتگوهایی تحت عنوان گفتگوهای مدیترانه ای مطرح کردند و هدف آنها هم این بود که شمال آفریقا و کشورهای جنوب در تعامل با یکدیگر به این سمت بروند که اطلاعات و آموزش های نظامی امنیتی را در این کشورها مدیریت کنند و شرایطی را به نحوی پیش ببرند که از معضل های امنیتی احتمالی در اروپا جلوگیری بکنند.

وی همچنین گفت: در سال ۲۰۰۴ هم دور ابتکارات استانبول مطرح شد و در این دور بر ملا کردند که هدف این است که در جهان اسلام باشیم و همکاری داشته باشیم و در این مرحله است که خلیج فارس به صورت شفاف و روشن وارد دستور

کار میشود و کشورهای حوزه خلیج فارس نه همه ولی بحرین، قطر و کویت از آن استقبال کردند و در قطر هم در این حوزه و در سال ۲۰۰۶ کنفرانس برگزار شد. همچنین در سال ۲۰۰۶ در کویت نیز کنفرانس برگزار شد. همچنین کویت سال ۲۰۰۸ با ناتو مانور مشترک برگزار کرد و نهایتا در سال ۲۰۰۹ فرانسه در امارات پایگاه نظامی تاسیس کرد و در سال ۲۰۱۵ ترکیه نیز در قطر پایگاه نظامی تاسیس کرد و سه هزار نیرو در آن مستقرکرد همچنین انگلستان هم در بحرین پایگاه نظامی ایجاد کرد و به این ترتیب و به مرور زمان ناتو حضور خودش را چه به صورت جمعی و چه به صورت فردی در خلیج فارس گسترش میدهد و در کنار همه اینها پیمانهای دفاعی امینتی هم که از قبل با آمریکاییها داشتند برقراراست، کمااینکه در سال ۲۰۱۳ پیمان خود با قطری ها را هم به مدت ۱۰ سال تمدید کردند. اما نکته ای که اینجاست این است که این موضوع بیشتر از سمت ناتو بود. حضور امریکا در منطقه آسیا پاسفیک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به صورت جدی نگران کرد.

جعفری افزود: یک بحثی هم در عرصه سیاست خارجی آمریکا مطرح شد بحث حضور امریکا در منطقه آسیا پاسفیک بود. این بحث که مطرح شد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به صورت جدی نگران کرد چرا که هدف این تئوری منافع جدی آمریکا در حوزه آسیا پاسفیک است. چرا که آمریکا عنوان کرد که جمعیت قابل توجهی از دنیا در این منطقه هستند و منافع قابل توجهی از آمریکا نیز در این منطقه است که این سبب ترس کشورهای عربی و گرایش گسترش ناتو در حوزه جهان اسلام هم شد. اما این سوالی که ذهن همه ما را مطرح کرده این است که آیا واقعا چنین طرحی به معنای ترک خلیج فارس یا به صورت کلی خاورمیانه هم هست.

وی یادآور شد: اگر بخواهیم این سوال را به صورت شفاف پاسخ دهیم، جواب خیر است و چند دلیل در این رابطه وجود دارد، یک بحث مربوط میشود به متحدین آمریکا و بحث دیگر نیز مربوط میشود به خود آمریکا. واقعیت امر این است که اگر هدف این بحث را گرایش آمریکا به آسیا پاسفیک و تمرکز بر چین و غلبه بر این کشور قرار دهیم هدف آمریکا داشتن جای پای محکم و همکاری با کشورهای حوزه خلیج فارس است. چرا که مثلا اگر بخواهند چین را کنترل بکنند مهم ترین نقطه ضعف چینی ها منابع و انرژی آنهاست. حضور در این منطقه خود به معنای کنترل چین خواهد بود چه بسا که اگر آمریکایی ها در این منطقه نباشند چینی ها انگیزه و منابع لازم برای حضور در این منطقه را نیز خواهند داشت. کاری که روسها نمیتوانند انجام دهند و بنابراین آمریکا نگران روسها نیست چرا که روسیه خود یک کشور انرژی خیز است. همچنین نکته دیگری که وجود دارد این است که دوستان آمریکا که در شرق این منطقه قرار دارند به شدت وابسته به این منابع انرژی هستند و اگر قرار باشد آمریکا با این دوستانش کار بکند باید به آنها کمک بکند که منافعشان در این منطقه تامین بشود چرا که واقعیت امر این است که بنابر گفته کارشناسان فقط آمریکا میتواند امنیت این منطقه را تامین بکند. در نتیجه آمریکا باید در این منطقه باشد تا شریان های انرژی حفظ شود.

خلیج فارس در دوره ترامپ هم پایگاه اصلی آمریکایی ها خواهد بود

وی در ادامه گفت: مسئله دیگری که وجود دارد این است که در این منطقه یک کالای استراتژیک وجود دارد به نام انرژی و یک کالای استراتژیک دیگر که صادر میشود نیز وجود دارد به نام تروریسم. خیلی از کشورهایی که در شرق آسیا هستند اقلیتهای مسلمانی دارند که نگران گسترش این اندیشه های رادیکال هستند. از طرف دیگر این کشورها به حکم صنعتی بودن و همچنین سرمایه گذاریهایی که در مناطق مختلف کردند طبیعتا برای حفظ امنیت ملی خودشان هم که شده نیاز دارند که آمریکا در منطقه باشد و در تعامل با کشورهای منطقه به خصوص عربستان سعودی بتواند این معضل کلان منطقه ای و بین المللی را مدیریت و کنترل بکند.

جعفری افزود: مسئله دیگر به خود آمریکایی ها برمیگردد چرا که آمریکا به خاطر حضور در این منطقه امکان دسترسی به سایر مناطق را هم دارد و اگر چه که به گفته ترامپ ۶ هزار میلیارد در این منطقه سرمایه گذاری کردند اما واقعیت این است که همه این مبلغ را آمریکا هزینه نکرده است، بلکه شاید دو برابر آنها را هم به دست آورده باشد. قسمت عمده ای از این هزینه را خود عربستانی ها میکنند، قسمت عمده ای را در شرق آسیا ژاپنی ها و کره ای ها هزینه کردند. همچنین وجود پایگاههای نظامی آمریکا در این منطقه ایجاب میکند که آمریکا در این منطقه باشد. مسئله دیگر اقتصاد است و آمریکایی ها که به واسطه فروش تسلیحات در دنیا حرف اول را میزنند، شاید بتوان گفت که یک سوم فروش تسلیحات خود را به پنج کشور حوزه جنوبی خلیج فارس انجام میدهند. علاوه براین عمده سرمایه گذاری صندوق ذخیره ارزی این کشورها در آمریکاست به جز قطر و امارات که سرمایه گذاریهای شناورتری دارند اما عربستان به صورت صد درصد در آمریکا سرمایه گذاری میکند. بنابراین حوزه خلیج فارس در دوره ترامپ هم پایگاه اصلی آمریکایی ها خواهد بود و در آن حضور خواهند داشت.

 

 

هرمز جعفری، پژوهشگر مسائل خاورمیانه و دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی

این متن در قالب یک سخنرانی در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه ارائه شده است

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار