چهره ژانوسي «آب» در جنگ سوريه | فراتاب
کد خبر: 5307
تاریخ انتشار: 26 دی 1395 - 01:10
عبدالصمد محمودي
ميزان «درهم تنيدگي» و پيوند اقتصادي ميان کشورهاي خاورميانه تنها حدود 6 درصد از کل مبادلات تجاري آنهاست، بالطبع در چنين شرايطي بسترها و زمينه هاي مداخلات تخريبي براي کشورهاي همجوار که عمدتاً مناقشات ژئوپليتيک تاريخي نيز با يکديگر دارند، مهيّاتر خواهد بود.

فراتاب - گروه بین الملل: ،در ژوئن 2010 رهبران سه کشور اردن، لبنان، سوريه و ترکيه يکديگر را ملاقات کردند تا روايتگر آغاز عصر جديدي از همکاري ها در خاورميانه باشند، کمي بعد، براي استحکام اين پيوند، اين 4 کشور تصميم مي گيرند تا از عراق نيز دعوت مي کنند به اين اتحاد بپيوندد. در نيمه هاي سال 2010، همه بر اين باور بودند اين بار، اين اتحاد و پيوند در آينده اي نزديک در خاورميانه­ ي سرشار از تفرق و جدايي، شکل خواهد گرفت و تبديل به «استثنايي» در ميان «قاعده» تاريخ چند صد ساله اين منطقه خواهد شد. اين پيوند قرار بود بر بنياد دو چيز بنا شود: «تجارت و ترانزيت کالا» و «آب و محيط زيست».

تقريباً خوشبيني نسبت به شکل گيري اين اتحاد، بويژه زماني که دو رهبر سوريه و ترکيه در فوريه 2011 گرد آمدند تا «سد دوستي» ميان دو کشور را افتتاح کنند، به اوج رسيد. اما انگار اين استثنا، قرار بود در حد همان استثنا باقي بماند. چرا که چند ماه بعد با آغاز شورش هاي موسوم به «بهار عربي»- يا شايد الان بهتر است گفته شود «کابوس عربي»- دوباره صورت عبوسِ دشمني و جدايي کشورهاي همسايه رخ مي نمايد و «اتحاد سران» به «خصومت سران» تبديل مي شود. انگار دوباره به قول آن فيلسوف آلماني؛ تاريخ در حال تکرار بود، اما اين بار به صورت «کُمدي تلخ». کمدي تلخ؛ چرا که زيرساخت هايي چون سدهاي دوستي- بين ترکيه و سوريه- و خطوط انتقال آب- بين ترکيه، سوريه، اردن، فلسطين و کشورهاي حاشيه خليج فارس- و...، که قرار بود عاملي براي اتحاد و دوستي ميان کشورها و  ملت هاي باستاني «ميان رودان» باشد، تبديل به عامل هاي فشار و جدايي بيشتر آن ها از هم مي شود.

براساس مطالعات انجام شده مي توان ادعا کرد، بدليل استفاده از اهرم آب بعنوان يک ابزار فشار در اين منطقه و تشديد خسارات ناشي از خشکسالي، بيش از 40 ميليون نفر از جمعيت کشورهاي اردن، لبنان، سوريه و ترکيه در يک وضعيت «ناامني آبي»- يا وضعيت شبه جنگي بر سر منابع آب- قرار دارند. طوري که تاکنون نيز بيش از 5 ميليون نفر از ساکنان اين کشورها بدليل همين وضعيت تنش آبي منطقه اي مجبور به مهاجرت از شهرها و روستاهايشان شده اند. در کشورهايي چون لبنان و اردن ميزان مهاجرت ها بيش از ميزان فعلي ساکنان آن مناطق بوده است.

براي تقريب به ذهن نگاهي به آمارهاي سوريه بويژه در سال هاي پس از شروع جنگ داخلي و صدمات وارده به منابع آب اين کشور در استان هاي مختلف، شايد بتواند روايتگر بهتري از سراب اتحاد و پيوند ميان کشورهاي منطقه باشد؛ گزارش هاي بين المللي نشان مي دهد نسبت دسترسي جمعيت سوريه به آب شرب سالم قبل از شروع درگيري ها در سال 2011 برابر با 89.7 درصد بوده است، در حالي که اين ميزان دو سال بعد يعني در سال 2013 به حدود 70 درصد رسيده و اين آمارها براي سال 2016 به مراتب فاجعه بارتر است. سرانه آب سالم نيز در همين بازه زماني از 72 مترمکعب براي هر نفر به 58 مترمکعب رسيده است.

فاجعه بارتر اينکه ميزان سرانه دسترسي به آب- به طور کلي- از 75 ليتر روزانه براي هر نفر به 25 ليتر رسيده و ميزان دسترسي به امکانات تخليه فاضلاب قبل از جنگ در سوريه از بيش از 98 درصد، به حدود 70 درصد در سال 2015 گزارش شده است. آمارها حاکي از اين است، بيش از 70 درصد از کودکان سوري در ژانويه و مارس 2016 به ذخيره آب پايدار دسترسي نداشته و حدود 66 درصد از آن ها به سيستم فاضلاب بهداشتي دسترسي ندارند.

به طور کلي آمارها نشان مي دهد بيش از 12.1 ميليون نفر از مردم سوريه به آب، فاضلاب و سيستم دفع زباله دسترسي ندارند. همچنين مقايسه آمار سهم کشاورزي در توليد ناخالص ملي در سال هاي 2003 و 2014 در سوريه نشان مي دهد که اين ميزان از 27 درصد به 17 درصد کاهش يافته، و توليد محصولات کشاورزي نيز در سال 2016 نسبت به سال 2011 بيش از 60 درصد کاهش داشته و قيمت اين محصولات بين 400 تا 600 درصد افزايش داشته است.

بررسي هاي بين المللي نشان مي دهد اين ريشه اين نوسانات، خشک الي و مهم تر از آن تخريب تأسيسات آب و خطوط انتقال آب شرب در شهرها و روستاها بدليل اقدامات خرابکارانه عمدي طرف هاي درگير در اين جنگ براي فشار آوردن به ديگري بوده است. به طور کلي مي توان گفت در سال هاي اخير بيش از 57 درصد از جمعيت سوريه به عنوان «پناهجويان آب»(water-refugees)، ناشي از کمبود آب و تخريب تأسيسات زيربنايي و همچنين تشديد پديده خشکسالي در سال هاي اخير، خانه و کاشانه خود را ترک گفته اند. به جرأت شايد بتوان گفت در طول 5 سال اخير که جنگ و ناامني دامن اين کشور را فرا گرفته، هنوز نتوانسته قربانياني به اندازه خشکسالي و کم آبي بگيرد.

بنابراين گرچه پديده خشکسالي در سال هاي اخير يک امر طبيعي است، اما مسلماً تشديد اين پديده بدليل استفاده از آب به عنوان يک اهرم فشار بر مردم و دولت يک کشور يک امر غير طبيعي و همراه با جاه­ طلبي­ هاي قدرت طلبانه بوده و مي تواند خسارات گرانباري را به منطقه تحميل کند. خساراتي که ناشي از عدم وجود پيوندهاي نهادينه در ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي کشورهاي منطقه است. چرا که شايد اگر مبادلات اقتصادي قابل توجه ميان اين کشورها وجود داشت و يا سدهاي دوستي و خطوط انتقال آب مابين آن ها احداث مي شد و به نوعي منافع کليه آن ها به يکديگر پيوند مي خورد، کمتر دولت يا شخصي سعي مي کرد به رويکردهاي تخريبي عليه ديگري روي آورد. بد نيست اشاره شود، براساس تحليل هاي کارشناسان ميزان «درهم­ تنيدگي» و پيوند اقتصادي ميان کشورهاي خاورميانه تنها حدود 6 درصد از کل مبادلات تجاري آنهاست، اين در حالي است که مبادلات آن ها با کشورهاي آسياي دور يا آمريکا بيش از 60 درصد است. بالطبع در چنين شرايطي بسترها و زمينه هاي مداخلات تخريبي براي کشورهاي همجوار که عمدتاً مناقشات ژئوپليتيک تاريخي نيز با يکديگر دارند، مهيّاتر خواهد بود. بنابراين گرچه بايستي ريشه هاي بروز  بحران در کشورهايي چون سوريه، عراق و... را در خود اين کشورها جستجو کرد، اما مسلماً تشديد اين بحران و فرسايشي شدن آن ناشي از عدم وجود اين پيوندهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي ميان آن ها بوده است.
و شايد اگر کشورهاي منطقه طرح هاي مشترک و در دست اقدام خود مثل سد دوستي يا خطوط انتقال آب و ... را نهايي مي کردند، به خود يا گروه هاي تحت الحمايه شان اجازه نمي دادند که از ابزار آب و تخريب خطوط انتقال آب براي فشار به طرف مقابل، که پيامدي جز مرگ چند ميليون کودک سوري نداشته، استفاده کنند. 

 

 

عبدالصمد محمودی،کارشناس مسائل آب و انرژی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار