روسیه و غرب؛ جدال بی پایان در مرز پرآشوب | فراتاب
کد خبر: 4492
تاریخ انتشار: 16 آبان 1395 - 10:50
سینا صیاد
سیاست«ریوانشیسم روسی» که با رهبری ولادیمیر پوتین در دستور کار سیاست های کرملین قرار دارد، چیزی بیش از بازگشت به اقتدار سابق و مرزهای گذشته را می خواهد و آمریکا هم در مقابل ...

فراتاب – گروه بین الملل: فروپاشی شوروی در اوایل دهه 1990،  آغازی برای تنش زدایی در روابط دو قدرت بزرگ در جهان بود، زیرا روسیه ای که از پس آوارهای حاصل از فروپاشی کمونیسم، سر برآورده بود، آن چنان با مشکلات اقتصادی و بحران سیاسی دست و پنجه نرم می کرد که دیگر توانایی رقابت و برقراری توازن قوا در مقابل غرب را نداشت. البته ضعف روسیه نتنها موجب تنش زدایی نشد، بلکه موجب افزایش توجه و گسترش نفوذ قدرت های بزرگ به اوراسیای مرکزی گردید که نتیجه آن، عکس العمل روسیه و تلاش رهبران این کشور برای بازیابی قدرت و اقتدار پیشین بود. تقابل روسیه و غرب در برابر یکدیگر به معنای بازگشت تنش در روابط دو قدرت بزرگ و بالاخص در منطقه اوراسیای مرکزی بود. در آن روزگار، صاحب نظرانی همچون برژینسکی، اوراسیای مرکزی را به صفحه شطرنجی تعبیر می کردند، که شاهد رقابت دو قدرت بزرگ(روسیه –ایالات متحده آمریکا) می باشد، که این مسئله بیانگر اهمیت ژئوپلتیک این منطقه نیز بود. اما سال 2000 میلادی، پیام آور تغییرات اساسی در ساختار نظام بین الملل بود، زیرا غرب پس از حوادث تروریستی 11 سپتامبر2001، حضور خود را در خاورمیانه بیش از پیش گسترش داد و به نوعی عقب نشینی مقابل روسیه در اوراسیای مرکزی(آسیای مرکزی و قفقاز) را جبران نمود.

اما این پایان ماجرا نبود؛ زیرا سیاست«ریوانشیسم روسی» که با رهبری ولادیمیر پوتین در دستور کار سیاست های کرملین قرار دارد، چیزی بیش از بازگشت به اقتدار سابق و مرزهای گذشته را می خواهد. روسیه این بار می خواهد همچون یک قدرت بزرگ، در خارج از مرزهای خود، به موازنه قوا و رقابت با غرب بپردازد. رهبران روسیه به خوبی دریافته اند که پیگیری این رقابت در خاورمیانه به مراتب بهتر از آن است که اوراسیای مرکزی یا به عبارتی هارتلند(قلب زمین)، تبدیل به صفحه شطرنج این دو رقیب گردد. رقابت و توازن قوا بین روسیه وغرب در سوریه نیز نمودی از بروز تنش بین قدرت های بزرگ می باشد. از آنجا که روسیه، اوراسیای مرکزی را حیاط خلوت خود می داند و ترجیح می دهد که کشوری همچون اوکراین، حتی پس از فروپاشی شوروی و اعلام استقلال نیز، همچنان نقش حائل را بازی کند، سعی بر این دارد که خاورمیانه و کشورهایی همچون سوریه و عراق را نیز، حائلی برای اوراسیای مرکزی در مقابل نفوذ غرب قرار دهد. در مورد سیاست های روسیه در خاورمیانه و نحوه تقابل ایالات متحده آمریکا با روسیه، در میان نظریه پردازان مطرح غرب و بالاخص ایالات متحده، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد.

در یک سو دیدگاه برژینسکی (مشاور امنیت ملی اسبق ایالات متحده آمریکا)، که معتقد است موفقیت روس‌ها در اجرای سیاست های شان و بازیابی اقتدار پیشین موجب برانگیخته شدن حس شکست ناپذیری در میان رهبران کرملین می گردد و میل به اعمال نفوذ در سایر نقاط را افزایش می دهد، لذا معتقد به برخورد قاطعانه در برابر سیاست های کرملین هستند. در سوی دیگر نیز دیدگاهی وجود دارد که از سوی کسینجر(وزیر خارجه اسبق و مشاور امنیت ملی آمریکا) بیان شد. او با روند کنونی که به سوی تقابل روسیه و غرب پیش می رود، مخالف است و معتقد است که کرملین باید نظم موجود را بپذیرد و البته ایالات متحده آمریکا در مسیر تنش زدایی و بهبود روابط با روسیه گام بردارد. وی معتقد است که روسیه برخلاف دوران شوروی، نه می خواهد و نه می تواند بهاي سنگین برای رفتار ایدئولوژیک در برابر غرب بپردازد. پس به طور طبیعی، پوتین برای ایجاد وضعیت مطلوب در خاورمیانه(سوریه و عراق)، حاضر به تقابل با ایالات متحده نیست به اين دليل كه جنگ احتمالی بین دو طرف، برنده ای نخواهد داشت. ضمن آن که ولادیمیر پوتین به خوبی می داند آمریکا هم، آمادگی وارد شدن به جنگ با روسیه را در موقعیت فعلی ندارد. سرانجام آن چه محتمل تر است و قطع به یقین همچنان ادامه خواهد داشت، جنگی نیابتی در خاورمیانه و بالاخص سوریه و عراق است که در یک سوی آن غرب، رژیم صهیونیستی، ترکیه، عربستان سعودی و متحدان عربی آنها و در سوی دیگر روسیه، جمهوری اسلامی ایران و دولت حاکم در سوریه(بشار اسد) وجود دارند. جنگی که هرگز به تقابل و رویارویی مستقیم روسیه و ایالات متحده نمی انجامد. به عبارتی خاورمیانه خواهد سوخت، تا روشنی بخشد به صحنه رقابتی که ناخواسته میزبان آن شده است.

سیناصیاد دانشجوی دکتری روابط بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار