فراتاب - گروه بین الملل: آن روزهایی که نوری مالکی با افراط و تفریط های خود، بذر بی ثباتی و اختلاف را در منطقه میکاشت، فکرش را نمیکرد که ثمرات آن مجموعه اقدامات بر ایجاد مناقشات قومیتی بیحاصل، نقش بسزایی در بسترسازی برای ظهور فاجعهای دامنه دار خواهد داشت. پدیدهای که مالکی خواسته یا ناخواسته شرایط زمانی مکانی را برای تبلورش آماده کرده بود، همچون سونامی تمامی کلیشه های تاریخی سیاسی، معادلات قدرت منطقه را در نوردید.
البته به عقیده خیل کثیری از کارشناسان سیاسی، ریشههای شکلگیری و خاستگاه واقعی داعش به سالها قبل باز میگردد. در سالهای پس از عقد قرارداد سایس پیکو و فروپاشی خلافت عثمانی، ستون های آخرین بازمانده تنها شکل ساختار سیاسی که تا آنروز مسلمانان آن دیار برای خود متصور بودند، فرو میریخت. بحران معنایی در ابعاد سیاسی، در جهان اسلام و به خصوص اهل تسنن، تحت لوای این اضمحلال ساختاری در حال شکل گرفتن بود. مسلمانان سنی مذهب در سالهای پس از این واقعه در دورههای متفاوت زمانی از طرق مختلف در مقام پر کردن این خلاء برآمدند.
در وجوه سیاسی این بحران معنا، اعراب و مسلمانان اهل تسنن روزی ناسیونالیسم ناصری را، روز دیگر دموکراسی اخوانی و روزی هم بنیادگرایی طالبانی را به بوته آزمایش خود گذاردند. اما هیچگاه نتوانستند به آن روزهای طلایی گذشته که زیر یک بیرق به زیست سیاسی فرهنگی اقتصادی میپرداختند، بازگردند.
شکست تلاش های فکری سیاسی نظریه پردازان جهان اسلام، میل به مرکز گریزی را در لایه های قومیتی کشورهای تجزیه شده خلافت عثمانی، تشدید کرد. در مواردی همچون عراقِ صدام، به واسطه ساختار سخت حکومت تک حزبی وقت، این میل به شدت سرکوب شده بود. اما پس از سقوط او، شاهد زبانه کشیدن آتش این تمایلات سرکوب شده که اکنون رنگ و بوی قومی و مذهبی هم به خود گرفته بودند، گشتیم.
شایان ذکر است که در عصر حاضر، این میل به واگرایی، محدود و مختص عراق و خاورمیانه نبوده است. آنچنان که در مواردی چون اسپانیا و فرانسه و انگلیس شاهد بروز و ظهور این تمایلات جدایی طلبانه بودیم. بریگزیت، شاید نزدیکترین مصداق محدود نبودن این علاقه وافر به فرار از قرارگرفتن حول یک مرکز واحد، حتی در قلب اروپا باشد.
تجربه تلخ داعش در عراق طی سال های اخیر در کنار معضلاتی چون تفرقه و چند دستگی قومی مذهبی و عملکرد ناموفق کنشگران سیاسی هر سه ضلع قدرت بومی عراق، بار دیگر لزوم همگرایی گرد یک مرکز قدرتمند و متمرکز را به همه طرفهای درگیر گوشزد کرده است. فساد سیاسی اقتصادی فراگیر بوروکراسی در اقلیم کردستان، تندروی های کور و غیرعقلانی مقتی صدر و رفتار بعضاً دیکتاتور مآبانه نوری مالکی (که در روزهای گذشته هم بار دیگر بر احتمال وقوع یک کودتای سیاسی در روزهای پس از داعش در عراق تاکید کرده بود)، در کنار شکست مدل های حکومتی مختلف اهل تسنن و خیانت های ملی مهره هایی چون طارق الهاشمی و بازیگری داعش با تفکری سلفی وهابی در سپهر سیاسی عراق، همه و همه عقلای هر سه جناح صاحب نفوذ و ذی نفع و درگیر در عراق را بیش از پیش به جمع شدن زیر یک چتر ترغیب کرده است.
فردای عراق پساخلیفه را باید از هم اکنون پیش چشم کارشناسان و عقلا و متولیان این سرزمین ملتهب قرار داد تا قدمهای اول در حیات جدید این کشور لرزان و غیرعقلانی برداشته نشود.
باید در نظر داشت که برای طراحی نقشه راه آینده عراق نباید از نقش حیاتی و سرنوشتساز قدرتهای فراملی اما تاثیرگذار منطقه ای چشم پوشید. سه بازیگر مهم منطقه که هرکدام به نوعی درگیر تبعات مثبت و منفی تحولات ریز و درشت عراق هستند، میتوانند به مثابه کاتالیزوری برای حل این مناقشه خانمانبرانداز عمل کنند. ترکیه، عربستان و ایران اگر بتوانند فارغ از دخالت های منفعت طلبانه دو بازیگر فرامنطقه ای که خود را گویی پدرخوانده کشورهای خاورمیانه میدانند، دور یک میز جمع شده و در فضایی دوستانه و واقع بینانه به برقراری دیالوگ بپردازند، مسلما فردایی روشن در انتظار نه تنها عراق و سوریه که کل خاورمیانه، خواهد بود.
در این میان اما توجه به دو نکته خالی از لطف نیست:
1) باید به یاد داشته باشیم، پوتین و آمریکا نه دل در گروی مصلحت و تعالی و پیشرفت عراق و سوریه دارند و نه برای استقرار دموکراسی و آزادی در خاورمیانه، اهتمام خاصی میورزند. آنها که گویا در سودای بازسازی مناسبات سیاسی دوران جنگ سرد به سر میبرند، به عینه نشان دادهاند چندان هم به حفظ وضع موجود، بی میل نیستند تا در گرانیگاه زمانی کنونی بتوانند به تناوب از عراق و سوریه و ایران و ترکیه و عربستان به عنوان کارتهای بازی برای چرخش معادله قدرت به نفع خود در دیگر نقاط جهان سود برند.
2) یکی از بازیگران مهمی که میتواند نقش سازنده و مفیدی در برقراری صلح و امنیت واقعی در منطقه ایفا کند و توان گردآوردن سه قدرت درگیر در معادلات سیاسی منطقه حول یک محور را دارد، السیسی است. السیسی به مراتب نشان داده است که توانایی تبدیل شدن به یک سیاستمدار هوشمند و موقعیت شناس را دارد. از زمان روی کار آمدنش در مصر، در پی ترمیم شکاف های چند ده ساله با ایران برآمده است و در پی تغییر مسیری است که مرسی در رابطه با ایران در پیش گرفته بود. اردوغان هم گویا پس از شبه کودتای ناموفق 15 ژوییه ترکیه، با تغیبر محسوس سیاست های خود در قبال همسایگانش و بازیگران منطقه ای که در گذشته با آنها اصطکاکات فراوانی داشته است، پالس های مثبتی به قاهره فرستاده است. السیسی کماکان از معدود چهرههایی است که بر ملک سلمان و ولیعهد ماجراجو و تندخویش نفوذ کلامی دارد و توانسته رابطه گرم خود را با بزرگان حجاز حفظ و تقویت کند. سیسی می تواند آن حلقه گمشده وصل این سه باشد تا از گذرگاه گفتگوهای مستقل آنان، کلید حل بحران های لاینحل بیرون آید.
باید تا دیر نشده است و از همین امروز برای روزهای پس از نابودی حکومت خودخوانده داعش در عراق، برنامه ریزی کرد. روزهایی که با شرایط موجود و باقی ماندن گسلهای میان بازیگران سیاسی عراق، چندان چشم انداز زیبا و شفافی را برای بینندگانش متجلی نمیسازد. باید به دنبال پی ریزی راهکاری عملی و ساز و کاری مناسب بود که در بلند مدت، پایه های آن مجددا متزلزل نشود تا شاهد بحران دامنه دار دیگری در منطقه نباشیم.
احسان کریمی روزنامه نگار
مطالب منتشر شده در فراتاب لزوماً بیانگر دیدگاه این سایت نیست
بازنشر این مطلب با ذکر مطلب منبع «فراتاب» بلامانع است