کد خبر: 507
تاریخ انتشار: 18 اسفند 1394 - 09:44
الکسی آنتوشین

درک انگیزه های واقعی حضور روسیه در خاورمیانه و پیامدهای حضور نظامی این کشور در سوریه، همواره یکی از دغدغه های اصلی تحلیل گران ایرانی و فضای کارشناسی علاقه مند به این عرصه از تحولات سیاست خارجی بوده است. در این چارچوب، اظهارنظرهای مختلفی نیز صورت گرفته است. با این حال و به رغم این علاقه مندی، به نظر می رسد که تحلیل های ایرانی و حتی انگلیسی، به جنبه های استراتژیک این حضور محدود مانده است. با این مقدمه، گفت و گویی را با دکتر الکسی آنتوشین (1)، استاد دانشگاه فدارال اورال (فدراسیون روسیه) ترتیب داده ایم تا علاوه برآشنایی بیشتر با چشم انداز روسی به این تحولات، با برخی منابع جامعه شناختی رفتارهای سیاست خارجی روسیه نیز آشنا شویم.

علل و انگیزه های روسیه برای افزایش نفوذ در خاورمیانه کدام است؟
 
الکسی آنتوشین: یکی از موضوعات، علل تاریخی است. از زمان های گذشته و پس از جنگ سرد، روسیه علاقه مند بود که در این منطقه حضور داشته باشد. در عین حال ما می توانیم گونه ای همبستگی را شاهد باشیم، چرا که، چه در دوره اتحاد شوروی و چه در دوره حاضر، روسیه مایل بوده است تا روابط نزدیکی با خانوده اسد داشته باشد. موضوع مهم دیگر، منابع انرژی های هیدروکربنی قابل توجهی است که در این منطقه وجود دارد و صادرات نفت و گاز نیز برای روسیه بسیار مهم و کلیدی است. این در حالی است که صادرات تسلیحات نظامی به این منطقه نیز برای روسیه بسیار دارای اهمیت بوده و می توان گفت که بازاری با چشم انداز بسیار وسیع برای روسیه در آن دیده می شود. علاوه بر تمام این ها باید توجه شود که منطقه خاورمیانه در امر مبارزه با تروریسم بسیار دارای اهمیت است. همان طور که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نیز بیان کرده است، روسیه بهتر است تا در مناطقی بسیار دوردست تر با تروریسم مبارزه کند تا در مناطق درون سرزمینی خود.
 
نکات پایانی پاسخ شما زمینه مناسبی است برای طرح پرسش بعدی ما، مبنی بر این که، نخبگان روس زمینه های ظهور و گسترش افراط گرایی در مناطق مسلمان نشین فدراسیون روسیه را چگونه ارزیابی می کنند؟
 
الکسی آنتوشین: من مایل نیستم تا به بزرگنمایی این خطر در سرزمین های روسیه بپردازم و ادعا کنم که این تهدید در روسیه در ابعادی بزرگ وجود دارد. شرایطی که ما الان در قفقاز شمالی اعم از چچن، داغستان و اینگوش می بینیم، خیلی متفاوت تر و بهتر از وضعیتی است که حداقل در دهه 1990 شاهد آن بوده ایم. من اخیرا سفری به قفقاز شمالی داشته ام. با توجه به آن چه که در آن جا دیدم، ادعا می کنم که می توان با نظر رئیس جمهور چچن، رمضان قدیروف مبنی بر این که «دیگر، جنگ سوم چچن رخ نخواهد داد» موافق بود. این کار بسیار عظیمی بود که آقای پوتین و اطرافیان وی در فضای سیاسی روسیه توانستند به انجام برسانند. منطقه ای که در دوره ای مشکلات عدیده ای را برای روسیه به وجود آورده بود، الان، به یکی از فعال ترین حامیان هیات حاکمه روسیه تبدیل شده است که از سیاست های مسکو پشتیبانی می کند.
 
آیا این که در حال حاضر و در عرصه تحولات سوریه، نیروهای تحت رهبری قدیروف در کنار نیروهای روسی در حال نبرد هستند را می توان در این قالب ارزیابی کرد؟
 
الکسی آنتوشین: بله، کاملا درست است. حضور این نیروها یکی از نشانه های مشخص وضعیت جدیدی است که بیان کردم. این تغییرات عمده از آن جا ناشی شده است که در سال های اخیر، بودجه های فدرالی این مناطق بسیار افزایش یافته است. در عین حال که دولت روسیه در روابط سنتی که میان افراد این مناطق وجود داشته، هیچ دخالتی نکرده است. در روسیه دین از سیاست جداست و مذهب، رسما، هیچ نقشی در تعاملات دولت با این مناطق نداشته است. هر چند که در مناطقی مانند چچن، دین اسلام کماکان نقشی بسیار پررنگ و اساسی بازی می کند. حتی در آن مناطق شریعت اسلامی و موضوعات دینی به خوبی رعایت می شود. تمام این ها در حالی است که در مناطق مذکور، تعداد افراد دارای تمایلات تروریستی به شدت کاهش پیدا کرده است. هرچند من مدعی هستم که در این مناطق، پیروان اسلام رادیکالی هیچ گاه چندان پرشمار نبوده اند. البته بیشتر، مناطق مسلمان نشین غیر از چچن مصداق این ادعای من است؛ به عنوان مثال مناطقی که من در آن جا زندگی می کنم، یعنی اورال و یا در مناطق همجوار محل زندگی من. در این مناطق مسلمانان زیادی زندگی می کنند. اما این مسلمانان طرفدار گونه ای از اسلام سنتی هستند که حضور در گروه های تروریستی و مشارکت در فعالیت های رادیکالی را به هیچ وجه نمی پذیرد.
 
ما در دهه 1990 مشکلات بسیاری را در منطقه چچن داشتیم. در دوران اتحاد شوروی، تعلق به مذهب خاص جایز نبود و حتی اصرار بر دین و مذهب اسلام پیگرد قانونی داشت. در آن دوران، در موقعیت سرزمینی شوروی، مدارس مذهبی و مساجد مسلمانان را تعطیل می کردند. حال در دوران پس از فروپاشی شوروی، هنگامی که به مسلمانان اجازه داده شد به اصول مذهبی و ریشه های دینی خود بازگردند، اساسا، چیزی از گذشته خود که بتوانند روی آن حساب کرده و بر آن تکیه کنند وجود نداشت. همه نابود شده بود. در این شرایط زمینه برای ورود مسلمانانی از عربستان و سایر کشورهای مسلمان فراهم شد. در نتیجه، در مناطقی مانند تاتارستان و باشقیرستان، این مسلمانان برای مردم و به ویژه جوانانی که هیچ تصور درستی از اسلام نداشتند، به عنوان سمبلی از اسلام اصیل و الگوهای اسلام واقعی دیده می شدند. آن افراد، ادعا می کردند که «ما فارغ التحصیل دانشگاه الازهر هستیم» و یا در سایر دانشگاه های اسلامی تحصیل کرده ایم. «ما می دانیم اسلام واقعی چیست و راه درست را به شما نشان خواهیم داد». در نتیجه آن ها مرام خاص خود را در میان این مردم تبلیغ می کردند. در مقابل، سیاست های شوروی باعث شده بود که ما کسی را نداشته باشیم تا به جای آن ها دین را تبلیغ کند و به این مردم آموزش بدهد. اما نظر ما الان عوض شده است و مردم روسیه فهمیده اند که دقیقا باید چکار کنند. مردم ما الان، این افراد را خطرناک می شمارند. البته و متاسفانه من کماکان سفر گروه هایی از مردم مسلمان روسیه را که به سرزمین های تحت تسلط دولت عراق و شام می روند و در کنار آن ها فعالیت می کنند، انکار نمی کنم. این افراد جوان نیز وقتی از این سفر و تجربه فعالیت در میان گروه های تروریستی بازمی گردند، ممکن است که افراد جوان تر از خود را به دور خود جمع کنند و برای آن ها یک الگوی جدید به حساب آیند. اما به واسطه تلاش های سیاسی گسترده مناطق و فعالیت سرویس امنیت فدرال روسیه، تعداد این افراد زیاد نشده و دامنه فعالیت آن ها محدود مانده است.
 
مثلا اگر درباره جمهوری خودمختار تاتارستان و یا باشقیرستان صحبت کنیم که اتفاقا من مدتی قبل در آن جا بوده ام، همانند چچن، دولت روسیه دخالتی در روابط سنتی اسلامی که در آن جا شکل گرفته و جاری است، نمی کند. شاید شرایطی که در آن جا وجود دارد، حداقل در میان نخبگان آن منطقه و یا افرادی که در سطوح متفاوتی از جامعه قرار دارند؛ شاید برای فردی که از نژاد روس است و نه این که شهروند روسیه باشد، چندان قابل درک نباشد. آن جا روابط به طور سنتی و به گونه ای شکل گرفته است که دولت مرکزی در آن دخالتی نمی کند و مسائل آن ها نیز بین خودشان و با مساعی خودشان حل و فصل می شود. به عبارت دیگر، مشکلات این مناطق ادامه دار نیست و خود آن مردم، مشکلاتشان را میان خودشان حل و فصل می کنند؛ بنابراین، این مشکلات به سایر مناطق روسیه تسری پیدا نمی کند و مناطق دیگر روسیه از این مسائل و خطرات تهدید نمی شود.
 
این تصور در ایران وجود دارد که در روسیه، رویکرد مشخصی نسبت به ایران و جود ندارد؛ ازیک سو، روسیه مایل است تا با ایران در زمینه های امنیتی همکاری کند و از سوی دیگر، به گسترش روابط تمایل نشان نمی دهد. مثلا، از عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای حمایت نکرده و امور نیروگاه بوشهر را با تأخیر همراه کرده است و حتی در تحویل سامانه های اس-300 تعلل می کند. بدین ترتیب، گاه این سوال قوت می گیرد که آیا در روسیه تضاد نگرشی در قبال ایران وجود دارد؟ و این که آیا نگاه منابع تصمیم گیری روسی به ایران متناقض است؟ نظر شما در این باره چیست؟
 
الکسی آنتوشین: من فکر می کنم که در این جا نمی توان از فقدان یک نقطه نظر مشترک از جانب فدراسیون روسیه نسبت به ایران سخن گفت. در مقابل، می بایست از مشکلی بس بزرگ تر صحبت کنیم. سیاست خارجی آقای پوتین را با صفت پراگماتیستی می شناسند و این همان نقطه ای است که می توان بحث و بررسی را از آن جا آغاز نمود و شرایط موجود را درک کرد. به عبارت دیگر، تغییرات و تغییر نگرش ها و نیز تصمیماتی که هیات حاکمه روسیه در موضع سیاست خارجی اتخاذ می کند، همواره مبتنی بر این تلاش است که از هر گام سیاست خارجی، منافع جدیدی برای روسیه حاصل شود و هر حرکت جدید روسیه در سیاست خارجی با عایدی جدیدی همراه باشد. از سوی دیگر، روابط روسیه با غرب نیز، همواره مهم و محل بحث و مناقشه بوده است. حال در نظر بگیرید که در سال های اخیر، ایران از سوی غرب تحریم شده بود و لاجرم سیاست روسیه نسبت به ایران نیز محتاطانه بوده است. رئیس جمهور روسیه، پوتین، سیاست مداری بسیار قوی است. وی هیچ گاه به طور مستقیم خود را با غرب درگیر نمی کند. به همین نحو، هیچ گاه و به صراحت، کشورهایی را که به هر دلیلی در لیست سیاه غرب بوده اند را نیز حمایت نکرده است. وی معتقد است که در غیر این صورت، منافع ملی روسیه تأمین نخواهد شد.
 
در دوره اخیر، با وجود این که تبادل کالا بین روسیه و اتحادیه اروپا و غرب بسیار کاهش پیدا کرده است، اما هم چنان کشورهای غربی و این اتحادیه شریکی جالب و جذاب برای روسیه هستند. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا در بیشتر سیاست خارجی خود، تابع نظر ایالات متحده آمریکا است و شاید این شرایط باعث می شود تا سیاست های روسیه و ایران در قبال یکدیگر دارای تفاوت هایی باشد که تحلیل و ارزیابی آن ها برای مخاطب ایرانی کمی سوال برانگیز گردد.
 
در ایران، نسبت به سیاست خاورمیانه ای روسیه، نگرانی هایی وجود دارد. این که، اسرائیل با حضور نظامی روسیه در منطقه خاورمیانه مخالفت نکرده است و ایرانی ها تصور می کنند درآینده شرایطی فراهم شود که در راستای منافع ایران نبوده و به ضرر امنیت ملی ایران نیز باشد. نظر شما در این باره چیست؟
 
الکسی آنتوشین: سخن گفتن در این باره بسیار دشوار است چرا که یک تحلیل گر دانشگاهی نمی تواند از جانب دولتمردان سخن بگوید و من نیز نمی دانم که سیاست مداران اسرائیلی چه طرح و برنامه ای در سر می پرورانند. درباره روابطی که روسیه با اسرائیل و سایر کشورهای منطقه دارد، مسئله بغرنج و جنبه مشکل ساز برای فهم و تحلیل قضیه، روابطی است که هم از نظر اقتصادی و هم در عرصه جامعه روسیه و در میان افراد تشکیل دهنده این جامعه وجود دارد. در شرایطی که روسیه تحریم شده و ارزش روبل نیز به شدت افت کرده است، مسیرهای ترکیه و مصر نیز بر ای صنعت توریسم روسیه بسته شده است؛ روابط اقتصادی با اسرائیل برای روسیه بسیار مهم است. در حال حاضر اسرائیل، از معدود کشورهایی است که نیاز به ویزا ندارد، ارزان است و شرکت های توریستی روسی می توانند در آن درآمد مناسبی به دست بیاورند. درعین حال، روابط خانوادگی که بین برخی روس ها و اسرائیلی ها وجود دارد نیز در این روابط بی تأثیر نیست. بخش قابل توجهی از دولتمردان و ساکنان اسرائیل از روسیه و شوروی به این کشور مهاجرت کرده اند. از سوی دیگر، روابطی که بین برخی قومیت های روسیه و ساکنان دیگر کشورهای خاورمیانه وجود دارد نیز در این قضیه بی تأثیر نیست.
 
البته لازم به ذکر است که من به عنوان فردی که مسائل این منطقه را پیگیری می کند، مخالف بروز هرگونه جنگی بین شیعه و سنی در خاورمیانه هستم. اما ابزارهای ارتباط جمعی و رسانه ها افکار ما را به این سمت سوق می دهند که آن چه در منطقه جریان دارد، جنگی بین شیعه و سنی است. در روسیه و در منطقه ای که من در آن زندگی می کنم، بیشتر جمعیت مسلمانان را سنی ها تشکیل می دهند. ما شاید روابط خیلی نزدیک با عربستان سعودی نداشته باشیم، ولی با ترکیه روابط سنتی و دیرینه داریم؛ حال، این وقفه به وجود آمده میان روسیه و ترکیه نیز در روابط روسیه با اسرائیل بی تأثیر نیست.
 
این که روابط روسیه و اسرائیل در چارچوب منافع ملی روسیه بوده و تحولات آن از چشم انداز دولتمردان روسیه نیز أمری توجیه پذیراست، محل تردید نیست و طبیعی است که این روابط حتی مورد پرسش کشور سوم نیز نمی باشد؛ اشاره اصلی پرسش اخیر، معطوف به این جنبه از روابط است که پیامدهای آن، برای منافع و امنیت ملی ایران چگونه است؟ به عبارت دیگر، شما به عنوان یک تحلیل گر سیاسی و کارشناس مسائل خاورمیانه، آیا پیامدهای روابط روسیه و اسرائیل را آبستن تهدیدات امنیتی برای ایران می دانید؟
 
الکسی آنتوشین: من فکر می کنم که هیچ گاه روابط روسیه و اسرائیل آنقدر نزدیک نبوده و نزدیک نیز نخواهد بود که در صورت بروز شرایطی خاص میان ایران و اسرائیل و یا تغییر شرایط خاورمیانه، روسیه کمک بزرگی به اسرائیل بکند. این اتفاق نخواهد افتاد. به طور کلی، روابط روسیه و اسرائیل هیچ گاه بدون دشواری نبوده و همواره محل مناقشه بوده است. حتی اگر درباره ناامنی های منطقه خاورمیانه به اسناد سیاست خارجی روسیه و اتحاد شوری نگاه شود، کارشناسان و صاحب نظران روس، ورود و دخالت روسیه در این منطقه را با هدف گسترش صلح و ثبات دانسته اند. آن ها همواره سیاست های اسرائیل را مورد انتقاد قرار داده اند. ما همه به خاطر داریم، وقتی که انتخاباتی در هیات حاکمه فلسطین اشغالی برگزار و یکی از گروه های تندرو و مخالف اسرائیل موفق به کسب رای شد، در عین حال که جامعه جهانی چندان با این نتیجه موافق نبود، روسیه با آن ها وارد گفت و گو شد و حتی در اخبار منعکس بود که برخی اجناس به آن منطقه ارسال می شدند. البته روشن است روسیه خواهان قطع روابط با اسرائیل نیست و هم نمی توان گفت که آن ها حتما بهترین دوستان ما هستند.
 
در لابلای پاسخ ها، شما چندین بار از ویژگی عملگرایی سیاست خارجی روسیه سخن گفتید و نیز منطق رفتار روسیه و آقای پوتین را بر مدار منافع ملی این کشور دانستید. در عین حال، فشار تحریم های سیاسی و اقتصادی غرب علیه روسیه و پیامدهای ناگوار آن نیز مطرح شد. حال، این پرسش مطرح می شود که آیا ممکن است منطق عملگرایی در سیاست خارجی روسیه، این کشور را به سمت گسترش تعامل و همکاری با غرب در خاورمیانه کشانده و مثلا، زمینه نرمش در برابر غرب در عرصه تحولات سوریه را فراهم کند؟
 
الکسی آنتوشین: این پرسشی است که پاسخ گویی به آن دشوار است. مشکل اینجاست که کشورهای حاضر در عرصه تحولات سوریه، متکثر و زمینه ائتلاف ها و اتحادها در این منطقه، ژلاتینی و غیر منسجم به نظر می رسد. در ابتدا، روسیه عنوان کرد که تمایل دارد در بخش مبارزه با تروریسم و در این قالب فعالیت کند ولی در عمل مشاهده شد که تشکیل اجماع میان کشورها و جبهه ای فراگیر در مبارزه با تروریسم و مقابله داعش بسیار دشوار است. در مسئله سوریه، تناقض های غیر قابل اغماضی میان دیدگاه های روسیه و غرب وجود دارد. همین طور، معلوم شده است که این تناقضات در آینده نیز ادامه خواهد داشت. من فکر می کنم که نمی توان انتظار داشت انطباق کاملی میان شرایط و دیدگاه های روسیه و غرب در مسئله سوریه اتفاق بیفتد. به همین نحو، همگرایی میان این دو نیز بسیار دشوار است. در حال حاضر و در عرصه تحولات سوریه، روسیه برای یافتن زبانی مشترک با غرب در تلاش است. این در حالی است که کشورهای غربی، تاکنون، روسیه را به عنوان شریکی بسیار سخت و مشکل پسند شناخته اند.
 
از این که دعوت موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) را پذیرفته و به پرسش های ما با حوصله و دقت پاسخ دادید. سپاسگزاریم.
 

(1) پروفسور الکسی آنتوشین، استاد تاریخ سیاسی دانشگاه فدرال اورال (فدراسیون روسیه) و صاحب نظر در مسائل تاریخ سیاسی معاصر روسیه در ارتباط با خاورمیانه، آفریقا و جهان عرب است.

منبع: ایراس

نظرات
آخرین اخبار