مرثیه‌ای برای پژوهش در ایران | فراتاب
کد خبر: 4471
تاریخ انتشار: 13 آبان 1395 - 23:55
منصور براتی
سرقت ادبی و سوءاستفاده از نگاشته‌های دیگران سال‌ها است در جامعه علمی ایران رایج است و امروز دیگر آن‌قدر فراگیر شده که گویی یک قانون نانوشته است.

فراتاب- سرویس اجتماعی: سرقت ادبی و سوءاستفاده از نگاشته‌های دیگران سال‌ها است در جامعه علمی ایران رایج است و امروز دیگر آن‌قدر فراگیر شده که گویی یک قانون نانوشته است. بااین‌حال هنوز دیده می‌شود که برخی مقامات مسوول هنگامی‌که با انتقاداتی پیرامون این امر روبه‌رو می‌شوند با پاک کردن صورت‌مساله و انکار واقعیت‌ها درصدد پاک کردن دامن جامعه علمی کشور از لکه‌های سیاه کپی‌کاری و سرقت‌های مکرر ادبی و نیز بازار سیاهی که برای تامین نیازهای پژوهشی دانشجویان بی‌دغدغه پدید آمده و کاملا نهادینه‌شده است برمی‌آیند. چنین اظهارنظرهایی در همه دوره‌ها و فارغ از گرایش سیاسی مقامات مسوول در کشور همواره تکرار شده است و نشان از آن دارد که متاسفانه مقامات مربوط هنوز اراده و آمادگی دیدن مشکلات و کاستی‌های موجود را ندارند و قصد ندارند برای گذر از این بحران دست‌به‌کار خاصی بزنند، تمهیدی بیندیشند و سیاست جدیدی را به اجرا درآورند.

بی‌شک گام نخست در پایان دادن به یک وضعیت بحرانی، شناخت کامل ابعاد آن وضعیت و صورت‌برداری از وضع موجود است؛ وضعیت نابسامان و درهم‌وبرهم پژوهش دانشگاه در کشور البته ادامه و بعدی از اوضاع بحرانی علم است. کمتر دانشجوی مستعد ایرانی را می‌توان یافت که از بی‌اهمیت شمرده شدن در دانشگاه، معیارهای غیرمنطقی و شخص محورانه ارزیابی، عدم امیدواری نسبت به آینده شغلی و... به تنگ نیامده باشد و درنتیجه آن نسبت مطالعه و پژوهش اصولی در راستای زمینه تحصیلی خود ناامید نشده باشد.

شرایط وقتی حادتر می‌شود که از حوزه رشته‌های علوم پایه و فنی به سمت رشته‌های علوم انسانی حرکت کنیم. ازآنجاکه ارتباط رشته‌های فنی – مهندسی و پایه با بازار نسبت به رشته‌های انسانی وثیق‌تر و مشخص‌تر است و مهارت‌های بازارپسند موردنیاز برای جذب دانش‌آموختگان در حوزه‌های شغلی به‌طور خاص در دانشگاه‌های برتر فنی و مهندسی و علوم پایه تا حدود قابل‌توجهی به دانشجویان انتقال داده می‌شود و جامعه به‌طور مداوم به مهارت‌های فنی، آزمایشگاه و... نیازمند است، در طول زمان ارتباط این رشته‌ها با بازار مشخص‌تر و نهادینه‌تر شده است. البته گفتار فوق به این معنا نیست که شرایط دانشجویان رشته‌های یادشده، کاملا مطلوب است، بلکه تنها نسبت به رشته‌های علوم انسانی وضعیت بهتر است. اما در حوزه رشته‌های علوم انسانی که موردتوجه نوشتار حاضر است، اوضاع از این هم درهم‌ریخته‌تر است.

از یکسو نه قوانین و ساختارها برای پژوهش دانشجویان اهمیت و اعتباری قائل شده‌اند و نه دانشجویان برای فراگرفتن مهارت‌های پژوهشی تحرک چندانی از خود به نمایش می‌گذارند. درواقع به نظر می‌رسد این بحران دوسویه اصلی دارد که با یکدیگر مرتبطند و یکدیگر را تقویت می‌کنند؛ در یک‌طرف قوانین زمان پریش و بی مبنا و ناکارآمد و ساختارهایی قرار دارند که از یکسو نه فنون و روش‌های روزآمد پژوهشی را به دانشجویان می‌آموزند، نه اهمیت پژوهش را برای آنها جا می‌اندازند و نه معنی مفاهیمی مانند سرقت فکری و ابعاد و زشتی و نتایج آن را برای دانشجویان باز می‌کنند و از سوی دیگر ساختار دانشگاه‌ها در طول سال‌های تحصیل هیچ‌گونه مکانیسمی برای تشویق دانشجویان به پژوهش تعریف نمی‌کند و در 90 درصد واحدها معیار اصلی و نهایی برای موفقیت یا عدم موفقیت، صرف آزمون پایان‌ترم است.

البته دیده‌شده که برخی استادهای خوش‌فکر برای تعدیل این کاستی‌ها و حرکت به سمت آموزشی پژوهش‌گرانه‌تر اقدام به برگزاری کارگاه‌ها و تعریف پروژه‌هایی برای دانشجویان می‌کنند که بخشی از نمرات آنان را تشکیل داده و تنها آزمون پایان‌ترم را مکانیسم ارزیابی دانشجویان نمی‌دانند؛ اما این حرکات خرق عادت صرفا ابتکاری باقی‌مانده و به‌هیچ‌عنوان مرتبط با قوانین و ساختارهای موجود نیست. درنتیجه چنین وضعیتی دانشجویان نیز که عمدتا با روش‌های تحقیق و پژوهش کیفی به نحو مناسبی آشنا نشده‌اند و از بی‌اهمیت بودن نتایج پژوهش مطلعند، در تلاش برای کسب نمره‌ای مطلوب با کمترین میزان زحمت ممکن به کپی کردن ایده‌ها از فضای مجازی پرداخته و درصورتی‌که با روش‌های جست و جوی علمی آشنایی کافی نداشته باشند یا کیفیت پژوهش را قدری جدی‌تر گرفته باشند اقدام به برون‌سپاری و خرید پروژه‌ها از سایت‌های فروشنده یا مراکزی که نظیر آنها در خیابان انقلاب زیاد است، می‌کنند.

عمق فاجعه را آنجا می‌توان دید که نبود قوانین ایجابی و سلبی لازم در این حوزه باعث شده تا برخی از استادان دانشگاه‌ها نیز اقدام به واگذاری پروژه‌های خود به دانشجویان کنند و پس از جمع‌کردن یک مجموعه، کار را با قدری ویرایش به چاپ برسانند. از سوی دیگر مراکزی که به امر تامین پروژه‌های تحقیقاتی اشتغال دارند نیز متشکل از گروه دیگری از دانشجویان هستند که عمدتا توانمندی‌های پژوهشی و خلاقیت علمی بیشتری هم دارند. این گروه توانمندتر به‌واسطه تنگناهای مالی یا از سر عدم اشتغال مناسب رو به پژوهش به این سبک نادرست آورده‌اند و همیشه شاهد این هستند که نتیجه تلاش‌هایشان به بهایی ناچیز در راستای بالا بردن شأن و منزلت دانشجویان عاجز از تحقیق به کار گرفته می‌شود. اگرچه در کوتاه‌مدت شاید نگاشتن پایان‌نامه‌های دیگران سود مالی برای نویسندگان داشته باشد، اما در بلندمدت باعث بالا رفتن مدرک افراد غیرشایسته و بدون سواد کافی می‌شود و نهایتا به ضرر نویسندگان خواهد بود.

نکته دیگر این است که عمده افراد توانمندی که در راستای تامین پروژه‌ها برای دیگران فعالند به‌واسطه مطالعه و پژوهش مستمر معمولا سواد و درک متناسبی از اوضاع کشور داشته و گلایه‌مند از کاستی‌های سیاسی و خواهان اصلاح امورند؛ اما با انجام دادن پروژه‌های یادشده خود بی‌آنکه بدانند و بخواهند در خراب‌تر کردن این بنای ویران موثر واقع می‌شوند. به این ترتیب در سخن پایانی لازم است مجددا بر لزوم اصلاح ساختارها و قوانین آموزشی در کنار پایبندی فردی هر یک از ما به اخلاقیات علمی تاکید شود، درواقع چنانچه از یکسو سیاست‌گذاران حوزه‌های آکادمیک کشور اولا این بحران را به رسمیت بشناسند و ثانیا به وضع نظام‌های تشویق و تنبیه لازم برای ترویج روحیه پژوهشی و نیز جلوگیری از کپی‌برداری بپردازند و ثالثا از فعالیت مراکز تحقیقاتی مشکل‌ساز جلوگیری کرده و قوانین کپی‌رایت را به‌طور طابق و النعل بالنعل به اجرا درآورند و از سوی دیگر هریک از دانشجویان به‌نوبه خود از همه‌گیرتر شدن روند ابتذال پژوهشی جلوگیری کنند می‌توان انتظار داشت که مطالبه‌ای در راستای اصلاح ساختارها پدید آید. بی‌شک اصلاح این وضع در گرو عملکرد هریک از ما نیز هست.

 

منصور براتی (دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه تهران)

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

نظرات
آخرین اخبار