بداهه نوازی؛ خیال پروری در خلا | فراتاب
کد خبر: 4346
تاریخ انتشار: 3 آبان 1395 - 10:01
تاملی انتقادی درباب موسیقی ایرانی
موسیقی ایرانی دچار تکرار و تقلیدی شده که دوره به دوره انتقال می یابد که در آن خلق اثر بدون اندیشیدن صورت می گیرد و به نظم آرایش قطعات استوار است نه آفرینش و ساختن، این موسیقی، بداهه نوازی را جایگزین تکامل زمانمند اثر کرده است.

فراتاب‌ـ گروه فرهنگ و هنر/ نادر خسروی: در فراشد خلق در موسیقی ایرانی، منشی مبهم و نامشخص رخ می نماید که ایستایی و تغییرناپذیری آن را شکل بخشیده است و به بداهه نوازی بازش می شناسیم. جمله پردازی ها، عمدتاً بازتولید الگوهایی یکسان بوده که این موسیقی را به ورطه  تکرار فرو برده است. این "اجبار در تکرار"، که می توان آن را به زمینه های قومی‌ـفرهنگی برگرداند، ریشه در منش بداهه نوازی دارد. به عبارت دیگر، گرفتاری موسیقی ایرانی بازتولید الگوهایی یکسان در منش مبهم بداهه نوازی است.

موسیقی ایرانی، دیگر زاییده ی دوران [معاصر] نیست و با گذر زمان برای مخاطب آن (به معنای عام کلمه) دسترس ناپذیرتر شده است و این پارادوکسی است که این موسیقی با آن رویارو شده. شاید یکی از علل ایستایی موسیقی ایرانی، سیر قهقرایی کارکرد پراتیک اجتماعی آن است، کارکرد پراتیکی که دیگر در بطن زندگی روزمره ما نیست، و یا خیلی نامحسوس است و بیشتر به شکل هنری فردگرایانه ظهور پیدا می کند. حتی اس و اساس اندیشه تکاملی سازها در این موسیقی بر پایه بداهه نوازی که منشی فردگرایانه دارد پیش رفته است و با نقصانی که در گروه نوازی با آن مواجه می شویم، نمود پیدا می کند.

فراشد تکاملی سازهای ایرانی به صورت تکمیل کننده هم نبوده و تمامی سازها دارای ماهیتی یکسان هستند و همین امر شاید یکی از دلایل منش مونوفونیک این موسیقی باشد. تمامی بداهه نوازی ها در این موسیقی به تکرار شکل هایی از پیش تعیین شده باز می گردند که از هماهنگی با ساختاری دگرگون ناشدنی، امکان پیش بینی جملات را فراهم می آورد که همان از شکل افتادگی عادت های شنیداری است. اثر به رمزگان قرارداد شده ای فرو کاسته می شود و موقعیت های تکراری و کلیشه  ای یک شکل سر بر می آورند. اغلب آثار با فرافکنی بداهه نوازی و نوعی مطلق نگری برخاسته از ردیف خلق می شوند.

موسیقی ایرانی دچار تکرار و تقلیدی شده که دوره به دوره انتقال می یابد که در آن خلق اثر بدون اندیشیدن صورت می گیرد و به نظم آرایش قطعات استوار است نه آفرینش و ساختن. این موسیقی، بداهه نوازی را جایگزین تکامل زمانمند اثر کرده است. تحت لوای همین خصیصه، بعد از مدون شدن ردیف دستگاهی(1)، دیگر سازها در ساز تار استحاله یافته اند و ناخواسته در جمله پردازی به قالب آرمانی تار شبیه شده اند. به نظر می رسد که مشکل اصلی موسیقی ایرانی برجسته ترین وجه آن یعنی بداهه نوازی است که بیشتر در حکم سرپوش نهادنی بر دیگر جنبه های تئوریک و عقلانی آن رشد یافته و ماهیتی استعلایی پیدا کرده است. بداهه نوازی جلوتر از خالق اثر است و او را شکل می بخشد این امر باعث تکرار همان الگوهای مشابه شده است. ریتم در دل فرم معنا پیدا نمی کند بلکه بر اساس ریتم، فرم بر ساخته می شود. تفاوت بداهه نوازی ها در سونوریته سازها است نه فراشد خلق جمله ها. حتی می توان گفت  در جمله پردازی سازهایی همانند کمانچه و یا نی، تنها سازهایی با سونوریته ای کشش‌مند از تار و سازی مثل سنتور سازی با سونوریته ای استاکاتو گونه از آن می باشد. منش بداهه نوازی نقشی را ایفا می کند که امکان تغییر و نوآوری را از خالق اثر می گیرد، در واقع انگار خود آن لذت می برد و نه خالق اثر. در این گونه بداهه پردازی، نوازنده دچار انفعال متقابل می شود. ردیف دستگاهی همزاد وهمناک بداهه نوازی است چراکه خود ردیف از آن خلق شده یا صورت تثبیت شده ی تکرارپذیرانه ای از آن است. پارادوکس اینجاست که خالق اثر هیچگاه به بداهه پردازی نمی رسد و آن هر لحظه به تعویق می افتد و در عین حال خود از ساختمندی می گریزد، در واقع با فقدان فرم است که شبح بداهه پردازی بر این موسیقی سایه افکنده است و فرم بیرون از اثر ایستاده که اثر هرگز بدان ارجاعی نمی دهد و فراشد بداهه پردازی به خاطر خود بداهه پردازی، خالق اثر را در بر می گیرد و در عین حال در این مکانیسم تکرارپذیر، بداهه پردازی ای وجود ندارد. منشی وهم آلود که از سطوح پایین آن تا سطوح حرفه ای تر آن جریان دارد و خالق اثر در فضایی تهی، سرگرم خیال پردازی است.

--------------------------------------------------------------

پی نوشت :                                                                                                                         

1. شاید بتوان آهنگ مدرنیسم در موسیقی ایرانی را به مدون شدن ردیف دستگاهی توسط میرزاعبداله و آثار علی اکبر شیدا و نیز تصنیف های سیاسی_ وطنی عارف قزوینی نسبت داد. این آثار با تغییرات و نوآوری هایی همراه بودند که بیشتر در اشعار آنها جلوه پیدا می کرد، اما موسیقی آنها مدرن شدنی را به دنبال نداشت. با پیدایش ردیف دستگاهی، گسستی ژرف بین "نوآوری" و "نوازنده" پدید آمد. آثار علی نقی وزیری با ترانگاشتی از آثار پیشامدرن موسیقی اروپایی خلق می شدند و در هم تنیدگی سیستم مدال با تنال در آثار او و موسیقیدانان بعد از او به اندیشه  مدرنی ختم نشد

نظرات
آخرین اخبار